![](https://raisali.ir/wp-content/uploads/2024/03/noimg.jpg)
نام سيدمحسن
نام خانوادگی موسوي
نام پدر سيدموسي
تاریخ تولد 1342/12/10
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1362/12/12
محل شهادت طلائيه
مسئولیت فرمانده دسته
نوع عضویت پاسدار
شغل پاسدار
تحصیلات پنجم ابتدايي
مدفن مزارعي
![](https://raisali.ir/wp-content/themes/raisali/img/zendegi.png)
![](https://raisali.ir/wp-content/themes/raisali/img/vasiatn.png)
![](https://raisali.ir/wp-content/themes/raisali/img/memories.png)
زندیگنامه شهید
روبه صفتان زشت خود را نكشند
گر عاشق صادقي كشتن مهراس
مردار بود هر آن كه را نكشند
سال چهل و دو هجري شمسي سالي كه فضاي جامعه پر از خفقان بود و كسي را زباني نبود تا انتقاد كند و حرف دل خود را بزند ، انساني فرشته خصال و خدايي نهضتي بر پا مي كند . افقي تازه مي گشايد و نداي رهايي محرومين را سر مي دهد و ياران صديق خود را به مبارزه بر عليه رژيم شاهنشاهي مي خواند و اعلام مي دارد ياران من همين كودكان در گهواره هستند . يكي از اين ياران و دوستداران امام ، « سيد محسن موسوي » فرزند سيد موسي است .
وي در بيستم اسفند ماه سال چهل و دو در خانواده اي اسلامي و از سلاله ي پاك نبوي در وحدتيه ( مزارعي ) پا به عرصه ي وجود مي گذارد .
پدر از سادات مبارز محل است كه با ظلم و جور زمان درگير است و لحظه اي از كمك به مردم غفلت نمي ورزد و پسر الفباي دليري و دلاوري را از پدر مي آموزد .
كوچكترين عضو خانواده ، در سن چهار سالگي ، پدر پيشوانه ي بزرگش را از دست مي دهد و داغ بي پدري و درد يتيمي بر او مستولي مي شود . اما وجود مادري فداكار ، معتقد و مومن از درد يتيمي اش مي كاهد .
دوره ي ابتدايي را در مدرسه ي دبستان كاووسي مزارعي ( طالقاني فعلي ) با موفقيت پشت سر مي گذارد و در كنار آن به كارگري مي پردازد تا در نبود پدر معاش خانواده را تأمين كند .
با اوج گيري انقلاب اسلامي به صف مبارزين و تظاهر كنندگان انقلابي مي پيوندد پس از پيروزي انقلاب با تشكيل بسيج مستضعفين به نداي رهبر خود لبيك مي گويد و عضو آن نهاد مقدس مي شود . علاقه به حفظ و حراست از دستاوردهاي انقلاب موجب مي شود تا فعاليت خود را با خدمت صادقانه در سپاه پاسداران ادامه دهد .
با آغاز جنگ تحميلي ، عاشقانه پا به ميدان پيكار مي گذارد چون معتقد است كه نبرد حق با باطل است و پيكار شرافت و آزادگي با رذالت و فرومايگي است .
در عمليات « فتح المبين » سال شصت و يك به سختي مجروح مي گردد .
مادرش مي گويد « وقتي مي خواستند تركش را از سرش بيرون بياورند ، يك لحظه دكتر مي بيند كار از كار گذشته و نااميد مي شود خبر شهادتش را به خانواده مي دهند . »
اما مصلحت چيز ديگري است و سرنوشت جور ديگر رقم زده شد . اين بار حياتش باقي بود . پس از چند ماه بهبودي نسبي حاصل مي شود .
همان سال با دختري از برازجان ازدواج مي كند و پس از سه ماه زندگي مشترك باز دلش هواي جبهه و جنگ مي كند . مادر و همسر از او مي خواهند پس از آنكه بهبودي كامل حاصل شد برود ولي اين شعر را براي مادرش مي خواند :
« به غم نزديك ، من دورم به راهت
به جز زحمت نديدم استراحت
هنوز زخم دل من به نگشته
نهاده تير پيكان بر جراحت »
و خداحافظي مي كند
مادر بيان مي كند . « شش ماه از آخرين روز رفتنش به جبهه مي گذشت . گاهي وقت ها نامه مي فرستاد ولي از ديدن چهره ي عزيزش محروم بودم . همسرش وقت وضع حملش فرا رسيده بود . او را به بيمارستان برديم تولد فرزندش نياز به عمل سزارين داشت و رضايت پدرش نياز بود .
در اضطراب و دلهره به سر مي برديم يك لحظه چشم به جمالش نوراني شد ، باورم نمي شد چطور ممكن است كجا خبر داشتي ؟ او را در آغوش گرفتم .
خودش شروع كرد : « مادر خواب ديدم ، پرنده اي شده ام و به سوي آسمان در پروازم . گفت : بهتر است بروم و خانواده ام را ببينم و از آنها خداحافظي كنم گفتم : عزيزم حالا چه وقت اين حرفهاست . چرا سوال از همسرت نمي گيري ؟ گفت : « براي همين آمده ام » . بچه تولد پيدا كرده يا نه حالشان چطور است . گفتم عزيزم بايد بروي و رضايت نامه پر كني . مي خواهند عمل سزارين انجام دهند . همين كار را انجام داد .
دخترش متولد شد . همسر و فرزندش را ديد و پس از 24 ساعت مرخصي كه گرفته بود عازم جبهه گرديد و در عمليات پيروزمندانه ي « خيبر » شركت مي كند و با نداي يا رسوا…. با جد اطهرش بيعت مي كند و در جبهه ي طلائيه در تاريخ دوازده اسفند سال شصت و دو بر اثر تركش به سر به وصال معشوق نايل مي گردد و چه نيكو است . تقارن ماهي كه در آن متولد مي شود و به شهادت مي رسد . در حالي كه دخترش هفت روز بيشتر نداشت .
آري بيست سال زندگي پر فراز و نشيب با عشق به معبود . اهل بيت و امام محرومان ، خميني كبير (ره) و شهادت در راه دفاع از ميهن اسلامي .
ادامه مطلب
روبه صفتان زشت خود را نكشند
گر عاشق صادقي كشتن مهراس
مردار بود هر آن كه را نكشند
سال چهل و دو هجري شمسي سالي كه فضاي جامعه پر از خفقان بود و كسي را زباني نبود تا انتقاد كند و حرف دل خود را بزند ، انساني فرشته خصال و خدايي نهضتي بر پا مي كند . افقي تازه مي گشايد و نداي رهايي محرومين را سر مي دهد و ياران صديق خود را به مبارزه بر عليه رژيم شاهنشاهي مي خواند و اعلام مي دارد ياران من همين كودكان در گهواره هستند . يكي از اين ياران و دوستداران امام ، « سيد محسن موسوي » فرزند سيد موسي است .
وي در بيستم اسفند ماه سال چهل و دو در خانواده اي اسلامي و از سلاله ي پاك نبوي در وحدتيه ( مزارعي ) پا به عرصه ي وجود مي گذارد .
پدر از سادات مبارز محل است كه با ظلم و جور زمان درگير است و لحظه اي از كمك به مردم غفلت نمي ورزد و پسر الفباي دليري و دلاوري را از پدر مي آموزد .
كوچكترين عضو خانواده ، در سن چهار سالگي ، پدر پيشوانه ي بزرگش را از دست مي دهد و داغ بي پدري و درد يتيمي بر او مستولي مي شود . اما وجود مادري فداكار ، معتقد و مومن از درد يتيمي اش مي كاهد .
دوره ي ابتدايي را در مدرسه ي دبستان كاووسي مزارعي ( طالقاني فعلي ) با موفقيت پشت سر مي گذارد و در كنار آن به كارگري مي پردازد تا در نبود پدر معاش خانواده را تأمين كند .
با اوج گيري انقلاب اسلامي به صف مبارزين و تظاهر كنندگان انقلابي مي پيوندد پس از پيروزي انقلاب با تشكيل بسيج مستضعفين به نداي رهبر خود لبيك مي گويد و عضو آن نهاد مقدس مي شود . علاقه به حفظ و حراست از دستاوردهاي انقلاب موجب مي شود تا فعاليت خود را با خدمت صادقانه در سپاه پاسداران ادامه دهد .
با آغاز جنگ تحميلي ، عاشقانه پا به ميدان پيكار مي گذارد چون معتقد است كه نبرد حق با باطل است و پيكار شرافت و آزادگي با رذالت و فرومايگي است .
در عمليات « فتح المبين » سال شصت و يك به سختي مجروح مي گردد .
مادرش مي گويد « وقتي مي خواستند تركش را از سرش بيرون بياورند ، يك لحظه دكتر مي بيند كار از كار گذشته و نااميد مي شود خبر شهادتش را به خانواده مي دهند . »
اما مصلحت چيز ديگري است و سرنوشت جور ديگر رقم زده شد . اين بار حياتش باقي بود . پس از چند ماه بهبودي نسبي حاصل مي شود .
همان سال با دختري از برازجان ازدواج مي كند و پس از سه ماه زندگي مشترك باز دلش هواي جبهه و جنگ مي كند . مادر و همسر از او مي خواهند پس از آنكه بهبودي كامل حاصل شد برود ولي اين شعر را براي مادرش مي خواند :
« به غم نزديك ، من دورم به راهت
به جز زحمت نديدم استراحت
هنوز زخم دل من به نگشته
نهاده تير پيكان بر جراحت »
و خداحافظي مي كند
مادر بيان مي كند . « شش ماه از آخرين روز رفتنش به جبهه مي گذشت . گاهي وقت ها نامه مي فرستاد ولي از ديدن چهره ي عزيزش محروم بودم . همسرش وقت وضع حملش فرا رسيده بود . او را به بيمارستان برديم تولد فرزندش نياز به عمل سزارين داشت و رضايت پدرش نياز بود .
در اضطراب و دلهره به سر مي برديم يك لحظه چشم به جمالش نوراني شد ، باورم نمي شد چطور ممكن است كجا خبر داشتي ؟ او را در آغوش گرفتم .
خودش شروع كرد : « مادر خواب ديدم ، پرنده اي شده ام و به سوي آسمان در پروازم . گفت : بهتر است بروم و خانواده ام را ببينم و از آنها خداحافظي كنم گفتم : عزيزم حالا چه وقت اين حرفهاست . چرا سوال از همسرت نمي گيري ؟ گفت : « براي همين آمده ام » . بچه تولد پيدا كرده يا نه حالشان چطور است . گفتم عزيزم بايد بروي و رضايت نامه پر كني . مي خواهند عمل سزارين انجام دهند . همين كار را انجام داد .
دخترش متولد شد . همسر و فرزندش را ديد و پس از 24 ساعت مرخصي كه گرفته بود عازم جبهه گرديد و در عمليات پيروزمندانه ي « خيبر » شركت مي كند و با نداي يا رسوا…. با جد اطهرش بيعت مي كند و در جبهه ي طلائيه در تاريخ دوازده اسفند سال شصت و دو بر اثر تركش به سر به وصال معشوق نايل مي گردد و چه نيكو است . تقارن ماهي كه در آن متولد مي شود و به شهادت مي رسد . در حالي كه دخترش هفت روز بيشتر نداشت .
آري بيست سال زندگي پر فراز و نشيب با عشق به معبود . اهل بيت و امام محرومان ، خميني كبير (ره) و شهادت در راه دفاع از ميهن اسلامي .
وصيت نامه ي اين پاسدار رشيد اسلام كه پيش از عمليات خيبر مرقوم مي دارد : «
بسم الله الرحمن الرحيم
ان الحيوه عقيده و جهاد . امام حسين (ع) اللهم وفقي شهاده في سبيلك .
با درود بر امام زمان و نائب بر حقش حضرت امام خميني ( ره ) و سلام بر شهيدان راه حق و حقيقت و با سلام و دورد و رزمندگان جبهه هاي نبرد خدا بر عليه شيطان وصيت نامه خود را آغاز مي كنم .
اينجانب سيد محسن موسوي فرزند سيد موسي متولد سال 1342 داراي شماره شناسنامه ي 1929 بنا به فرمان رهبر كبيرم كه فرمودند جوانان برومند كه اين مسئله را هر چه زودتر حلش كنند تصميم گرفتم كه براي سومين بار عازم جبهه ي جنگ حق عليه باطل شوم و از نزديك با دشمن خدا و انسانيت دست و پنجه نرم كنم .
ما جوانان به جبهه مي رويم تا به آمريكاي جنايت كار و شوروي متجاوز ثابت كنيم كه ديگر زمان غارتگري پايان يافته و آن چيزي كه مانده سرنگوني دو جنايت كار شرق و غرب است . اي امت دلاور از روحانيت و ولايت فقيه پيروي كنيد كه تنها راهي كه مي تواند برايتان افتخار جاويدان به جاي گذارد اطاعت مطلق شما از ولايت فقيه است .
ملت رزمنده و شهيد پرور ايران جنگ با قيام عليه كفر است و ما براي مكتب انسان سازمان جان مي دهيم نه براي يك وجب خاك . البته دشمن بداند كه منظور اين نيست كه مي تواند خاك را اشغال كند . خاك را نيز نمي تواند اشغال كنند .
اسلام بالاتر از همه چيز است پدر و مادر و برادران و خواهر و ساير بستگانم، از شما مي خواهم كه اگر شهيد شدم در شهادتم ناراحتي نكنيد . من به جبهه مي روم تا با خونم نهال اسلام و انقلاب اسلامي را آبياري كنم و از برادران و خواهرانم و اهالي مي خواهم كه پيام آور خونم باشند .
مرگ بر آمريكا . مرگ بر شوروي و عمالشان . برقرار باشد جمهوري اسلامي ايران در سر تا سر جهان . سيد محسن موسوي.»
فتح خيبر اين زمان از خون سرخ محسن است
آن شكفته لاله ي بر قصر نعمان ياد باد
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحيم
ان الحيوه عقيده و جهاد . امام حسين (ع) اللهم وفقي شهاده في سبيلك .
با درود بر امام زمان و نائب بر حقش حضرت امام خميني ( ره ) و سلام بر شهيدان راه حق و حقيقت و با سلام و دورد و رزمندگان جبهه هاي نبرد خدا بر عليه شيطان وصيت نامه خود را آغاز مي كنم .
اينجانب سيد محسن موسوي فرزند سيد موسي متولد سال 1342 داراي شماره شناسنامه ي 1929 بنا به فرمان رهبر كبيرم كه فرمودند جوانان برومند كه اين مسئله را هر چه زودتر حلش كنند تصميم گرفتم كه براي سومين بار عازم جبهه ي جنگ حق عليه باطل شوم و از نزديك با دشمن خدا و انسانيت دست و پنجه نرم كنم .
ما جوانان به جبهه مي رويم تا به آمريكاي جنايت كار و شوروي متجاوز ثابت كنيم كه ديگر زمان غارتگري پايان يافته و آن چيزي كه مانده سرنگوني دو جنايت كار شرق و غرب است . اي امت دلاور از روحانيت و ولايت فقيه پيروي كنيد كه تنها راهي كه مي تواند برايتان افتخار جاويدان به جاي گذارد اطاعت مطلق شما از ولايت فقيه است .
ملت رزمنده و شهيد پرور ايران جنگ با قيام عليه كفر است و ما براي مكتب انسان سازمان جان مي دهيم نه براي يك وجب خاك . البته دشمن بداند كه منظور اين نيست كه مي تواند خاك را اشغال كند . خاك را نيز نمي تواند اشغال كنند .
اسلام بالاتر از همه چيز است پدر و مادر و برادران و خواهر و ساير بستگانم، از شما مي خواهم كه اگر شهيد شدم در شهادتم ناراحتي نكنيد . من به جبهه مي روم تا با خونم نهال اسلام و انقلاب اسلامي را آبياري كنم و از برادران و خواهرانم و اهالي مي خواهم كه پيام آور خونم باشند .
مرگ بر آمريكا . مرگ بر شوروي و عمالشان . برقرار باشد جمهوري اسلامي ايران در سر تا سر جهان . سيد محسن موسوي.»
فتح خيبر اين زمان از خون سرخ محسن است
آن شكفته لاله ي بر قصر نعمان ياد باد
مادر بيان مي كند . « شش ماه از آخرين روز رفتنش به جبهه مي گذشت . گاهي وقت ها نامه مي فرستاد ولي از ديدن چهره ي عزيزش محروم بودم . همسرش وقت وضع حملش فرا رسيده بود . او را به بيمارستان برديم تولد فرزندش نياز به عمل سزارين داشت و رضايت پدرش نياز بود .
در اضطراب و دلهره به سر مي برديم يك لحظه چشم به جمالش نوراني شد ، باورم نمي شد چطور ممكن است كجا خبر داشتي ؟ او را در آغوش گرفتم .
خودش شروع كرد : « مادر خواب ديدم ، پرنده اي شده ام و به سوي آسمان در پروازم . گفت : بهتر است بروم و خانواده ام را ببينم و از آنها خداحافظي كنم گفتم : عزيزم حالا چه وقت اين حرفهاست . چرا سوال از همسرت نمي گيري ؟ گفت : « براي همين آمده ام » . بچه تولد پيدا كرده يا نه حالشان چطور است . گفتم عزيزم بايد بروي و رضايت نامه پر كني . مي خواهند عمل سزارين انجام دهند . همين كار را انجام داد .
ادامه مطلب
در اضطراب و دلهره به سر مي برديم يك لحظه چشم به جمالش نوراني شد ، باورم نمي شد چطور ممكن است كجا خبر داشتي ؟ او را در آغوش گرفتم .
خودش شروع كرد : « مادر خواب ديدم ، پرنده اي شده ام و به سوي آسمان در پروازم . گفت : بهتر است بروم و خانواده ام را ببينم و از آنها خداحافظي كنم گفتم : عزيزم حالا چه وقت اين حرفهاست . چرا سوال از همسرت نمي گيري ؟ گفت : « براي همين آمده ام » . بچه تولد پيدا كرده يا نه حالشان چطور است . گفتم عزيزم بايد بروي و رضايت نامه پر كني . مي خواهند عمل سزارين انجام دهند . همين كار را انجام داد .
![](https://raisali.ir/wp-content/themes/raisali/img/icc.png)
محل مزارمزارعي
![](https://raisali.ir/wp-content/themes/raisali/img/icb.png)
![](https://raisali.ir/wp-content/uploads/2024/03/grave_alternative-300x224.png)
![](https://raisali.ir/wp-content/themes/raisali/img/icd.png)
در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید
![your comments](https://raisali.ir/wp-content/themes/raisali/img/your-comments.png)
0 دیدگاه ها و دلنوشته ها