مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید مهدی خاکزاد

924
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام مهدي
نام خانوادگی خاكزاد
نام پدر ابراهيم
تاریخ تولد 1340/02/09
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1361/08/11
محل شهادت عين خوش
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت بسيج
شغل -
تحصیلات ديپلم
مدفن طلحه
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • مصاحبه
  • خاطرات
  • زندیگنامه شهید

    شهيد مهدي خاكزاد در تاريخ 9/2/1340 در يكي از روستا هاي توابع بخش بوشكان به نام «طلحه» چشم به عرصه گيتي مي گشايد.او از مادري پاك دامن به نام خاور متولد مي گردد.پدر او نيز محمد نام دارد.هم او كه دست هاي پينه بسته اش تا هنوز حكايت از آن داشت كه چه مشقت هايي را متحمل نمود تا لقمه حرامي از گلوي فرزندانش پائين نرود.پدر بسيار مهربان و زجر كشيده كه باغ ها و دشت هاي طلحه شهادت از ايثار و فداكاري او را مي دهد.شهيد خاكزاد  ايام طفوليت را در همان روستا مي گذراند.او در سن شش سالگي پدر خود را از دست داد و از سايه وجود پدر محروم گرديد.پدري كه در جهاد براي خدا و تأمين امرار معاش خانواده جان خود را به فجيع ترين وضع از دست داد.

    او در حالي كه مشغول كندن چاه بود با ريزش چاه در عمق زمين زير خروارهاي خاك دفن گرديد و زنده بگور شد.پس از ساعت ها خاك برداري تنها جسد بي روح او كشف گرديد.آن شهيد پسر بزرگ خانواده بود  ودر سن شش سالگي بايد رياست خانواده را به لحاظ تامين معاش خانواده بر عهده بگيرد.كودكي كه هنوز بالنده نگشته و ضابطه ها و معيارهاي خوبي و بد را نيز به نيكي نياموخته است.اما عموي مهربان او و مادرش هرگز اجازه نداد كه نبود پدر را به عزا بنشيند و در مراقبت او سخت اهتمام ورزيدند و نسبت به تامين معيشتي آن خانواده عموي شهيد تلاش هاي لازم را به عمل آورد.ايام در ستيز با مراد شهيد گذشت تا آنكه او دوران دبستان را در زادگاهش با موفقيت سپري كرد.دوران تحصيلي مقطع راهنمايي را نيز در شهر اهرم و برازجان سپري نمود.شهيد خاكزاد علي رغم مشكلات فراوان مالي موفق گرديد با موفقيت تمام دوران دبيرستان را نيز سپري نمايد و با اخذ مدرك تحصيلي ديپلم به تحصيل خود پايان داد.از طرف بسيج به جبهه اعزام مي گردد و در ابتداي اعزام به مدت بيست و سه روز در پادگان شهيد دستغيب كازرون مبادرت مي ورزد.سپس به جبهه اعزام مي گردد با شروع عمليات محرم به جبهه عين خوش منتقل مي گردد تا در عمليات محرم شركت نمايد.او پست امداد گري را به آر پي جي زن تغيير مي دهد و در خط مقدم مبادرت به انهدام تانك ها و نفر بر هاي دشمن مي نمايد.پس از خلق رشادت ها و انهدام تانك ها متعدد دشمن 9 نفر از حراميان را نيز به اسارت در مي آورد.سرانجام با خمپاره دور برد مورد اصابت قرار مي گيرد تا تنها مشتي از خاكستر از او باقي بماند.خاكستري كه جاويد الاثر بودنش را شهادت مي داد.بدين شكل براي هميشه از ديار دنيا رخت بر مي بندد و تا با ولي خود امام راحل(ره)محشور گردد.

     

    صفات اخلاقي شهيد :

    شهيد خاكزاد در طول دوران كوتاه زندگي خود نظم را با ورع و تقوي آميخته بود.او به شدت تابع نظم بود.بطوريكه حتي نگاهش خاطرات روزمره خود را جزئي از امور خود مي دانست.قلم او قلمي توانا بود.با دوستان خود سر صدق رفتار مي كرد و همه را احترام مي گذاشت.در تكريم و بزرگداشت مقام معلم از شاگردان نمونه بود.معلمان او نيز آن شهيد را شايسته شهادت مي دانستند و تنها مزد طهارت روح او را شهادت مي دانند شهيد خاكزاد نسبت به نماز اول وقت حساسيت فراواني داشت.هميشه ايام گشاده روح و بخشنده بود.زندگي بسيار ساده اي داشت چه زماني كه با پدر ومادر و ساير اعضاي خانواده مي زيست و چه زماني كه براي تحصيل راهي ديار غربت شده بود.هميشه ايام محاسن داشت و اكراه داشت كه محاسن خود را كوتاه نمايد.او چهره اي روشن و نوراني داشت و سراپا معرفت بود.با دوستان خود معاشرت زيادي مي نمود.هرگز از دوستان خود گله مند نمي شد و اگر فعلي مرتكب مي شد كه كسي از او آزرده خاطر گردد بلافاصله از او معذرت خواهي مي كرد.عاشق كوهنوردي بود و بيشتر ايام با دوستان خود به كوهنوردي مي پرداخت.روزهاي تعطيل ايام هفته را با خانواده حود سپري مي كرد.و خود را وامدار زحمات عموي خود مي دانست.زبان تقدير و تشكر او بلند و زبان شكيل او كوتاه بود.هرگز نديديم كه شيك پوش باشد و در لباس خريدن زياده روي نمايد.گرچه خود خوش اندام و زيبا قامت بود.امروز دوستان او از آن شهيد به بزرگي ياد مي كنند و مي گويند سلام و درود خدا بر او باد. ما نيز خود را مديون خون شهداي تاريخ مي دانيم بالاخص شهيد خاك زاد كه خاكي بود و زاده خاك.و به حقيقت كه بعضي از اسماءچه تناسبي با نام افراد دارند.نمونه آن شهيدان شهيد خاك زاد بود كه از خاك به عرش اعلي راه يافت تا همگان را در حسرت مقام شامخ خود تنها گذارد.
    ادامه مطلب
    «انفرو احفافاً و نقاً و جاهدوا به اموالكم و انفسكم في سبيل الله ذالكم خير لكم ان كنتم تعملون»

    اي سبكباران و اي سنگين ياران بسيج شويد و با مال و جان خود را در راه خدا پيكار كنيد،اين براي شما بهتر است اگر بدان آگاه باشيد.

    (با خصم نبرد تن به تن بايد كرد    ويرانه سراي،اهرمن بايد كرد)

    (از خون شهيدان تبري بايد ساخت     شيطان بزرگ را ريشه كن بايد كرد.)

    سلام آخرين خود را تقديم شما مي كنم و با اين سلام وصيت نامه خود را شروع مي كنم و حال اينجانب كه وصيت نامه خود را مي نويسم در تاريخ 13/4/1361 مطابق با ماه مبارك رمضان مي باشد در اين صورت به شما بگويم كه اينجانب با فكري روشن  و آگاهي كامل در اين راه پر سعادت قدم نهاده ام تا بتوانم افتخاري براي شما خانواده عزيز و روستاي خود باشم و بدين گونه اين جانب كه از سن 6 سالگي با زجر و شكنجه شروع كردم به تحصيل تا اينكه ديپلم خود را به پايان رساندم و حال كه 20 سال از عمر فلاكت بار خود را گذراندم بر خود واجب دانستم كه نداي پيامبر گونه امام را لبيك گويم و در اين صورت دوسال از جنگ تحميلي مي گذرد و توانستم به اين سعادت برسم و اين را بگويم كه در اولين موقع دوست داشتم كه جنگ حق عليه باطل به نفع اسلام عزيز ببينم و اما اين جنگ تحميلي به درازا كشيد و كشور هاي امپرياليستي او را ياري نمودند چون يك سر سپرده و نوكر حلقه به گوش آنها بود و هر روزتابوتي را از برادران دينيم و ياران امام كه بيشتر آنان روستا زادهي كه جز اخلاص و پاكي در آنها چيز ديگري نبود تشييع نمايم چرا كه تا به حال سعادت آن را نيافتم كه كوچكترين خدمتي در قبال اين انقلاب انجام دهم و ديگر نتوانستم در برابر تجاوزات اين صهيونيسم خون آشام كه به ناموسم و به ميهنم و اسلام عزيزم تجاوز انجام مي دهد سكوت بكنم و بعد از پيام به تو مادر قهرمان و دل سوزم كه در شهادت من گريه و زاري مكن و چون ليلا در برابر شهادت (علي اكبر)مقاومت بنما و به شما خواهران مقاومت شما زينب گونه باشيد و در برابر شهادت برادرش حسين(ع). و اما پيام به شما برادران و دوستان عزيزم در ماتم من گريه و زاري ننمائيد و مقاومت شما همانند حسين(ع) در برابر شهادت برادرش عباس(ع).زيرا كه مقاومت شما مشت محكمي در دهان ياوه گويان و جباران مي باشد و باز پيامم به شما خواهران كه حجاب خود را حفظ كرده چون حجاب شما از خون من كوبنده تر است و باز پيامم به شما خانواده عزيز مخصوصاً مادر گرامي من كه يك عمر گذراندم و هيچ گونه خدمتي به شما انجام نداده ام به غير بدي و ناراحتي براي شما و بلكه هيچ كار خيري كه باعث استفاده كاملي براي شما باشد انجام نداده ام و هميشه سربار شما بوده ام و هيچ گونه استفاده اي به شما نرساندم و اما شما بر عكس خانواده اي خوب در حق من بوديد كه ديگر نتوانستم زنده بمانم كه اين حرمت ها و خوبي ها شما مادر گرامي و خانواده عزيز جبران كنم و خدا كنم كه اين خدمت هايتان بر من حلال كنيد و تا اين راهي كه انتخاب كرده ام و به آرزوي خود رسيده ام آسوده بخوابم و شما مادر عزيز كه عمر خودتان را با ناراحتي و زجر بر من گذرانديد و حقي بر من داريد و شيري كه به من خورانيديد حلال كن كه من رفته ام و پيامم به شما جوانان عزيز كه كتاب هاي اسلامي را مطالعه و ادامه دهنده راه شهيدان باشيد تا انقلاب شما شكست نخورده و امام تنها نگذاريد و اما به شما مردم شهيد پرور بلوك پشت كوه مخصوصاً مردم غيور طلحه .اين جانب هيچ خدمتي انجام نداده ام و حتي به نسبت شما بدهي هم انجام نداده ام و حال در آخر عمر خود از شما مي خواهم كه به بزرگي خودتان مرا ببخشيد و در آخر تأكيد مي كنم وحدت خود را كاملاً حفظ كرده زيرا كه اين وحدت شماست كه پشت ابر قدرت ها را به لرزه در آورده است و اما پيامم به شما كشاورزان اين است كه كشت خود را رونق داده تا اين تحريم اقتصادي ها بر كشور هيچ گونه صدمه اي نرساند و در آخر اين پيام خود را به شما مردم غيور بلوك پشت كوه مخصوصاً مردم شهيد پرور روستاي طلحه كه هيچ وقت از حق خودتان نگذشته و هيچ گونه بي تفاوت نبوده و سهل انگاري انجام ندهيد.

    شهيدي كه در آخر هم در فكر اين زحمت كشان بود.

    سرباز وطن مهدي خاك زاد       12/4/61

    والسلام خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار.
    ادامه مطلب
     برادر حسيني درباره دلاوريهاي شهيد مي گويد:

    شهيد خاكزاد،شبي بعد از نماز عشاء گفت يك آرزويي دارم و آن اينكه تظاهراتي راه اندازي شود و صداي مرگ بر شاه،گوش قرباني(رئيس پاسگاه )را كر نمايد.شهيد با تني چند از جوانان مشورت كردند با واعظ روستا كه قصد روضه خواني داشت(آخوند،برادر حسين شمسي بود كه از مريدان امام و دوستداران انقلاب بود)مشورت كرديم كه شما به منبر برويد و تا مي توانيد از امام خميني و انقلاب صحبت كنيد و قول مي دهيم كه در برابر ژاندارها تو را ياري كنيم.آخوند به گفته آنان جامع عمل پوشانيد و پس از سخنراني از منبر پايين آمد و همگي شعار درود بر خميني سر داديم.مردم گرم شعار دادن بودند و سپس از مسجد خارج شدند و سپس شعارهاي مرگ بر شاه اوج گرفت.صداي تيراندازي از روي پشت بام پاسگاه بلند شد ،شهيد خاكزاد با صداي بلند فرياد زد توپ،تانك،مسلسل ديگر اثر ندارد.در پايان همه خوشحال بوديم كه توانستيم با اين تظاهرات ابهت پاسگاه را بشكنيم.
    ادامه مطلب
    برادر سيد بهروز حسيني در باره خاطرات شهيد مي گويد:

    در آبان ماه 1357 كه ايران در آتش خون غرقه بود،بيشتر شب ها جوانان روستا كه البته تعداد آنان اندك بود(بخاطر سخت گيري هاي ژاندارمري هاي روستا)به دور هم  مي نشستند و هر كس اطلاعيه اي بويژه از امام دريافت كرده بود براي ديگران بازگو مي كرد.اينجانب و برادرم سيد بابا و آخر مهدي خاكزاد دور هم نشسته بوديم و اخبار راديو را گوش  مي داديم و آخر شب مهدي بعد از گوش دادن نوار سخنراني آيت الله غفاري كه مورد بيداد گري رژيم منفور پهلوي سخنراني مي كرد ساعت 5/1 شب بود كه شهيد مهدي خاك زاد خداحافظي كرد تا به منزلش برود.اما طولي نكشيد كه مراجعت نمود و اظهار كردند چند نفر از ژاندارها درب حياط ايستاده اند.مشاوره اي انجام داديم و سرانجام به نتيجه رسيديم كه مهدي را از طريق ديوار همسايه عبور دهيم تا به خانه اش بر گردد.در محرم همان سال شهيد يكي دوبار  با مأموران پاسگاه درگير شد و آن ها قصد داشتند كه وي را به پاسگاه ببرند اما هر بار با زيركي خاصي از دست آنان فرار مي كرد و خود را نجات مي داد.

     

    مثنوي پيرامون شخصيت شهيد خاكزاد از زبان برادر نوذر فولادي:

    زبطن خانه اي پاك و مطهر         به دنيا نازنيني ديده بگشود

    نهادند از صداقت مهدي اش نام

    كه صادق بودو مهد عافيت بود

    محمد نام بابا مام خاور         نام رود را مهدي نهادند

    به خاك روستاي پاك طلحه

    به نام خانواده خاكزادند

    بدن لطيف نوجواني       پدر از چشم دنيا رخت بر بست

    بيا در آغوش تابوت

    دل مهدي چو يك آينه بشكست

    پي از بابا عمويش از سر صدق                 نوازش هاي بابا را به او داد

    دل عمو به حالش سخت مي سوخت     اگر اشكي زچشم مهدي افتاد

    به صد شور و شعور عاشقانه            براه خون قدم برداشت مهدي

    كنار همدلان با شور لبخند                    به قلب پاسگاه زيد رفتند

    چوشيران ژيان در آن كرانه                   سلحشور بهر صيد رفتند

    چو آمد حمله سرخ محرم                  به خاك عين خوش رفتند ياران

    دل و جان را براي هديه بردند           حضور عشق زيبا،جانثاران

    پس از ابراز صد گونه رشادت                          زنايش ناگهان تكبير بر خاست

    در آتش سوخت  و دوديدند ياران          فقط خاكسترش در خون هويدا بود

    به تابوتي بر روي دست مردم         گلي با لاله هاي همسفر شد

    به قلبي خاك،مهدي سرخ خوابيد       كه زيبا،سبز وجاويد الاثر شد
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزارطلحه
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    گالری تصاویر   
    مشاهده سایر تصاویر
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x