لولۀ توپ

تاریخ انتشار : دسامبر 24, 2020
لولۀ توپ
با یك وجب قد و بالا همه را به ستوه آورده بود. منعش نمی كردی دیوار راست را می گرفت می رفت بالا. رستۀ ما زرهی بود، توپ خانه. هنوز خوب از سوراخ سمبه های كار ما سر در نمی آورد، روزی به او گفتم :«آن توپ را می بینی؟» گفت:«آره» گفتم:«این دفعه اگر شلوغ […]
با یك وجب قد و بالا همه را به ستوه آورده بود. منعش نمی كردی دیوار راست را می گرفت می رفت بالا. رستۀ ما زرهی بود، توپ خانه. هنوز خوب از سوراخ سمبه های كار ما سر در نمی آورد، روزی به او گفتم :«آن توپ را می بینی؟» گفت:«آره» گفتم:«این دفعه اگر شلوغ كنی، وسایل را دست كاری كنی، موقعی كه ما مشغول استراحت هستیم، نیایی كنار ما بخوابی می اندازمت داخل لولۀ توپ می فرستمت بروی عراق!» طفلی واقعاً فكر می كرد این كار عملی است. از آن به بعد، دیگر كسی صدایش را نشینید.