بگویم دیشب كجا دیدمت

تاریخ انتشار : دسامبر 24, 2020
بگویم دیشب كجا دیدمت
توی دستۀ ما، یكی، دو نفر امان از نماز شب خوان ها را بریده بودند. كافی بود یك بار كسی را در حال وضو گرفتن برای نماز شب، مناجات كردن و قبل از نماز صبح بیدار ببینند؛ مگر می گذاشتند دیگر آب خوش از گلویش پایین برود! هر چه دوشیده بود از مخفی كاری و […]
توی دستۀ ما، یكی، دو نفر امان از نماز شب خوان ها را بریده بودند. كافی بود یك بار كسی را در حال وضو گرفتن برای نماز شب، مناجات كردن و قبل از نماز صبح بیدار ببینند؛ مگر می گذاشتند دیگر آب خوش از گلویش پایین برود! هر چه دوشیده بود از مخفی كاری و اخلاص، با یك تُك پا می زدند می ریختند. بیچاره ها جرأت نداشتند به آن ها یا كسی دیگر بگویند بالای چشمت ابروست. انگار كار خلاف شرع مرتكب شده یا سوء سابقه ای داشتند؛ همین كه چیزی باب میلشان نبود یا كاری را كه می خواستند، نمی كردند یا چیزی را كه باید می خوردند نمی خوردند، فوری برای آن خط و نشان می كشیدند كه:«بگویم دیشب كجا دیدمت؟ یا الله بگو! یالله بخور!»