الهی حرامتان باشد

تاریخ انتشار : دسامبر 24, 2020
الهی حرامتان باشد
آن شب یكی از آن شب ها بود؛ بنا شد از سمت راست یكی یكی دعا كنند، اولی گفت:«الهی حرامتان باشد…» بچه ها مانده بودند كه شوخی است، جدی است، بقیه دارد یا ندارد، جواب بدهند یا ندهند؟ كه اضافه كرد:«آتش جهنم» و بعد همه گفتند الهی آمینو نوبت به دومی بود، همه هم سعی […]
آن شب یكی از آن شب ها بود؛ بنا شد از سمت راست یكی یكی دعا كنند، اولی گفت:«الهی حرامتان باشد...» بچه ها مانده بودند كه شوخی است، جدی است، بقیه دارد یا ندارد، جواب بدهند یا ندهند؟ كه اضافه كرد:«آتش جهنم» و بعد همه گفتند الهی آمینو نوبت به دومی بود، همه هم سعی می كردند مطالبشان بكر و نو باشد، تأملی كرد و بعد دستش را به طرف آسمان گرفت و خیلی جدی گفت:«خدایا مارو بكش...» دوباره همه سكوت كردند و معطل ماندند كه چه كنند و او اضافه كرد:«پدر و مادر مارو بكش» بچه ها بیشتر به فكر فرو رفتند، خصوصاً كه این بار بیشتر صبر كرد، بعد كه احساس كرد خوب توانسته بچه ها را بدون حقوق سركار بگذراد گفت:«تا ما را نیش نزند».