مادرم گوشم را كشیده

تاریخ انتشار : دسامبر 24, 2020
مادرم گوشم را كشیده
غروب آفتاب بود، نیروهای اعزام جدید را برای عملیات توجیه می كردند، ما هم كه كاری نداشتیم كنار فرمانده ایستاده بودیم. صحبت از شرایط خاص شد كه ممكن است پیش بیاید و این كه آن جا دیگر فرصت فكر كردن و چاره اندیشی نداریم، مثل مواقعی كه عملیات لو می رود یا نیروها در طول […]
غروب آفتاب بود، نیروهای اعزام جدید را برای عملیات توجیه می كردند، ما هم كه كاری نداشتیم كنار فرمانده ایستاده بودیم. صحبت از شرایط خاص شد كه ممكن است پیش بیاید و این كه آن جا دیگر فرصت فكر كردن و چاره اندیشی نداریم، مثل مواقعی كه عملیات لو می رود یا نیروها در طول مسیر حركت با مین و موانع آبی و خاكی پیش بینی نشده روبه رو می شوند و در نهایت تأكید بر ایثار و از خودگذشتگی كسانی بود كه داوطلب می شوند و روی مین می روند و معبر ایجاد می كنند و این سؤال كه شما جزو آن افراد هستید یا نه؟ برادری از نیروهای قدیمی كه در میان جمع نشسته بود برخاست و گفت:«من عذر دارم. شرمنده ام»، همه زدند زیر خنده، سخنران گفت:«همهمه نكنید بگذارید حرفش را بزند»، بعد او توضیح داد:«وقتی از در خانه می آمدم مادرم گوشم را كشید و گفت پسرم روی هر چیز می خواهی بروی برو ولی اگر روی مین بروی شیرم را حلالت نمی كنم».