آیت الله سید محمد علی قاضی طباطبایی

تاریخ انتشار : دسامبر 24, 2020
آیت الله سید محمد علی قاضی طباطبایی
زندگینامه و دوران کودکی چند ساعتی از طلوع آفتاب روز یکشنبه ششم جمادی الاولی سال ١٣٣١ ق نگذشته بود که خورشیدی دیگر از افق شهر تبریز طلوع کرد. نوزادی که با تولد خویش، صفای خانه را دو چندان ساخت و با گشودن چشمان معصوم خود، سرور و شادی را به ارمغان آورد. بعد از گذشت […]
زندگینامه و دوران کودکی
چند ساعتی از طلوع آفتاب روز یکشنبه ششم جمادی الاولی سال ١٣٣١ ق نگذشته بود که خورشیدی دیگر از افق شهر تبریز طلوع کرد. نوزادی که با تولد خویش، صفای خانه را دو چندان ساخت و با گشودن چشمان معصوم خود، سرور و شادی را به ارمغان آورد. بعد از گذشت چند روز، پدر و مادر با ایمان نوزاد نام نیک و زیبای «محمد علی» را برای او انتخاب کردند. پدر بزرگ وار سید محمد علی، حاج سید باقر، مشهور به «میرزا باقر» یکی از ستارگان درخشان و عالمان بزرگ و از سادات اصیل و مشهور به علم و تقوا از دیار عالم پرور آذربایجان بود.

دوران کودکی «سید محمد علی» در دامن پر مهر و محبت پدر و مادری سپری شد که خود از تربیت یافتگان سعادتمند مکتب اسلام بودند. مرحوم حاج میرزا باقر قاضی پدر سید محمدعلی، پس از مدتها تفکر و بررسی و مشورتهای گوناگون، به این نتیجه رسید که تعلیم و تربیت او را به میرزا محمد حسین و برادر ارجمند خود، حاج میرزا اسداللّه قاضی بدهد که هر دو از عالمان وارسته و مربیان دل سوز اخلاق اسلامی بودند. بدین ترتیب، سیدمحمدعلی با شور و اشتیاق در جلسه درس این بزرگواران حاضر میشد و از شمع وجودشان بهرهها میبرد.

با شروع حاکمیت رضاخان بر ایران و گسترش بساط ظلم و ستم که هرلحظه امکان ازبین بردن مقدسات اسلامی را داشت، بار دیگر حماسهسازان همیشه بیدار به رهبری روحانیت آگاهْ در سراسر کشور، پرچم مخالفت را برافراشتند و این بار هم مثل گذشته، تبریز قهرمانْ عَلَم نهضت اسلامی را به دوش گرفت و هم زمان با سایر شهرها، موج اعتراض را بهراه انداخت. در همین زمان سیدمحمدعلیقاضی که نوجوانی شانزده ساله بود و راه و روش مبارزه را از پدر بزرگ وار خود میآموخت، به جمع مخالفان پیوست و بدین ترتیب، در سال ١٣٤٧ ق، به دستور حکومت دست نشانده پهلوی به همراه پدر گرامیاش راهی تبعیدگاه شد. آنها به مدت دو ماه به اقامت اجباری در تهران مجبور و از آن جا راهی شهر مقدس مشهد شدند و یک سال از تبعید را در آن دیار پاک گذراندند. این اولین تجربه مبارزاتی سید محمد علی بود که برای نخستین بار سوزش زخم بیداد حکومت پهلوی را بر قلب خود احساس میکرد.

آشنایی با امام خمینی رحمه الله
سیدمحمدعلیقاضی از همان دوران نوجوانی به ماهیت ضد مذهبی رژیم پهلوی پیبرد و از نزدیکْ شاهد ستم این رژیم بود که هم چون تازیانه بر سر مردم فرود میآمد، او از این بیداد رنج فراوان میبرد. این بود که برای مبارزه جدّی کمر همّت بست و در پی این تصمیم در سال ١٣٥٩ ق برای تکمیل مبانی علمی و دینی و مسلح شدن به سلاح علم و ایمان برای مبارزه با رژیم پهلوی، راهی شهر مقدس قم شد؛ چرا که در آن زمان، تنها حوزه علمیه قم بود که با تابش نور امید، دلهای پرسوز سلحشوران را به روز روشن نوید میداد. در این راستا سید محمد علی قاضی با امام خمینی رحمهالله و جلسات درس ایشان آشنا شد و از همان اوایل آشنایی، شیفته شخصیت برجسته حضرت امام گردیده و با ایشان ارتباط نزدیک برقرار کرد، در این باره نوشتهاند: «بعضی از شاگردان بودند که از جمیع جهات از محضر حضرت امام استفاده کردهاند و به درجه عالی نائل شدند. یکی از آنها آیت اللّه قاضی طباطبایی تبریزی میباشد».

ادامه فعالیتها در نجف
سید محمد علی قاضی، در ادامه تلاشهای علمی خود، برای بهرهگیری از محضر عالمان و اساتید بزرگ، راهی نجفاشرف شد. ایشان پیش از عزیمت به نجف، از وضع درس حوزههای علمیه عراق آگاهیهای کافی به دست آورد و برنامه دقیق و منظمی برای استفاده بهتر از فرصتهای گران بهای آن دیار تنظیم کرد. به همین جهت، چند روزی از ورودش به نجف، این سرزمین ولایت و امامت نگذشته بود که توفیق بهره وری از درس اساتیدی چون آیت اللّه سید محسن حکیم، آیت اللّه سید ابوالقاسم خویی، آیت اللّه شیخ عبدالحسین رشتی و آیت اللّه شیخ محمد حسین کاشف الغطا نصیبش شد. شهید قاضی در میان اساتید نجف برای آیت اللّه العظمی کاشف الغطا احترام خاصی قائل بود و بیشتر با ایشان انس و الفت داشت.
از بهترین و شادابترین روزهای عمر آیتاللّه قاضی، اقامت در نجف و استفادههای علمی و معنوی از حوزه علمیه آن جا بود؛ چرا که او در آن روزها، با شور و اشتیاق فراوانی به تحکیم مبانی فکری خود پرداخت و به درجات عالی فقاهت و اجتهاد رسید. ولی مدتی نگذشت که این دوران خوش به پایان رسید و ایشان بعد از سه سال اقامت در نجف، بنا به دلایلی ناچار شد در سال ١٣٣١ ش حرم جدّ بزرگوارش را ترک کرده و به تبریز بازگردد. در این زمان که ٤٢ سال از عمر آن بزرگوار گذشته بود، با کوله باری از علم و معرفت و با رهسپار شدن به سوی دیار خود تبریز، تصمیم به انجام وظایف خود در راه گسترش فرهنگ غنی و حیات بخش اسلامی گرفت؛ همان خدمات ارزندهای که نتایج سودمندش، بعدها در انقلاب شکوهمند اسلامی نمایان گشت.

نقش شهید در قیام ١٣٤٢
سال ١٣٤٢ ش در تاریخ ایران، سالی به یادماندنی و خاطرهانگیز است؛ سالی که رهبر بزرگ مستضعفان جهان حضرت امام خمینی رحمهالله با خروش بیامان خود، چنان موج بنیان کنی به راه انداخت که برای همیشه نظام ستم شاهی را به زبالهدان تاریخ انداخت. این بار ابرمرد تاریخ ایران، هم چون عقابی تیز پرواز، ام الفساد جهانْ آمریکای جنایت کار را در نوک حمله خود قرار داد و پرچم جهاد و مبارزه را برافراشت. در این مبارزه بیامانْ مجاهد نستوه، آیتاللّه قاضی طباطبایی نیز سهم زیادی داشت و با مجاهدتهای خود حال زار دشمن را پریشانتر ساخت؛ چرا که دشمن خوب میدانست که قیام آذربایجانْ موجب به حرکت درآمدن دیگر شهرهای ایران خواهد شد و این همان کابوسی بود که دشمن از آن وحشت داشت.

در جریان قیام سال ١٣٤٢ ش، آیت اللّه قاضی طباطبایی با سخنرانیهای آتشین و پخش اعلامیههای ضد رژیم، مردم تبریز را به صحنه کارزار انقلاب کشاند و با این عمل شجاعانه خود، بر خرمن وجود دشمن شعله انداخت. در پی جوش و خروش امت مسلمان ایران، مرکز نشینان سازمان ضد امنیت با هماهنگی استاندار وقت آذربایجان و رئیس ساواک تبریز، آیت اللّه قاضی را در تاریخ ١٣ آذر ١٣٤٢ دستگیر و به پادگان زرهی تهران منتقل کردند و بعد از آنْ به زندان «قزل قلعه» تحویل دادند. بعد از ٧٥ روز زندان، در ماه مبارک رمضان ایشان را از زندان «قزل قلعه» به سلطنت آباد تهران بردند و با ضمانت برادر ایشان مبنی بر عدم خروج از حوزه قضایی تهران، آیت اللّه قاضی طباطبایی را آزاد ساختند.

همكاری با شهید محراب آیت الله مدنی
در اوایل پیروزی انقلاب، در آذربایجان، به ویژه تبریز، تراكم كار و فعالیت زیاد بود و گروه های منحرف سعی در ایجاد تفرقه بین مردم غیور آذربایجان داشتند. از این رو امام خمینی قدس سره آیت الله شهید مدنی را به عنوان همكار و كمك به آیت الله قاضی به تبریز فرستادند. شهید قاضی قبل از آن كه شهید مدنی وارد این شهر بشوند، اعلامیه داد كه برادرم آیت الله مدنی وارد منزل این جانب می گردد.

پس از حضور آیت الله مدنی در تبریز اشخاص مغرض شب و روز فعالیت می كردند تا بین آن دو بزرگوار فاصله بیندازند، ولی آن دو شهید آن قدر باهم خوب و صمیمی بودند و در خط امام قدس سره حركت می كردند كه دشمنان از فعالیت های خود طرفی نبستند و سرانجام مأیوس و ناامید شدند.

درسی از عاشورا
شهید آیت الله قاضی طباطبایی در رابطه با نماز ظهر حضرت سیدالشهدا علیه السلام مطالبی را بیان داشته اند كه اهمیت نماز اول وقت را می رساند. در تفسیری كه ایشان از نماز ظهر امام حسین علیه السلام نموده، آمده است : سید مظلومان در آن موقع كه شمشیرهای دشمن از هر طرف از غلاف كشیده شده و تیرها مثل قطرات باران او را هدف قرار داده بود، نماز را در اول وقت ترك نفرموده و با جماعت ادا فرمود... اگر واقعاً علاقه مند به آن حضرت هستید و محبت به آن بزرگوار دارید و می خواهید تبعیت از سید مظلومان كنید و در دین خودتان از روی فهم و عقل قدم بر می دارید، باید بدانید كه سید الشهداء علیه السلام روز عاشورا، در آن موقع گرمای هوا و تشنه لب و هجوم دشمن كه لشكر كفر و ضلالت برای از بین بردن آن حضرت و یاران باوفایش جمع شده بودند، نماز را فراموش نكرد و بركسی كه عرض كرد:
یابن رسول الله علیه السلام وقت نماز است - با این كه آن شخصِ تذكر دهنده از شهدای كربلاست -فرمودند:

نماز را به یاد آوردی، خدا تو را از نمازگزاران قرار بدهد. نفرموده خدا تو را از شهدا قرار بدهد. پس مقام نمازگزاران واقعی، مقامی است كه آن حضرت دعا می كند كه آن شخص را كه از شهدای كربلاست خداوند از نمازگزاران قراردهد و از فرمایش امام علیه السلام عظمت و اهمیت نماز واضح و نمایان است.

نحوه شهادت
شهادت تحفهای است الهی، که مردان خدا در پی دریافت آن عاشقانه میکوشند، همانگونه که بزرگان دین با گذشتن از آمال و آرزوهای دنیوی خود و با فداکاری و ایثار، توانستند توفیق دریافت این موهبت عظیم را از سوی پروردگار نصیب خود کنند. نقل کردهاند که آیتاللّه قاضی وقتی خبر شهادت مظلومانه استاد مطهری رحمه الله را شنیدند، بسیار متأثر شدند و همواره به اطرافیان خود میفرمودند: «کاش بنده هم مثل استاد مطهری، روزی به فیض شهادت برسم». سرانجام آن عالم نستوه، پس از عمری مجاهدت و تعلیم و تربیت، در تاریخ ١١ آبان ماه ١٣٥٨ شب هنگام و پس از نماز مغرب و عشا در مسجد شعبان، قربانی دین خدا گشت و به آروزی خود رسید. یادش گرامی و راهش پررهرو باد.

آثار شهید
از جمله كتاب های تحقیقی و عالمانه ای كه از ایشان به چاپ رسیده است:
١. تحقیق روز اربعین
٢. تعلیقات بر انوار النعمانیه ( ٤ جلد(
٣. اضافات و تعلیقات بر كتاب انیس الموحدین نراقی
هم چنین ایشان تفسیر طبرسی را تصحیح و برایش مقدمه و شرح نوشته است. مرحوم شهید قاضی دارای طبع شعر هم بود، از جمله اشعار ایشان این دو بیت می باشد:
چهل سال بیش با خرد و هوش زیستم آخر نیافتم به حقیقت كه چیستم
عاقل ز هست گوید و عارف ز نیستی من در میان آب و گل هست و نیستم

پیام امام خمینی رحمه الله به مناسبت شهادت
«اِنّا للّه و اِنّا اِلَیهِ راجِعوُن.
با کمال تأسف، ضایعه ناگوار شهادت عالم مجاهد حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید محمد علی قاضی طباطبایی رحمه الله به عموم مسلمانان متعهد و علمای اَعلام مجاهد و مردم غیور و مجاهد آذربایجان و به خصوص بازماندگان این شهیدِ سعید تسلیت عرض، و از خداوند متعال صبر انقلابی برای مجاهدین راه حق و اسلام خواستارم.
شهادت در راه خداوند، زندگی افتخارآمیز ابدی و چراغ هدایت برای ملتهاست. ملتهای مسلمان از فداکاری مجاهدین ما در راه استقلال و آزادی و اهداف توسعه اسلام بزرگ الگو بگیرند و با پیوستن به هم، سدّ استکبار و استثمار را بشکنند و پیش به سوی آزادی و زندگی انسانی بروند. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمین و رحمت و مغفرت برای شهدای راه حق و شهید سعید طباطبایی خواستارم.»
روح اللّه الموسوی الخمینی

شهید آیت الله سید اسدالله مدنی
امام خمینی (ره)
سید بزرگوار و عالم عادل عالیقدر و معلم اخلاق و معنویات حجه الاسلام و المسلمین شهید عظیم الشان مرحوم حاج سید اسدالله مدنی رضوان الله علیه همچون جد بزرگوارش در محراب عبادت به دست منافقی به شهادت رسید.

تولد در آذرشهر تبریز
در سال ١٢٩٢ شمسی در آذر شهر از توابع تبریز در منزل میرعلی که از سادات جلیل القدر آن شهر بودند، فرزندی پابه عرصه زندگی گذاشت که پدر از عشق فراوان به امیرالمومنین علی (ع) او را اسدالله نامیدند. مدرسه طالبیه تبریز پذیرای تحصیلات ابتدایی ایشان بود ، بعد از طی مراحل یادگیری خواندن و نوشتن برای ادامه این تحصیلات حوزه علمیه قم را ترجیح دادند. انتخاب سید اسدالله زمانی صورت گرفت که از سوی رضا خان سیاست ضد روحانیت او باعث دوران سخت و رنج این قشر شده بود. با این وجود سید مدنی از حرکت در هدف بازنماندند و در مقابل دوستانش که به او می گفتند اکنون وقت سفر نیست چرا که رضاخانه نمی گذارد علما فعالیت و تبلیغات داشته باشند ، در پاسخ می فرمودند : حداقل که برای خودم ملا و واعظ می شوم.
در حوزه علمیه قم در محضر آیات عظام حجت کوه کمری و سید محمد تقی خوانساری حاضر می شدند و به فراگیری علوم دینی می پرداختند ، به مدت چهار سال در درس فلسفه و عرفان و اخلاق حضرت امام خمینی علیه الرحمه بهره ها بردند که این مدت نه تنها برای ایشان رابطه ای استاد و شاگردی پیدا شد که در حد مرید از حضرت امام یاد می کردند.

مهاجرت به نجف اشرف
آیت الله سید اسدالله مدنی با بهره های فراوانی که از قم برده بودند به نجف اشرف پایگاه هزار ساله فقه واصول شیعه رفتند به لحاظ خصوصیات فردی و استعدادهای ذاتی در کمترین زمان مورد توجه اساتید و اعظام آن شهر واقع شد به دستور آیت الله سید محسن حکیم رحمه الله علیه به تدریس دروس مختلف پرداختند جزو بزرگان آن شهر گردید.
حضور ایشان در نجف اشرف علاوه بر بهره گیری علمی از بارگاه حضرت علی (ع) جد بزرگوارش بهره های معنوی زیادی برده که آیت الله سید اسدالله مدنی عالمی متقی و وارسته شدند. به گونه ای که در مقابل خطاب به دوستانش که به وی آیت الله می گفتند ، می فرمودند : شما چه حجتی دارید که به من آیت الله می گویید اینها همه نشانگر یک سازندگی روحی و معنوی است او خود می گوید :وقتی در نجف بودم عده ای از من خواستند رساله بنویسم که مخالفت کردم برای اینکه مرجعی چون حضرت آیت الله خمینی وجود داشت که باید همه از ایشان تقلید می کردیم.

جلوه های معنوی آیت الله مدنی
آیت الله سید اسدالله مدنی تمام نمای اخلاق اسلامی و رفتار اسلامی به شمار می رفت ، به جوانان احترام می گذاشتند و به آنها عشق می ورزیدند در زمانیکه تبعید بودند به هر شهری که منتقل می شد وقت معینی از روز را به جوانان اختصاص می دادند و ساعتها سوالات گوناگون آنها را پاسخ می گفتند ، ایشان در پاسخ به سوال یکی از نزدیکانشان که از وی پرسیده بود ، حاج آقا چرا این قدر وقت خود را به این بچه ها اختصاص می دهید ؟ در حالیکه از وضعیت جسمانی خوبی برخوردار نیستید گفته بودند : اگر من آغوشم را باز نکنم برای بچه ها و جوانان آغوشهای بازشده نگران کننده ای هست که اینهارا درمی یابد.
این توجه نمونه ای ارزنده از یک انسان بزرگوار است که به اقتصادی زمان (وجود تفکرات التقاطی و مارکسیستی) این حرکت سازنده را انجام می دادند همین جوانان بعداً انقلاب آفرین در سال ٥٧ شدند.
اخلاص ، دیگر ویژگی این سید بزرگوار بود داماد ایشان نقل کردند : در شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان یکی از سالها ، شب قدر و احیاء در مسجد شیخ انصاری (قدس سره) در نجف اشرف مجلس بسیار باشکوهی از علما و فضلا و مردم تشکیل شده بود. ایشان (آیت الله مدنی ) بالای منبر رفته و به موعظه پرداختند، در ضمن نصیحت و موعظه فرمودند اگر شماها آمدید از گناهانتان در پیشگاه خداوند توبه کنید ، ولی من خدا را شاهد می گیرم که آمده ام از اعمال و عبادتهایم توبه کنم زیرا فکر می کردم این اعمالی که انجام داده ام عبادت خداوند بوده است ، اما حالا می فهم که آنها توهین به ذات مقدس حق تعالی بود لذا امشب می خواهم از آنها توبه کنم. این نمونه بارز از اخلاص و خلوص ایشان بوده است .
شجاعت آیت الله مدنی ریشه در ایمان راستینش داشت و ازخصوصیات بارز این مرد بزرگوار بود که از جد امجدش حضرت علی (ع) به ارث برده بودند . در شهرستان گنبد زمانیکه تبعید بودند رئیس ساواک به صورت یک فرد ناشناس به ایشان تلفن زدند و در مسئله تقلید از او سوال می کند که به نظر شما امروز از چه کسی باید تقلید کرد ؟ وی با صراحت و بی پروا می گوید : با وجود آیت الله خمینی معلوم است که باید از ایشان تقلید کرد ، رئیس ساواک که خود یکه خورده بود . بعدا ً به ایشان پیغام می فرستد : که آقای مدنی کمی ملاحظه کنید. آیت الله مدنی همین که از قضیه مطلع می شوند. می فرمایند : من آنچه عقیده ام هست می گویم و از کسی با کی ندارم .
شجاعت آیت الله مدنی در عصر اختناق و استبداد می تواند مثال زدنی باشد.

منصوب به امامت جمعه شهرستان تبریز و دوران رنج
با شهادت شهید آیت الله قاضی طباطبایی قدس سره امامت جمعه تبریز را امام خمینی (ره) به آیت الله شهید مدنی سپردند سخت ترین روزهای زندگی آیت الله مدنی را می توان روزهایی خواند که او در میان آشوب تبریز قرار گرفته و شجاعانه خود تلاشهای مذبوحانه ضد انقلاب و در راسش حزب خلق به اصطلاح مسلمان را خنثی کردند . عناصر خلق مسلمان ، به عنوان قمه زنی به خانه اش هجوم می آوردند و تهدید به قتل می کردند محراب محل عبادت این سید جلیل القدر را به آتش کشیدند در یکی از خیابانهای تبریز از سوی ناجوانمردی آب دهان به صورت مبارکش انداختند.اما ایشان در هر حادثه راست قامتانه به مانند جد بزرگوارش ایستادند و در مقابل تهدید کسانی که مانع اقامه نماز جمعه شده بودند ، فرمودند :من تا زنده ام نماینده امام هستم و نماز جمعه را می خوانم آقای بهاءالدینی داماد ایشان نقل می کردند : در آن اواخر که با حزب خلق مسلمان رویارویی داشتیم نیمه شبها من می دویدم آقا بلند می شوند و ایاک نستعین (خدایا فقط از تو کمک می طلبم ) را چندین بار تکرار می کردند.
از ٣٤ کمیته مستقر در تبریز سی تای آنها در اختیار و در خدمت حزب خلق مسلمان بود در این شرایط بحرانی با صلابت و شجاعت تمام از حریم انقلاب و اسلام و حرمت امام رحمه الله علیه دفاع کرد .تا اینکه اوضاع شهر تبریز به برکت وجود این سید جلیل القدر آرام گرفت و مردم روی آرامش دیدند.