نام حسين
نام خانوادگی جمشود
نام پدر محمد قلي
تاربخ تولد 1347/7/9
محل تولد بوشهر - وحدتيه
تاریخ شهادت 1364/5/6
محل شهادت هورالعظيم
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت
شغل
تحصیلات
مدفن وحدتيه



زندگینامه شهید
حسين جمشود ، فرزند محمد قلي ، نهم مهرماه سال چهل و هفت شمسي در خانواده اي مستضعف ولي مذهبي و معتقد به اسلام در روستاي كان سرخ از توابع شهر وحدتيه ، ديده به جهان خاكي باز كرد .
دوران طفوليت را زير سايه ي پدر و مادرش گذراند و الفباي راستي و درستي در زندگي را در دامان پر مهر خانواده فرا گرفت . در سن پنج سالگي ، قرآن ، اين كتاب هدايت بشر را نزد عمه ي خود آموخت و به سبب هوش و استعدادي كه در وجودش بود ، بسياري از سوره قرآني را از حفظ كرد و در اين راه هميشه خود را مديون عمه ي خود مي دانست .
به سبب آن كه در زادگاهش ، امكانات تحصيلي وجود نداشت ، با شور و اشتياق فراوان به تحصيل دانش ، وارد دبستان طالقاني وحدتيه شد . اغلب روزها با پاي پياده ، اين مسير را طي مي كرد و همه ي مشقت ها را با جان و دل مي خريد تا از يادگيري علم باز نماند . پس از اين كه با موفقيت ، دوران ابتدايي را به پايان رسانيد ، مقطع تحصيلي راهنمايي را در همان محل در آموزشگاه خيام ، شروع كرد . براي آن كه بيشتر وقت خود را جهت درس و آموزش صرف كند در منزل يكي از دوستان اقامت گزيد تا بتواند با خيالي آرام تر ، ادامه ي تحصيل دهد .
سال سوم راهنمايي بود كه خانواده ي ايشان به وحدتيه مهاجرت كردند . او با تمام تلاش خود ، سعي بر اين داشت كه در كنار امر تحصيل به كار كشاورزي و كارگري بپرداتزد ؛ تا خرج و رنج اين كار بر دوش پدر سنگيني نكند . به مطالعه ي كتب مذهبي ، علاقه ي فراوان داشت و در كنار مطالعه و تحصيلات خود در ايام تعصيلات تابستاني ، جهت امرار معاش خانواده به كار مي پرداخت و همين احساس مسئوليت در قبال خانواده ، باعث شدتا به عنوان تنها پسر خانواده از تحصيل بازماند .
با شروع جنگ تحميلي ، به صفوف بسيجيان سلحشور پيوست و در پايگاه مقاومت شهيد رجايي عضو شد . در تاريخ پنجم خردادماه سال شصت و چهار ، از طريق بسيج محل به جبهه ي آبادان اعزام شد . و در آن جا دوره ي قايقراني را فرا گرفت .
پس از دو ماه حضور فعالانه و دليرانه ، شانزدهم مرداد ماه شصت و چهار در عمليات قدس پنج ، در هور العظيم ، هنگامي كه كه همراه سه همرزم خود با قايق به قلب دشمن يورش بردند بر اثر تركش خمپاره به لقاح دوست نايل گشت . ادامه مطلب
حسين جمشود ، فرزند محمد قلي ، نهم مهرماه سال چهل و هفت شمسي در خانواده اي مستضعف ولي مذهبي و معتقد به اسلام در روستاي كان سرخ از توابع شهر وحدتيه ، ديده به جهان خاكي باز كرد .
دوران طفوليت را زير سايه ي پدر و مادرش گذراند و الفباي راستي و درستي در زندگي را در دامان پر مهر خانواده فرا گرفت . در سن پنج سالگي ، قرآن ، اين كتاب هدايت بشر را نزد عمه ي خود آموخت و به سبب هوش و استعدادي كه در وجودش بود ، بسياري از سوره قرآني را از حفظ كرد و در اين راه هميشه خود را مديون عمه ي خود مي دانست .
به سبب آن كه در زادگاهش ، امكانات تحصيلي وجود نداشت ، با شور و اشتياق فراوان به تحصيل دانش ، وارد دبستان طالقاني وحدتيه شد . اغلب روزها با پاي پياده ، اين مسير را طي مي كرد و همه ي مشقت ها را با جان و دل مي خريد تا از يادگيري علم باز نماند . پس از اين كه با موفقيت ، دوران ابتدايي را به پايان رسانيد ، مقطع تحصيلي راهنمايي را در همان محل در آموزشگاه خيام ، شروع كرد . براي آن كه بيشتر وقت خود را جهت درس و آموزش صرف كند در منزل يكي از دوستان اقامت گزيد تا بتواند با خيالي آرام تر ، ادامه ي تحصيل دهد .
سال سوم راهنمايي بود كه خانواده ي ايشان به وحدتيه مهاجرت كردند . او با تمام تلاش خود ، سعي بر اين داشت كه در كنار امر تحصيل به كار كشاورزي و كارگري بپرداتزد ؛ تا خرج و رنج اين كار بر دوش پدر سنگيني نكند . به مطالعه ي كتب مذهبي ، علاقه ي فراوان داشت و در كنار مطالعه و تحصيلات خود در ايام تعصيلات تابستاني ، جهت امرار معاش خانواده به كار مي پرداخت و همين احساس مسئوليت در قبال خانواده ، باعث شدتا به عنوان تنها پسر خانواده از تحصيل بازماند .
با شروع جنگ تحميلي ، به صفوف بسيجيان سلحشور پيوست و در پايگاه مقاومت شهيد رجايي عضو شد . در تاريخ پنجم خردادماه سال شصت و چهار ، از طريق بسيج محل به جبهه ي آبادان اعزام شد . و در آن جا دوره ي قايقراني را فرا گرفت .
پس از دو ماه حضور فعالانه و دليرانه ، شانزدهم مرداد ماه شصت و چهار در عمليات قدس پنج ، در هور العظيم ، هنگامي كه كه همراه سه همرزم خود با قايق به قلب دشمن يورش بردند بر اثر تركش خمپاره به لقاح دوست نايل گشت . ادامه مطلب
وصيت نامه ي خود را چنيني مرقوم مي دارد :
بسم الله الرحمن الرحيم . ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احيا عند ربهم يرزقون . هرگز مپندار آنان كه در راه خدا كشته مي شوند ، مرده اند ؛ بلكه زنده اند و نزد پررودگارشان روزي داده مي شوند .
اينجانب حسين جمشود فرزند محمد قلي شماره شناسنامه 24 تاريخ تولد 1347 اكنون كه مورخه ي 5/3/64 مي باشد عازم جبهه ي حق عليه باطل مي باشم ، تا به ياري خداوند بزرگ و به فرمايش امام عزيزمان ، مكتب اسلام را زنده نگه داريم و بنده هيچ وصيت خاصي ندارم به جز آنكه اگر شهيد شدم مرا در گلزار شهداي مزارعي به خاك بسپاريد و از كليه ي برادران و اقوام و بستگان تقاضا دارم كه تا لحظه ي آخر عمر خويش در راه نگه داشتن اسلام خدمت كنند .
من مي روم به جبهه تا از ناموس و آبرو و حيثيت خويش و مملكت خويشتن دفاع كنم . مرگ سرانجام هر فرد است . چه باك كه انسان مرگ با عزت را انتخاب كند . در پايان اميدوارم كه خداوند گناهان مرا ببخشد . در ضمن دعا براي امام عزيزمان را فراموش نكيد و هميشه گوش به فرمان امام باشيد . والسلام عليكم . خرداد ماه 1364 . »
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحيم . ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احيا عند ربهم يرزقون . هرگز مپندار آنان كه در راه خدا كشته مي شوند ، مرده اند ؛ بلكه زنده اند و نزد پررودگارشان روزي داده مي شوند .
اينجانب حسين جمشود فرزند محمد قلي شماره شناسنامه 24 تاريخ تولد 1347 اكنون كه مورخه ي 5/3/64 مي باشد عازم جبهه ي حق عليه باطل مي باشم ، تا به ياري خداوند بزرگ و به فرمايش امام عزيزمان ، مكتب اسلام را زنده نگه داريم و بنده هيچ وصيت خاصي ندارم به جز آنكه اگر شهيد شدم مرا در گلزار شهداي مزارعي به خاك بسپاريد و از كليه ي برادران و اقوام و بستگان تقاضا دارم كه تا لحظه ي آخر عمر خويش در راه نگه داشتن اسلام خدمت كنند .
من مي روم به جبهه تا از ناموس و آبرو و حيثيت خويش و مملكت خويشتن دفاع كنم . مرگ سرانجام هر فرد است . چه باك كه انسان مرگ با عزت را انتخاب كند . در پايان اميدوارم كه خداوند گناهان مرا ببخشد . در ضمن دعا براي امام عزيزمان را فراموش نكيد و هميشه گوش به فرمان امام باشيد . والسلام عليكم . خرداد ماه 1364 . »
ادامه مطلب
ادامه مطلب
« سيد محمد مزارعي » در مورد آخرين روز ديدارش با وي چنين مي گويد : «حسين ، از نيروهاي فعال بسيجي بود كه بچه ها او را به عنوان فردي دلير و بي باك مي شناختند . براي برادراني كه در سنگر كمين بودند ، غذا مي برديم . سنگرهاي كمين در ميان ني زارهاي بلند ، استقار شده بود . همان روزي كه عمليات شروع شد ، حسين به همراه چند تن از همرزمان ، با قايق سوار شدند و از سنگر كمين هم گذشتند و به قلب دشمن يورش بروند و با نداي يا علي (ع) سلحشورانه جنگيدند تا جام شهادت را از دست معبود خويش دريافت كردند.»
از شهيد هور گو « جمشود » و موج و قايقش
تير بارش كرده دشمن جمله گريان ياد باد
خرداد ماه سال شصت و چهار ، حسين ، ادامه مطلب
از شهيد هور گو « جمشود » و موج و قايقش
تير بارش كرده دشمن جمله گريان ياد باد
خرداد ماه سال شصت و چهار ، حسين ، ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب

مشاهده سایر تصاویر

مشاهده سایر تصاویر

مشاهده سایر اسناد

مشاهده سایر کتاب ها
در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید