رونمایی از ” جاشوی بی پروا ” اثر ساسان نوذری در همایش “بوشهر، 2 قرن مقاومت”

تاریخ انتشار : اکتبر 19, 2020
رونمایی از ” جاشوی بی پروا ” اثر ساسان نوذری در همایش “بوشهر، 2 قرن مقاومت”
از سوی دیگر واژگان ترانه جاشوی بی پروا از دل ادبیات فوکلور انتخاب شده تا واژه هایی که در گذشته نه چندان دور در گویش مردم استان بوشهر ساری و جاری بوده احیا و حفظ شوند
ساسان نوذری خواننده جوان و انقلابی گفت: جاشوی بی پروای ترانه ای بومی ، حماسی است که روحیه بیگانه ستیزی مردم استان بوشهر و مقاومت آنان را در برابر تجاوز در قالب واژه های بومی روایت می کند .

وی افزود : این ترانه تلاش می کند رئیسعلی دلواری را که نماد و چهره ضد استعماری مردم غیور این خطه است را برای همگان به تصویر کشیده و داستان شورانگیر تجاوز اجنبی و مبارزه دلیران تنگستانی را بازخوانی کند .

این خواننده هم استانی ادامه داد : از سوی دیگر واژگان ترانه جاشوی بی پروا از دل ادبیات فوکلور انتخاب شده تا واژه هایی که در گذشته نه چندان دور در گویش مردم استان بوشهر ساری و جاری بوده احیا و حفظ شوند و به همین منظور در این ترانه از  آوازهای بومی و موسیقی منطقه نیز بهره گرفته شده تا ضمن بازآفرینی شور حماسی مخاطب را با هم خود همصدا کند .

نوذری در پایان این خاطر نشان کرد : این ترانه هفته آینده به صورت رسمی منتشر خواهد شد .

نکته قابل ذکر اینکه، فیلمی که در ادامه مشاهده می کنید، در همایش " بوشهر 2 قرن مقاومت" ضبط شده و به دلیل اجرا در فضای باز و مناسب نبودن سیستم صوتی، از کیفیت مناسب برخوردار نیست. به گفته تیم تولید کننده این موسیقی، نسخه اصلی و با کیفیت آن هفته آینده منتشر خواهد شد.

شایان ذکر است شعر ترانه بی پروا از دکتر منوچهر بایندری و  آهنگ و تنظیم آنرا اکبر ابراهیمی بر عهده داشته است.

 

ترانه "جاشوی بی پروا"


مدیر تولید: عبدالحسن رفیعی نژاد

آهنگ ساز و تنظیم کننده : اکبر ابراهیمی


شاعر : دکتر منوچهر بایندری


خواننده : ساسان نوذری




هلا جاشوی بی پروا


یل جنگ آور درِیا


زده لنگر به خاک ما


جهاز انگلیسی ها


***


بجنبین دشمنا اَندِن


وِریسین شوسیا اندن


جهازاشون پُر میجر


دساشون مارتیا اندن


***


صدای ریسعلی غُرید


تن کوه و کمر لرزید


خطر کردن خطا کردن


به زرنوی بلا اندن


***



رسیدن مَنوِر و صدناوِ جنگی       هزارون بیله مزدور فرنگی


زنین برطبل جنگ ای تنگسیرا      که ماه افتاده دست شاه زنگی


برو ای دیو دشمن زاده واگرد     که خشم مو مثِ تشباده واگرد


مو مرد تنگسیرُم شرز شیرم     لِشِت تاری زمین نفتاده واگرد


هزارون خصم تارومار کردن      وِرِشکندن زجون بیزار کردن


چِلُندن ری سِرش بالشکر وخیل     به چیشش روز روشن تار کردن


سوار اسب زرد غیرتش بود     دل نر شیر آب از هیبتش بود


زمان رزم پور زال طی شد     زمان ریسعلی شد نوبتش بود


خوشا وقتی که شولا گره زد     به آتش کوه و دُریا راگره زد


به سرهای فرو افتاده خصم     رکاب اسب آنها را گره زد


***


جُم جمبیسا اینجا نویسا اینجا نه جاتن روز عزاتن ما بیله مردیم اهل نبردیم جُم جمبیسا ... 


0
ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x