مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید عبدالرحیم منصوری

355
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام عبدالرحيم
نام خانوادگی منصوري
نام پدر حسين
تاریخ تولد 1342/01/01
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1361/05/10
محل شهادت كوشك
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت بسيج
شغل -
تحصیلات دوره راهنمايي
مدفن جائينك
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • مصاحبه
  • خاطرات
  • عبدالرحيم منصوري فرزند حسين منصوري در سال 1339 مانند اكثريت مردم روستانشين در خانواده اي فقير و مذهبي در روستاي جائينك ديده به جهان گشود در سالهاي شيرخوارگي و كودكي در كنار خانواده زحمت كش خود سپري نمود و در ايام شش سالگي در دبستان جائينك در زادگاهش به تحصيل مشغول گرديد و دوره پنج ساله ابتدايي را بپايان رساند و بعد از آن براي ادامه تحصيل راهي دلوار گرديد و دوره اول راهنمايي را نيز در دلوار گذراند ولي بعد از آن براي اينكه بتواند به پدر و مادرش كمك كند مدرسه را رها نمود وي همزمان با مبارزات مردم و مسلمان ايران عليه رژيم منحوس  پهلوي همگام و همواره با تمام بچه هاي روستا در تظاهرات و راهپيماييها شركت ميكرد بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني در سال 58 بخدمت مقدس سربازي اعزام و مدت 5/1 يكسال و نيم از تاريخ 16/6/58 تا 16/12/59 دوره خدمت زير پرچم را با تمام رساند و مدت 6 ماه شش تا از تاريخ 16/12/59 تا 16/6/60 دوره احتياط زمان جنگ را در پادگان نيروي هوائي بوشهر انجام وظيفه نمود و پس از آن مدت چند ماه در خانه بود كه مريض شد و مدت يك ماه تحت نظر پزشك در خانه بستري بود و پس از آن پدر و مادرش اسرار زياد داشتند كه عروسي كند ولي در جواب مي گفت تا به جبهه نرود عروسي نخواهد كرد و همين طور كه در وصيتنامه اش متذكر شده ميگفت من نمي توانم در خانه بنشينم و هر روز شاهد شهادت هموطنانم بدست امپرياليسم آمريكا و رژيم مزدور صدام باشم و من بايد در اين روزهاي حساس ، رهبر و مرجع كبير امام خميني را ياري دهم و همين طوربه مادرش ميگفت : مادرجان مرا هديه كن به امامم و دعا بكن كه حالم خوب باشد تا بتوانم به جبهه بروم و تأكيد ميكنم كه امام را تنها نگذاريد بدين ترتيب عبدالرحيم بعد از راضي كردن پدر و مادرش زير پوشش بسيج براي دوره آموزش به كازرون اعزام شد و پس از طي اين دوره رهسپار جبهه شد در تاريخ 8/5/61 بدست مزدوران صدام در جبهه كوشك مجروح و به شهادت رسيد و پيكر نازنيش پس از چهل روز در خاك گرم خوزستان به زادگاه اصيلش جائينك برگردانده شد و در بهشت محمّد در كنار پسرخاله اش محّمد منصوري بخاك سپرده شد .(( بازماندگان شهيد )) خواري و زلت از ما محال است .
    ادامه مطلب
    درود به رهبر كبير انقلاب اسلامي ايران ، امام خميني ، درود بر ملت قهرمان و شهيد پرور اسلام ايران و درود به روان پاك شهيدان اسلام تاكنون . نام من عبدالرحيم منصوري فرزند حسين منصوري تاريخ تولد 1339 شماره شناسنامه 879 ساكن جائينك ، اين وصيتنامه من است ، پدر و مادر عزيزم اگر من امانتي از خداوند در بين شما بودم اكنون به امر حسين زمان خميني كبير به جنگ با كافران بعثي مي روم و براي حفظ اسلام و مكتبم و قرآن و كشورم مي جنگم و براي من افتخار است كه در اين لحظه حساس به درجه شهادت نائل شوم سلام من به رهبر كبير انقلاب اسلامي ايران امام خميني و سلام بر مردم شهيد پرور ايران و سلام بر پدر و مادرم و اهل خانواده مي خواستم كه برابر زحماتيكه براي من كشيده ايد تشكر كنم پدر و مادر من نمي توانم در خانه بمانم و هر روز خبر شهادت دوستانم و همرزمانم را بشنوم من نمي توانم در خانه باشم و دين و قرآن و ناموسم و كشورم در دست متجاوزان صدام و ابرقدرتها باشد . پدر و مادر من امانت از طرف خدا در نزد شما بودم و خدا هر وقت بخواهد امانتش را پس بگيرد شما ناراحت اين نباشيد كه مرا از دست داده ايد اسلام و امام را داريد . و همينطور از همه مهمتر خدا را داريد . پدر و مادرم و اهل فاميل اگر از من خوبي و بدي ، آزاري به شما رسيده است مرا ببخشيد . پدر و مادر مرا حلال كنيد و هر وقت كه مي خواهيد گريه كنيد به ياد امام حسين (ع) و به ياد امام علي اكبر و به ياد گلوي تير خورده علي اصغر گريه كنيد و اي ملت ايران و اي مردم شهيد پرور امام را تنها نگذاريد . كاري نكنيد كه امام ملت چون حضرت امام حسين (ع) تنها بماند پس ديگر با شما خداحافظي مي كنم و براي من ناراحت نباشيد برادرجان كلمه اي كه فراموش كرده ام در وصيتنامه بنويسم اول آنكه اگر خدا قبول كند كه بسوي او بشتابم قبر من را در كنار برادرم محمد منصوري باشد . خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار از عمر ما بكاه به عمر او بيافزا .
    ادامه مطلب
    1ـ چه كسي نام او را انتخاب و انگيزه او از اين انتخاب چه بود ؟ مادر ، چون نام يكي از صفات خداوند است

    2ـ آيا در دوره ابتدايي مردود يا ترك تحصيل نموده و علت آن چه بوده است ؟ خير ، ايشان ادامه تحصيل داده و تا كلاس اول راهنمايي تحصيل كرده است .

    3ـ رفتار و برخوردش با والدين به چه صورت بود ؟ بسيار خوب بوده است و بيشتر از همه مادرش را دوست مي داشت

    4ـ روحيه اجتماعي او را توصيف كنيد ؟ روحيه بسيار والايي داشت و با انسانهاي اطراف خود بخصوص اقوام صله رحم به جا مي آورد و به همه احترام مي گذاشت

    5ـ ميزان علاقه و ديدگاه شهيد نسبت به امام خميني و ولايت فقيه را بيان نمائيد ؟ ايشان به ولايت فقيه خصوصاً امام خميني علاقه زيادي داشت .

    6ـ چه نوع فعاليت سياسي و انقلاب قبل و بعد از پيروزي انقلاب انجام مي داد ؟ در راهپيمايي هايي كه در روستا و يا شهر دلوار  برگزار مي شد شركت داشتند

    7ـ هر گونه خواب و الهامات اطرافيان در ارتباط با شهيد را توضيح دهيد ؟ از مادرش بيان شد روزي در خواب ديده كه فرزندش با عده ي زيادي در يك جاي باشكوه اي  ايستاده اند و او مادرش گفت كه ما با شهيدان جمع هستيم .

    8 ـ آيا اقداماتي براي ازدواج شهيد انجام داده بوديد ؟ بله ، وي مي گفت اگر برگردد و جنگ تمام شود با دختر خاله اش ازدواج خواهد كرد .

    9ـ خدمت سربازي را در كجا گذرانده و در چه تاريخي شروع و در چه تاريخي پايان يافت ؟ بوشهر ، پايگاه نيروي هوايي سال 57 شروع و 59 پايان يافت .

    10ـ چه خاطره اي از دوران سربازي ايشان داريد ؟ در آن روزها براي اولين بار بود كه بوشهر توسط رژيم صدام بمباران شد وي در خانه بود و سريعاً به پايگاه هوايي برگشت

    11ـ اولين بار در چه سني و چگونه به جبهه رفت ؟ 21 سالگي با عشق و علاقه اي كه به شهادت داشت

    12ـ آخرين مرتبه اي كه به جبهه مي رفت چه حالات روحي و چگونگي وداع او را بيان كنيد ؟ او وقتي كه به جبهه رفت به ياد داريم كه يكي يكي ما را بوسيد و خداحافظي كرد و مدت سه ماه نيز در كازرون آموزش ديد

    13ـ از ويژگي بارز اخلاقي شهيد كه براي شما شاخص بود بيان كنيد ؟ منحصر به فرد بود خيلي باهوش بود بسيار شوخ طبع بود و دوستان فراواني داشت .

    14ـ شهادت او چه تأثيري برشما و ساير دوستان گذاشت ؟ برخي از دوستانش هجرت او را باور نداشتند و به همين جهت بارها مي رفتند و جسد مطهرش را مي ديدند و به ديگران مي گفتند « خودش است » شهيد در نظرگاه دوستان آنقدر زيرك و خارق العاده كه اين باور كاذب بوجود آورده بود كه حتي از دست مرگ فرار مي كنند .

    15ـ چگونه و توسط چه كسي از شهادت شهيد باخبر شديد ؟ توسط سپاه پاسداران

    16ـ چه قسمتهايي از بدن شهيد كشف و تشييع شد ؟ تمام بدن شهيد

    فضايل اخلاقي

    شهيد منصوري از جوانان بسيار مهربان و خوش اخلاقي روستا بود كه اين مهرباني و خوش رويي و لطافت قلبي را از خانواده بسيار پاك و بي رياي خود آموخته بود فتوّت و جوان مردي شهيد منصوري برسر زبان ها بود كه بعداً همين صفات مثبت وي را به سوي ميدان هاي جنگ كشاند. اخلاص و پاكي منصوري وي را بر اين مي داشت كه كارهايي بسيار شگفت و نيكو از او سر مي زد مثلاً در ايام ماه صيام وقتي فقرا و درماندگان و كساني را كه در وضعيت نامناسب اقتصادي به سر مي بردند. مشاهده   مي كرد لحظه اي آرام نمي نشست و آنها را به هر شكلي كه بود ياري مي رساند . در ايام نوجواني و جواني چه خدمت هايي كه براي فقرا نكرد چون خالصانه فقرا و يتيمان را دوست داشت و هر كاري كه مي كرد فقط براي رضاي خدا بود و بس چه بسيار وقت هايي بود كه از صبح تا شب كار مي كرد و دست مزد خود را براي آنها مي برد .

    از ديگر خصوصيات شهيد اين بود كه به احكام ديني و شرعي بسيار پايبند بود شب هاي جمعه هميشه دعاي كميل و شب هاي چهارشنبه دعاي توسل مي خواند و هميشه دوست داشت كه اين كار را با دوستان انجام دهد و به اين طريق دوستان خود را هم در عبادت شريك مي ساخت و به نماز جماعت بسيار اعتقاد والايي داشت كه حتي وقتي دو نفر هم بودند حاضر بود نماز را به جماعت بخواند و خلاصه اينكه شهيد منصوري بسيار با وقار و با گذشت بود و هيچ وقت در دوران حياتش از كسي دلگير  و غمگين نشد .
    ادامه مطلب
    اينجانب و شهيد منصوري 25 روز بعد از اتمام خدمت سربازي . از طرف سپاه پاسداران منطقه دلوار . با بسيجيان ديگر به جبهه هاي حق عليه باطل اعزام شديم و در يك پادگان تقريباً 1000 نفري ، در نزديكي هاي شهر اهواز استقرار يافتيم . در آنجا تعدادي از دوستان و آشنايان را نيز زيارت كرديم . در اين پادگان ما را به دسته هاي مختلفي تقسيم نمودند بنده و شهيد منصوري در يك دسته ي 25 نفري به نام گروهان مهدي (عج) به مدت 12 روز كنار يك پمپ بنزين قديمي ، در نزديكي شهر اهواز مانده و بعد از آن از طرف خرمشهر به منطقه ي عملياتي عزيمت نموديم اين عمليات با نام عمليات رمضان و با رمز يا علي ابن ابيطالب در شب نوزدهم ماه رمضان سال 1362 آغاز شد اين عمليات از شهرك شوشك تا پاسگاه زيد عراق جريان داشت اطراف ساعت 2 نيمه شب كه ما در حال حمله بوديم و خمپاره هاي سربازان عراقي مثل باران بر سر ما مي باريد ، شهيد منصوري بر اثر اصابت تير كاليبر به پهلوي راستش به زمين افتاد بنده برگشتم تا در اين لحظات سخت به وي كمك نمايم ولي آنقدر آتش دشمن سنگين بود كه مجبور شدم همراه با رزمندگان ديگر به پيش روي ادامه دهم . پس از سالها هنوز كلامهاي آخر شهيد منصوري در گوشم طنين انداز مي شود و مرا به ياد آن شب شگفت انگيز مي اندازد . گروه امداد نيز به خاطر مسدود شدن منطقه توسط نيروهاي دشمن نتوانستند اجساد شهدا را به پشت جبهه بر گردانند و جسد مطّهر شهيد منصوري را پس از 41 روز به پشت جبهه انتقال دادند . در اين عمليات به خاطر اتصال برق به آب ورها كردن آن در منطقه توسط نيروهاي عراقي ، بيش از 500 نفر از رزمندگان اسلام به شهادت رسيدند متأسفانه توفيق نوشيدن شربت شهادت نصيب بنده نشد و من ماندم و اشك حسرت ‍‍.
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزارجائينك
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x