آیت الله سید اسدالله مدنی

تاریخ انتشار : دسامبر 24, 2020
آیت الله سید اسدالله مدنی
آیت الله مدنی از ابعاد علمی و روحی به کسب کمالات و مراتبی نائل آمدند. ایشان تا قبل از سال ١٣٤٢ آغاز مبارزه حضرت امام خمینی رحمه الله علیه به مبارزه با فرقه های ضاله و منحرف پرداختند . ستیز با بهائیت ازبرنامه های مبارزاتی ایشان به شمار می رفت . داماد ایشان چنین یاد […]
آیت الله مدنی از ابعاد علمی و روحی به کسب کمالات و مراتبی نائل آمدند. ایشان تا قبل از سال ١٣٤٢ آغاز مبارزه حضرت امام خمینی رحمه الله علیه به مبارزه با فرقه های ضاله و منحرف پرداختند . ستیز با بهائیت ازبرنامه های مبارزاتی ایشان به شمار می رفت . داماد ایشان چنین یاد می کنند :آن طوری که خود معظم له تعریف می کردند یک موقع ایشان احساس می کنند که زادگاه اصلی شان آذرشهر در خطر محاصره اقتصادی فرقه ضاله و مضله بهائیت قرارگرفته مراکز حساس شهر مانند کارخانه تولید برق و غیره بدست آنهاست.
ایشان می روند و با بیانات آتشین خود مردم را علیه آنان بسیج می کنند تا آنجا که مصرف برق آنها را تحریم می کنند و مردم از چراغهای نفتی استفاده می کنند. در رژیم گذشته این امکانات به صورت خصوصی عرضه می شد از این بالاتر آذرشهر که نزدیک به تبریز واقع شده در آن زمان مقدار زیادی از نان تبریز را تامین می کرد که به دستور معظم له مردم از فروش نان و مایحتاج زندگی به این فرقه ضاله خودداری می کنند و آنان مجبور به کوچ می شوند.
شهر بانی وقت عامل تمامی این تحریکات را آیت الله مدنی می دانند لذا ایشان را به همدان تبعید می کنند در زمانی که در نجف اشرف به طی مدارج علمی می پرداختند و خود استاد حوزه نجف اشرف به طی مدارج علمی می پرداختند و خود استاد حوزه علمیه نجف بحساب می آمدند دوستانش نقل می کنند ایشان متوجه می شوند که مرحوم شهید نواب صفوی برای مبارزه بر علیه طاغوت هزینه ابتدایی مبارزه را ندارد ، کتابهای خود را می فروشد و پولش را در اختیار نواب می گذارد به گونه ای که می گوید: اسلحه ای که نواب تهیه کرده بود با پول کتابهایی بود که آیت الله مدنی فروخته بود.
جرقه انقلاب اسلامی در سال ٤٢ زده شد در آن روزهای سخت آیت الله مدنی از جمله کسانی بود که به امام خمینی علیه الرحمه عشق می ورزید و گام به گام با او پیش می رفت یکی از یاران ایشان چنین می گویند : آیت الله مدنی فانی در امام بود و از اول که مبارزه روحانیت به رهبری امام شروع شد ایشان در نجف حرکتی را به عنوان پشتیبانی از این نهضت شروع کردند ، همچنان به مبارزاتش ادامه داد تا این که امام را به ترکیه و بعد به نجف تبعید نمودند. شهید ایت الله مدنی در نجف همیشه در نماز جماعت امام شرکت می کردند و به مناسبتهای مختلف خدمت امام شرفیاب می شد و از امام رهنمودهای لازم را می گرفتند : اعتماد امام به آیت الله شهید مدنی به گونه ای بود که حضرت امام قدس سره ایشانرا در جلسات خصوصی دعوت می کردند.با این که امام بنا نداشتند مقامات عراقی را بپذیرند و حتی المقدور سعی می کرد اجازه ندهد لکن گاهی که لازم می شد و اجازه می داد از چند نفر مورد اعتماد نیز دعوت می نمود تا مقامات نسبت سوئی به امام ندهند از آنجمله آیت الله مدنی را در این جلسات دعوت می کردند و امور حساسی که پیش می آمد امام را به ایشان واگذار می کردند.
آیت الله مدنی به جهت بیماری به دستور پزشک معالج مجبور به ترک نجف شدند و به همدان تشریف آوردند و غریبانه در یکی از حجره های پشت مدرسه آخوند ملاعلی همدانی سکنی گزیدند ، بعد از شناخت ایشان مورد تکریم و تجلیل حضرت آیت الله ملاعلی علی همدانی قرار گرفتند.
مدت ٢٢ ماه در نور آباد تبعید بودند بعد از آن بمدت یازده ماه به گنبد تبعید شدند. بندر کنگان یکی دیگر از تبعید گاههای آیت الله مدنی بود، از آنجا به مهاباد کردستان منتقل کردند به مدت سه سال در این شهرستان بسر بردند.
(یا بنی انت مقتول)ای فرزندم کشته می شوی
شهید مدنی در همه حال چشم به درگاه فیض الهی داشت و همواره در قنوت نمازهایش با سوز و گداز با خدا به نجوا می ایستاد و از او شهادت در راه اسلام و انقلاب را طلب می نمود ، چون در عالم رویا جام شهادت از مولایش امام حسین (ع) را گرفته بی صبرانه در انتظار آن روز شوق وصال به معبود خویش بودن خود می گفتند:
من در دو موضوع نسبت به خودم شک کردم ، یکی اینکه به من که می کویید سید اسدالله آیا واقعاً من از اولاد پیامبر هستم ؟ و دیگر اینکه آیا من لیاقت آنرا دارم که در راه خدا شهید شوم یانه ؟
روزی به حرم امام حسین (ع) رفتم و در آن جا با ناله و زاری از امام خواستم که جوابم بدهد . پس از مدتی یک شب امام حسین (ع) را در خواب دیدم و دستی به سرم کشید و این جمله را فرمودند یابنی انت مقتول یعنی ای فرزندم کشته می شود که جواب دو سوال من در آن بود به این جهت ایت الله مدنی چون پروانه و بی قرار در آتش اشتیاق شهادت می سوخت .
این لحظه در روز جمعه ٢٠ شهریور ١٣٦٠ بود ، آنروز هیچ کس نمی دانست سیدی که هم اکنون در جلو دیدگانشان چون موجی نا آرام می خروشد لحظاتی بعد به اقیانوس جاوید آخرت می پیوند و برای همیشه در دل دریای سعادت آرام می گیرد.
آیت الله مدنی نماز جمعه را به پایان برد وبه عادت همیشگی در بین نماز جمعه و عصر به عبادت مشغول شد. در این هنگام از صف سوم نماز منافقی از نسل خوارج نهروان بلند شد وبه سوی ایشان هجوم برد پس از لحظه ای کوتاه آیت الله مدنی را چون کبوتری آزاد در عالم ملکوت اوج گرفته بود . در چنگال کرکسی خون آشام قرار داد وسپس صدای انفجا ر مهیبی محراب عبادت را غرق خون کرد.
می گویند آیت الله مدنی چندی پیش از شهادت یعنی در بهار سال ٦٠ با دوستانش آیت الله دستغیب و آیت الله صدوقی و حجه الاسلام هاشمی نژاد در مشهد مقدس وقتی ضریح امام رضا را غبار روبی می کردند هرکدام دو رکعت نماز حاجت خوانده و از خداوند شهادت در راه خدا را خواسته بودند . پیکر مطهر شهید در میان باران اشک مردم تبریز تشییع و سپس در جوار مرقد مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها به خاک سپرده شد.
قسمتی از پیام امام خمینی (ره ) در شهادت اولین شهید محراب
با شهید نمودن یک تن دیگر از ذریه رسول الله و اولاد روحانی و جسمانی شهید بزرگ امیرالمومنین (ع)سند جنایت منحرفانه منافقان به ثبت رسید
سید بزرگوار و عالم عادل عالیقدر و معلم اخلاق و معنویات حجه الاسلام و المسلمین شهید عظیم الشان مرحوم حاج سید اسدالله مدنی رضوان الله علیه همچون جد بزرگوارش در محراب عبادت به دست منافقی به شهادت رسید... به شهادت رساندن چنین شخصیتی به تمام معنی اسلامی همراه با تنی چند از فرزندان اسلام و یاران با وفای انقلاب اسلامی در میعادگاه نماز جمعه و در حضور جماعت مسلمین جز عناد با اسلام و کمر بستن به محو آثار شریعت و تعطیل جمعه و نماز مسلمین توجیهی ندارد از خداوند تعالی عظمت اسلام و مسلمین و رحمت برای شهیدان خصوصا شهدای اخیرمان و بالاخص شهید مدنی معظم را خواهانم.