پایم لای در مانده

تاریخ انتشار : دسامبر 24, 2020
پایم لای در مانده
اوایل كه به گردان تخریب رفته بودم، یكی از دوستان جدیدم جواد جقه سبز بود كه یك پایش را در عملیات از دست داده بود. بعد از این كه صمیمی تر شدیم از او خواستم برایم جزییات مجروح شدنش را توضیح بدهد. همیشه طفره می رفت تا بالاخره از رو رفت. اما واقعاً این طور […]
اوایل كه به گردان تخریب رفته بودم، یكی از دوستان جدیدم جواد جقه سبز بود كه یك پایش را در عملیات از دست داده بود. بعد از این كه صمیمی تر شدیم از او خواستم برایم جزییات مجروح شدنش را توضیح بدهد. همیشه طفره می رفت تا بالاخره از رو رفت. اما واقعاً این طور نبود. تا پایان جنگ هم نفهمیدم قضیه چه بود. می گفت:«راستش، من قبل از این كه پایم زخمی بشود شهید شدم! به اتفاق چند تن از دوستان رفته بودم آن دنیا. بعد كه تكلیفمان روش شد خواستیم برویم بهشت، یعنی رفتیم، دوستان رفتند، من كه خواستم داخل بشون در را بستند و پایم ماند لای در و از بالای ران قیچی شد! ناچار برگشتم به دنیا تا پرونده ام را تكمیل كنم ».