دعوای بسیجی

تاریخ انتشار : دسامبر 24, 2020
دعوای بسیجی
به یكی از سنگرهای دیدبانی در منطقۀ پدافندی عملیات كربلای ٥ رفته بودیم. سه نفر از بچه ها با هم دعوا می كردند. پرسیدم: «چی شده، چرا یقۀ هم را گرفته اید، ول كنید، قباحت دارد، شما ناسلامتی رزمنده هستید». مسعود آقا بابایی* كه از همه عصبانی تر بود گفت:«حق وردی آیینه ای را انداخته […]
به یكی از سنگرهای دیدبانی در منطقۀ پدافندی عملیات كربلای ٥ رفته بودیم. سه نفر از بچه ها با هم دعوا می كردند. پرسیدم: «چی شده، چرا یقۀ هم را گرفته اید، ول كنید، قباحت دارد، شما ناسلامتی رزمنده هستید». مسعود آقا بابایی* كه از همه عصبانی تر بود گفت:«حق وردی آیینه ای را انداخته آن طرف خاكریز، سمت عراقی ها». حق وردی میان حرفش دوید و گفت:«می گویم بیا آتش تهیه بریزم برو بیاور قبول نمی كند!».