![](https://raisali.ir/wp-content/uploads/2020/05/1676355866376-238x300.jpg)
نام ابوالفتح
نام خانوادگی احمدزاده
نام پدر غلامشاه
تاریخ تولد 1340/01/02
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1363/11/25
محل شهادت خليج فارس
مسئولیت -
نوع عضویت ساير (بمباران)
شغل شركت نفت
تحصیلات سوم راهنمايی
مدفن گناوه
![](https://raisali.ir/wp-content/themes/raisali/img/zendegi.png)
![](https://raisali.ir/wp-content/themes/raisali/img/memories.png)
شهيد در سال 1340 در روستای گمارون از توابع شهرستان گناوه متولد شد وي در سنين نوزادی مادر خود را از دست داد و خاله وی سرپرستي او را به عهده گرفت دوران ابتدایی را در روستا و دوره تحصيلات راهنمايی را در شهرستان گناوه به اتمام رساند به خدمت سربازی اعزام شد و معاف گرديد و جهت امرار معاش به شركت ملی نفت خارگ به طور موقت رفت نامبرده از افراد خوب مومن و پاک و با نماز بود و در حين تلاش و كوشش جهت امرار معاش خانواده خود و حفظ تداوم انقلاب اسلامي در تاريخ 63/11/25 بوسيله اصابت موشک مزدوران عراق به نفت كش به درجه رفيع شهادت نائل آمد .
ادامه مطلب
خاطرهاي از همسر شهيد
عنوان خاطره : اسمش را بگذار فاطمه
يك روز به من گفت : ميخواهم به جبهه بروم من به او گفتم : كه برادرهاي من همه جبهه هستند و نميخواهم شما برويد . ولي او گفت : من ميخواهم بروم آدم هر كجا كه باشد در خانه هم باشد ميميرد . من به او گفتم : تا آنها (برادرانم) بيايند بعد شما برويد . بعد روزنامهاي خوانده بود كه استخدام ميكردند ـ سه هفته پشت سر هم ميرفت بوشهر ـ امتحان ميداد و بر ميگشت . او ميگفت : پدر و مادرم را احترام بگذار . علاقه به كميل داشت روزها كه ميخواست برود به من گفت : اگر دختري گيرمان آمد اسمش را بگذار فاطمه .
زماني كه پسر دائيم حيدر تباشير به شهادت رسيده بود هميشه مرا به گلزار شهداء ميبرند هميشه به من ميگفت : پدر و مادرم را احترام كن اگر حرفي هم بزنند ناراحت نشو ، بخاطر من بايد تحمل بكني ، هميشه ميگفت :
خيرات كن به ياد مادرت ، پيرزني همسايه ما بود چيزي نداشتند .
ادامه مطلب
عنوان خاطره : اسمش را بگذار فاطمه
يك روز به من گفت : ميخواهم به جبهه بروم من به او گفتم : كه برادرهاي من همه جبهه هستند و نميخواهم شما برويد . ولي او گفت : من ميخواهم بروم آدم هر كجا كه باشد در خانه هم باشد ميميرد . من به او گفتم : تا آنها (برادرانم) بيايند بعد شما برويد . بعد روزنامهاي خوانده بود كه استخدام ميكردند ـ سه هفته پشت سر هم ميرفت بوشهر ـ امتحان ميداد و بر ميگشت . او ميگفت : پدر و مادرم را احترام بگذار . علاقه به كميل داشت روزها كه ميخواست برود به من گفت : اگر دختري گيرمان آمد اسمش را بگذار فاطمه .
زماني كه پسر دائيم حيدر تباشير به شهادت رسيده بود هميشه مرا به گلزار شهداء ميبرند هميشه به من ميگفت : پدر و مادرم را احترام كن اگر حرفي هم بزنند ناراحت نشو ، بخاطر من بايد تحمل بكني ، هميشه ميگفت :
خيرات كن به ياد مادرت ، پيرزني همسايه ما بود چيزي نداشتند .
![](https://raisali.ir/wp-content/themes/raisali/img/icc.png)
محل مزارگناوه
![](https://raisali.ir/wp-content/themes/raisali/img/icb.png)
![](https://raisali.ir/wp-content/uploads/2024/03/grave_alternative-300x224.png)
![](https://raisali.ir/wp-content/themes/raisali/img/icd.png)
در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید
![your comments](https://raisali.ir/wp-content/themes/raisali/img/your-comments.png)
0 دیدگاه ها و دلنوشته ها