مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید علی دهقانی

609
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام علي
نام خانوادگی دهقاني
نام پدر غلامرضا
تاریخ تولد 1339/07/01
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1360/07/05
محل شهادت مارد
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت بسيج
شغل -
تحصیلات سوم راهنمايي
مدفن برازجان
  • زندگینامه
  • خاطرات
  • زندیگنامه شهید

    بسم رب الشهدا ء

    شهيد علي دهقاني جواني بود كه مدتها عمر خود را به فعاليتهاي مذهبي وسياسي در راه پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي گذارند تحصيلات خود را تا كلاس دوم نظري رساند . بعلت فقر مادي و تنگدستي نتوانست تحصيلاتش را ادامه دهد با اكتفا نمودن به همين ميزان تحصيلات به كمك پدر در به دست آوردن ارتزاق جهت امرار ومعاش تلاش مي نمود وچون خود طعم فقر وتنگدستي را چشيده بود هميشه اوقات بياد مردم رنج كشيده ومحروم بود ، هيچ وقت خدا را فراموش نمي كرد ودنيا را با ديده پست نگاه مي كرد و پشيزي براي وماديات ارزش قائل نبود . با صدور فرمان امام كبير در تشكيل ارتش بيست ميليوني مستضعفين به نداي امام عزيز لبيك گفته ودر بسيج مستضعفين ثبت نام نمود ووارد لشكر امام زمان (عج) گرديد ودر مورخه 10/6/60 با همرزمانش با شوقي وصف ناپذير جهت سركوبي كافران بعثي به جبهه آبادان اعزام گرديد . پس از قرار گرفتن در صفوف رزمندگان اسلام در خط مقدم جبهه علي اكبر گونه تا آخرين نفس با كفاران بعثي اين دست نشاندگان استكبار جهاني به پيكار پرداخت تا سرانجام  با تلاش بي وفقه خود وهمرزمانش حصار آبادان شكسته شد وبرگ زرين ديگري در تاريخ بشريت ورق زدند ودر همين كارزار بود كه با تمام وجود عاشقانه راه سرور آزادگان اين مولاي بي چون وچرايش را ادامه داد وهمچون سرور شهيدان و هفتادوتن ياران باوفايش در ماه محرم به خون خويش غلطيد . ولي زير بار ذلت وخواري نرفت ، واين دومصرع را در كه در گوشه اتاق خويش نوشته بود متحقق كرد .

    مازنده از آنيم كه آرام نگيريم

    موجيم كه آسودگي ما عدم ماست .

    شهيد دهقاني از زماني كه خود را شناخت به فعاليتهاي مذهبي وسياسي پرداخت وتمامي اوقات بيكاري خود را صرف مطالعه كتابهاي مذهبي مي نمود در اوائل پيروزي انقلاب اسلامي از جمله فعالين در به راه انداختن راهپيمايي ها بر عليه رژيم منفور پهلوي بود و اكثرا در تظاهرات خياباني بر عليه دژخيمان شاه مورد كتك كاري قرار مي گرفت ولي هيچ گاه آرام نداشت .و هميشه اوقات در فكر اين بود با افراد هم عقيده خود به حركت مردم سرعت ببخشد .

    شهيد جواني بود مودب  با وقار وپاكدامن دروني پر ازمشكلات ولي راز داري كه حتي حاضر نمي شد .در سخت ترين مشكلات زندگي كوچكترين اشاره به وضعيت خصوصي خود كند .ودر كليه مراسم و سخن راني ها مذهبي در مساجد شركت مي كرد .شهيد دهقاني در بيشتر اوقات در تشيع جنازه شهدا شركت مي كرد وهمدرد خانواده هاي شهدابود ومي گفت شهادت نصيب هر كس نمي شود . اي كاش روزي پيش مي آمد كه شهيد مي شدم تا اينكه به خواسته خود كه همانا شهادت در راه خدا بود رسيد .

    روحش شاد راهش مستدام .
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    بسم رب الشهداء

    خاطره از مادر  شهيد علي دهقاني    :

    خدا شاهد كه روزانه در بازار در آفتاب گرم زحمت مي كشيد و عرق مي ريخت ولي ما هيچ وقت پول حاصله او را نديدم به هر مستمند نيازمندي كه مي رسيد كمك مي كرد يك شب خواب ديدم كه حضرت امام خميني (ره ) و يك نفر ديگر براي ديدار به منزل ما آمده اند كه ناگهان بيدار شدم شهيد را بيدار كردم و خوابم را برايش گفتم به من گفت مادرجان اين يك روز را روزه بگير عصر فردا آمدم نزدم و گفت مادر مي خواهم يكبار ديگر امتحانت كنم گفت مي خواهم بروم جبهه گفتم چون درراه خدا قدم برمي داري برو و مجدداً گفت مرا حلال كن كه خيلي زحمتها برايم كشيدي روبه قبله ايستاد من هرچه زحمت برايت كشيديم گفتم حلالت باشد كه 28 روز بعد خبر شهادت او را برايم آوردند شب قبل خواب ديدم كه به اتفاق پدرش به ديدار من آمده اند و مي گفتند تا كي اينجا مي ماني زود بيا پيش ما ديگر يادم است وقتي جريان به شهادت رسيدن امام حسين و يارانش را براي او تعريف مي كردم مي گفت انسان خوب است طوري بميرد كه مردم برايش گريه كنند و خودش هم با خنده به مردم نگاه كند يادم است وقتي هم با دنيا آمد پرده نازكي روي صورتش كشيده شده بود . يادم است در پيروزي انقلاب نقش به سزايي داشت به طوري كه چندين بار مورد ضرب وشتم مامورين طاغوت قرار گرفت و حتي بعد از پيروزي انقلاب شبها بوسيله تفنگ و حتي چوب به نگهباني از شهر مي پرداختند يادم است پولي كه حاصل دستفروشي او در بازار بود بين فقرا تقسيم ميكرد اغلب به همراه دوستان خود در ساختن مسكن فقرا كمك مي كرد در اوقات بيكاري بيشتر قرائت و بررسي و تفسير شخصي خود از آيات قرآن مي پرداخت و در يك دفتر يادداشت مي كرد اغلب شبها كه ما خواب بوديم در اتاقش مشغول قرائت قرآن يا مطالعه كتب مذهبي مي پرداخت هميشه بيرون خريد مي كرد مي آمد منزل خانواده صرف مي كرد . يادم است وقتي خداحافظي نمود رفت به جبهه زمان خداحافظي بسيار مرور و خوشحال بود روحيه اش با ديگر اوقات كاملا فرق مي كرد مقداري پول تو جيبي به من داد مقداري پول هم به والدينش كمك كرد  . يكي از همرزمانش مي گفت  قبل از عمليات ثامن ائمه شهيد آنقدر چهره اي شاد و مسرور داشت كه به او گفتم علي امشب تو شهيد مي شوي او هم گفت امشب بهترين شب است براي من يكبار به خوابم آمد مي گفت به همراه ديگر شهدا هستم  ودر بهترين محل زندگي مي كنم . صبر پيشه كنيد هر چه باشد ما كه از حضرت علي (ع)اكبر و عي اصغر و قاسم بهتر نيستم ما هم مثل آنهاما كه به خاك پاي آنها نمي رسيم  مبادا بعد از من ناراحتي كنيد حلالي طلبيد ورفت .بعد از شهادت يك شب خواب در مزرعه سر سبز گندم نشسته و مرتب چند آيه از قران مي خواند سپس قران را روي سرش مي گذارد باز شروع به قرائت مي كند شبي ديگر در خواب ديدم كه به همراه زني چادر سفيد مشغول قدم زدن در يك صحراي سبز و خرم است ولي همينكه صدايش زدم بسوي او از خواب پريدم . يادم است چند ماه قبل از شهادت مي خواستم بروم شيراز به من سفارش كرد بك كتاب هفت جلدي در زمينه تفسير قران براي او بياورم گفتم اين كتاب سنگيني براي تو مي تواني بخواني گفت هر جا با مشكلي برخوردم از دوستان كمك مي گيريم كتابها را برايش خريدم يك ماه بعد از او پرسيدم كتب را چكار كردي گفت اكثر شبها كه بيكارم مطالعه مي كنم كتب بسيار خوبي است . اغلب انجام كارهاي سخت كشاورزي را خودش تقبل مي كرد . يكي از همرزمان شهيد برايم گفت كه شب حمله تا صبح بيدار بود و نماز شب مي خواند شخصي بود در جبهه بسيار مسرور و با روحيه و خستگي ناپذير .
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزاربرازجان
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x