مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید علی افسری

291
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام علی
نام خانوادگی افسری
تاریخ تولد 1346
محل تولد بوشهر - بوشهر
محل شهادت دال پري عين خوش
مدفن بستانو
  • زندگینامه
  • مصاحبه
  • زندگي نامه شهيد علي افسري

    شهيد علي افسري فرزند يوسف در 25 آذر ماه سال 1346 در خانواده اي مذهبي در روستاي بستانو پا به عرصه هستي نهاد. تحصيلات ابتدايي خود را در دبستان نياكان بستانو و دوره راهنمايي را مدرسه جلال آل احمد چاه مبارك گذراند و تا پايان مقطع متوسطه ادامه داد و موفق اخذ ديپلم از دبيرستان آيت الله طالقاني كنگان گرديد. او به درس و مدرسه علاقه زيادي داشت ؛ پس از اتمام دوره دبيرستان و هنگام اعزام به خدمت سربازي سفارش كرده بود : «مادر ، كتابهايم را نگهدار تا برگردم و درسم را ادامه دهم . مادر ، امانت دار كتابهايم باش ». مادر به او  اصرار مي كند تو كه مي تواني و علاقه داري ، پس درس ات را ادامه بده و او در جواب  مي گويد : « مادر ، درس مي خوانم تا براي جامعه ام مفيد باشم. اكنون زمان جنگ است و حضور در جبهه جنگ ضروري تر است ». به مطالعه مجلات و كتاب هاي غير درسي نيز علاقه فراواني داشت. با شروع جنگ تحميلي ، او از نيروهاي مورد اعتماد سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بود كه جهت جمع آوري كمك هاي مردمي به جبهه و جنگ از سپاه حكم دريافت نمود. بيشتر اوقات خود را صرف كارهاي تبليغاتي درباره جبهه و جنگ مي كرد. در دوره دبيرستان هنگامي كه به همراه ديگر دوستانش براي مطالعه و آماده شدن براي امتحانات آخر سال به كنار ساحل مي رفتند درس خواندن آنها به بحث و گفتگو درباره انقلاب ، جنگ و شهدا كشيده مي شد و از حرف هايش پيدا بود كه وجودش سراسر شور و شوق شهادت است.

    او جواني پاك و مؤمن بود. انس و علاقه فراواني به قرآن داشت و در ايام تابستان با برگزاري كلاس هاي قرآن ، كودكان و نوجوانان روستا را با كلام خدا آشنا مي ساخت.

    علي كه سومين فرزند خانواده بود ، نسبت به بقيه برادرانش به كار كردن علاقه بيشتري از خود نشان مي داد و در ايام تعطيلات تابستان در چيدن و جمع آوري خرما به خانواده كمك مي كرد.

    پدر و مادر به او پيشنهاد ازدواج دادند اما نپذيرفت و در برابر اصرار مادر گفت : « مادر ،  مي خواهم به جبهه بروم ، ممكن است از اين سفر بر نگردم ، اما قول مي دهم اگر به سلامتي بازگشتم حتماً به پيشنهاد شما عمل كنم  ».

    وي در اوايل سال 1366 به خدمت مقدس سربازي عازم گشت و پس از طي دوره آموزش نظامي ، به درجه « گروهبان دومي» نائل گرديد و از طريق ارتش در گروه 55  توپ خانه اصفهان به جبهه هاي نبرد اعزام و در قالب گردان 376 به ياري پيكارگران با كفر مشغول گرديد. در اين زمان عده اي از دوستان شهيد ، خدمت سربازي را رها كرده و روانه كشور هاي عربي شدند. علي رغم اين كه آنها به شهيد افسري نيز چنين پيشنهادي داده بودند اما او نپذيرفت و خدمت به ميهن را بر پناه بردن به كشورهاي عربي ترجيح داد و با عشق و علاقه روانه جبهه هاي نبرد حق عليه باطل گرديد و سرانجام در تاريخ 21/4/1367 در منطقه دال پري عين خوش با عمل ناجوانمردانه و سبعانه صدام بعثي در استفاده از سلاح هاي شيميايي ، مصدوم و  به زمره شهداي گلگون كفن پيوست و پيكر پاكش در زادگاهش روستاي بستانو به خاك سپرده شد.
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    مصاحبه با برادر شهيد افسري

    نام و نام خانوادگي مصاحبه شونده: عبدالله افسري

    شهيد علي افسري جواني بسيار مؤمن بود به طوري كه آثار ايمان از همان دوران كودكي در چهره ايشان ظاهر گشت ؛ به شدت مورد علاقه دوستان و بستگان قرار گرفت و همه اهل محل به او لقب « حاجي » داده بودند. بسيار زرنگ با هوش بود و از دوران ابتدايي تا آخرين مراحل تحصيل ، هميشه شاگرد اول كلاس بود. هر روز صبح مشغول قرائت قرآن مي شد و در ترجمه آن مهارت زيادي داشت.

    او در بين خانواده و اهالي محل از اخلاق نيكويي برخوردار بود. اوقات فراغت خود را با مطالعه كتاب هاي علمي و مذهبي مي گذارند و با سپاه پاسداران همكاري گسترده اي داشت.

    وي پس از اخذ مدرك ديپلم ، عازم خدمت مقدس سربازي شد و پس از طي دوره آموزش نظامي در اصفهان با پيشنهاد و اصرار خودش به مناطق جنوب  و غرب اعزام شد. بنا به قول تعدادي از همرزمانش ، در زمان حمله چندين كاتيوشا را هدايت مي كرد. در جبهه به نيروهاي رزمنده روحيه مي داد و خود آخرين نفري بود كه در خط مقدم ايستادگي كرد و تا آخرين لحظات با دشمن جنگيد تا به لقاء الله پيوست.

    او به حضرت امام خميني (ره) علاقه فراواني داشت و تاكيد زيادي بر پيروي از خط امام و حمايت از رهبر و ياري رزمندگان اسلام داشت. شهادت او نيز تاثير زيادي بر خانواده و اهالي روستايش گذاشت و اميدواريم كه ما و همه مردم و مسئولين حافظ خون شهيدان باشيم.

     

    دوباره

    آن چشــم پـر از ستــاره برمي گردد

    آن ســيـنــه پــاره پــاره برمي گردد

    رفته است ولي به چشم خود مي بينم

    يــك روز دلــم دوبــاره برمي گردد

     

    (مصطفي محدثي خراساني)

     

     

    خاكستر خونين

    دوش يـاران خبــر سوختنـش آوردند

    صبـح، خاكـستر خونيــن تنش آوردند

    يا رب اين كشته بازاركدامين عرصه است

    كــه ز بازار تجــرد، كفنــش آوردند
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزاربستانو
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x