ولی فتح مرادی

تاریخ انتشار : دسامبر 24, 2020
ولی فتح مرادی
ایشان در سال ١٣٤٢ در بخش بمپور شهرستان ایرانشهر چشم به جهان گشود و در دوران نوجوانی بنا به فرموده معمار کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل بسیج به عضویت ، به این نهاد مقدس در آمدند و در عملیاتهای متعددی از جمله ولفجر ٤ در جبهه حق علیه باطل شرکت نمودند […]
ایشان در سال ١٣٤٢ در بخش بمپور شهرستان ایرانشهر چشم به جهان گشود و در دوران نوجوانی بنا به فرموده معمار کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل بسیج به عضویت ، به این نهاد مقدس در آمدند و در عملیاتهای متعددی از جمله ولفجر ٤ در جبهه حق علیه باطل شرکت نمودند ایشان پس از تولد اولین فرزند خود در حالیکه ١٥ روز بیشتر از ولادتش نمی گذشت راهی جبهه حق علیه باطل شد و در جبهه از ناحیه دو دست مجروح گردید و به بیمارستان نجمیه تهران اعزام گردید مقام معظم رهبری در دیدار از بیمارستان ایشان را از نزدیک مورد عطوفت ونوازش پدرانه خود قرارداد تا اینکه پس از مدتی لباس مقدس سپاه را بر تن کرده و پاسدار انقلاب و ارزشها و دستاوردهای انقلاب گردید.
کارنامه درخشان ٢٨ساله سردار شهید حاج ولی فتح مرادی:
١٥سال خدمت در رده های مختلف سپاه پاسداران شهرستان ایرانشهر
٤سال بعنوان مسئول اطلاعات و جانشینی فرماندهی سپاه سراوان
٢سال بعنوان جانشین فرماندهی سپاه خاش
و بیش از ٥ سال خدمت بعنوان فرماندهی سپاه شهرستان نیکشهر
و خلاصه در سال ١٣٨٦ بعنوان فرماندهی شهرستان ایرانشهر شهر میزبانان ولایت انتخاب و منصوب گردید و در سحرگاه بیست و ششم مهر ماه سال جاری در سفری عاشقانه و عارفانه همراه با همرزمانش توسط خفاشان کوردل و شیطان پرست دعوت حق را لبیک و به خیل شهداء پیوست

خاطره ای از یکی از مردان بی ادعا
من مسئول و سرباز نمازخانه سپاه ایرانشهر بودم . ایام ماه مبارک رمضان بود که چند روزی سردار در جلسات قرآن شرکت نکردن . با توجه به اینکه ایشان در ناحیه حضور داشتند . ولی سئوالی برای من پیش آمده بود که چرا در جلسه قرآن شرکت نمیکند و شاید چند سئوالی دیگر ........
یک روز در هنگام برگذاری جلسه قرآن مشکلی برایم پیش آمد که به ناچار جلسه را ترک کردم و به اتاق سردار رفتم . با توجه به اینکه در هنگام برگزاری جلسه قرآن همگی پاسداران در نماز خانه سپاه هستند و در سالن اداری ناحیه کسی حضور نداشت . من وارد سالن اداری شدم و صدای زیبای قرآن در فضای سالن سپاه به گوش میرسید و من وقتی که وارد اتاق شدم دیدم که این صدای زیبا از رایانه ای که داخل اتاق سردار است پخش میشود و دیدم که سردار مشغول کار اداری است و تازه متوجه شدم که سردار مرادی آنقدر کار اداری دارد که نمیتواند بعضی از جلسات قرآن را شرکت کند و همان جا به قرآن گوش میدادند و به کار مشغول میشدند.
در یکی از روزها که کنار سردار مرادی نشسته بودم یکی از اشخاص که با ایشان در حال صحبت کردن بودن در بین صحبت هایشان به سردار گفتند که شما در حال حاضر در بین مردم مقام و پست و شخصیتی دارید و مردم حرف شما را بیشتر میپزیرند بعد از اتمام حرف آن فرد سردار شروع به صحبت کردند که گفتند : اگر پست و مقام ماندنی بود به من نمیرسید و به خدا حاضر هستم که این پست را از من بگیرند و من هیچ زمان آخرت خودم را به دنیا نمی دهم .
و ایشان گفتند : آنها که پست و مقام در این دولت دارند و به دنبال فخر فروشی به دیگران هستند حتما از این مقام دنیوی خودشان استفاده شخصی میکنند و دنیا را به جای آخرت برگزیدند.
و این گفته سردار بی درنگ مرا به یاد فرموده امیرالمومنین انداخت که فرمود : خلافت برای من از آب بینی بز کمتر است.