مرخصی دائمی

تاریخ انتشار : دسامبر 24, 2020
مرخصی دائمی
حول و حوش عملیات بود. برادر علی اصغر از حاج غلام درخواست مرخصی بیست و چهار ساعته داشت. ـ تا شما وسایل را جمع و جور بكنید من آمده ام. ـ (حاج غلام در گوشش می گوید) بعد از عملیات می گذارم بروی، نگذار بچه ها بفهمند! بعضی كه می فهمیدند حاجی چی می گفت […]
حول و حوش عملیات بود. برادر علی اصغر از حاج غلام درخواست مرخصی بیست و چهار ساعته داشت.
ـ تا شما وسایل را جمع و جور بكنید من آمده ام.
ـ (حاج غلام در گوشش می گوید) بعد از عملیات می گذارم بروی، نگذار بچه ها بفهمند! بعضی كه می فهمیدند حاجی چی می گفت یواشكی خندیدند.(منظور حاجی لابد این بود كه اگر یكی دو روز دیگر دندان روی جگر بگذاری مرخصی دائمی می روی یعنی به شهادت می رسی و دیگر تو را با دنیا و این آمد و شدها كاری نیست)