روزی ز سر سنگ

تاریخ انتشار : دسامبر 24, 2020
روزی ز سر سنگ
هر وقت فرصتی پیدا می شد مشاعره می كردیم، مشاعره كه چه عرض كنم، هر چه به دهانمان می رسید می گفتیم، این قدر كه چیزی گفته باشیم، از كتاب درسی مدرسه، از خودمان، از شعارهای انقلاب، لنگه به لنگه، با وزن و بی وزن، حرف مفت. اگر كسی چیزی می گفت و در ادامه […]
هر وقت فرصتی پیدا می شد مشاعره می كردیم، مشاعره كه چه عرض كنم، هر چه به دهانمان می رسید می گفتیم، این قدر كه چیزی گفته باشیم، از كتاب درسی مدرسه، از خودمان، از شعارهای انقلاب، لنگه به لنگه، با وزن و بی وزن، حرف مفت. اگر كسی چیزی می گفت و در ادامه در می ماند، بلافاصله دیگران تكمیلش می كردند، البته هر طور كه می خواستند! یكی می گفت:«روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست»، دیگری اضافه می كرد:«از مرد عراقی دو سیگار هما خواست»، یكی می گفت:«جوانی كجایی كه یادت كنم»، نفر بعد پی اش را می گرفت:«تلمبه بگیرم، بادت كنم».