مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید علی عمرانی

1320
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام علي
نام خانوادگی عمراني
نام پدر باروني
تاریخ تولد 1336/03/09
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1361/01/03
محل شهادت كوشك
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت بسيج
شغل آموزش وپرورش
تحصیلات دوره راهنمايي
مدفن اهرم
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • خاطرات
  • علي عمراني فرزند باروني در خرداد 1336 شمسي در خانواده اي كشاورز در اهرم متولد شد . دوران كودكي  در دامان پر مهر و محبت پدر و مادرش پرورش يافت . در سال 1343 در سن هفت سالگي جهت كسب علم به مدرسه رفته و در دبستان نوشيروان شروع به تحصيل نمود . در تابستان همان سال جهت يادگيري قرآن كريم  به روستاي عالي حسيني و به مكتب خانه معروف شيخ باقر حيدري عموي مادري خود رفت و به مدت سه ماه مشغول فراگيري قرآن گرديد. پس از كلاس چهارم ابتدايي به طور ناگهاني ترك تحصيل نمود و پس از 2 سال مجدداً  به مدرسه  باز گشت و دوره دبستان را به پايان رساند . به علت مشكلاتي نتوانست ادامه تحصيل دهد و به همراه پدر به كار باغداري مشغول شد. اواخر سال 56 پس از چند سال غيبت   به خدمت سربازي رفت و اندكي بعد فرار نموده و در روستاي عالي حسيني به طور پنهاني زندگي مي كرد . پس از خبر چيني افرادي  توسط ژاندارمري وقت دستگير و به خدمت سربازي فرستاده شد . محل خدمت وي تيپ 3 پياده مهاباد در آذربايجان غربي بود . پس از شكل گيري انقلاب و تظاهرات مردمي مدتي از وي خبري نبود . پس مدتي جستجو معلوم گرديد بعد از فرمان حضرت امام خميني بر اينكه سربازان پادگان ها را ترك نمايند . ايشان هم به فرمان امام لبيك گفته و از سربازي فرار نموده است و مدتي در روستاي ايلان از شهرستان ملكان آذربايجان شرقي و مدتي هم در آبادان به سر برد و قبل از 22 بهمن ماه 57 به اهرم بازگشت . پس از پيروزي انقلاب جهت ادامه خدمت به محل خدمت مراجعه و در سال 58 خدمت سربازي را به پايان رساند . پس از بازگشت از خدمت سربازي به عضويت بسيج اهرم در آمد و با دوستان خود به تشكيل گروه مقاومت همت گماشتند . در اواخر سال 58 به استخدام آموزش و پرورش بوشهر در آمد ، و در دبستان آزاده دواس مشغول به خدمت گرديد . در 14/1/61 توسط بسيج اهرم به جبهه اعزام گرديد.

    وي در شغل امدادگري مشغول شد و در عمليات غرور آفرين بيت المقدس مردانه پايداري و استقامت نموده و به همراه عده اي جان خويش را فداي آزادي خرمشهر عزيز نمود .

    پس از شهادت به علت آتش پر هجم و شديد دشمن پيكر خون آلودش براي مدتي در منطقه عملياتي در سرزمين گرم خوزستان باقي ماند . پس از عمليات رمضان جسد نازنين وي به پشت جبهه انتقال داده شد و پس از تشييع توسط مردم انقلابي اهرم و روستاهاي هم جوار در آرامگاه ابدي قرار گرفت .

    شهيد علي عمراني اولين شهيد بسيجي و دومين شهيد اهرم در جبهه هاي نبرد حق عليه باطل مي باشد و آثار مكتوب به جاي مانده وي نشان از آمادگي براي شهادت او مي باشد
    ادامه مطلب
    بسم الرب الشهداء

    از شهادت باكي نيست . اولياء ما هم شهيد شدند .

    «امام خميني(ره)»

    سلام  بر رهبران توحيدي از آدم تا خاتم و از محمد (ص) تا صاحب الزمان (عج) و سلام بر نائب وارث انبياء و امامان ،‌ خميني كبير رهبر جهاني اسلام كه چون شير روزها مي خروشيد و شب ها چون جد بزرگوارش امام سجاد (ع)به دعا و نيايش خداوند مشغول است و سلام بر شهيدان گلگون كفن ، اين حاميان دودمان حسين (ع) كه مانند او غريبانه مي جنگند و شهيد مي شوند و نهال انقلاب را آبياري مي كنند و سلام بر برادران روحاني و طلاب مسئول ، اين پيامبران عصر ما كه به هر طريق پيام اين شهيدان را به مردم مي رسانند و مردم را از جرثومه هاي شوم آگاه مي كنند و سلام بر ملت غيور و شهيد پرور ايران و نابودي و ذلت و خواري از آن مشركين و كفار و منافقين و شيطان بزرگ آمريكاي جهان خوار باد در گرماگرم پيكارسختي كه ملت به پا خواسته و مسلمان ايران به رهبري قائد اعظم خميني كبير عليه استكبار جهاني آغاز نموده است و به هنگامي كه ياران حسين چون ابوذر و مقداد و سلمان و عمار و پاسداران انقلاب اسلامي همچون سدي محكم در مقابل ياران شيطان ايستاده اند و مي روند تا طومار اين رجالان را در هم پيچند ، انسان بر سر دو راهي انتخاب قرار گرفته يكي از دو  راه را بايد انتخاب كرد يا عزت و يا ذلت را يا حسين و يا يزيد را و يا تسليم و يا شهادت، شهادت يك انتخاب است انتخابي آگاهانه و مشتاقانه حركتي است شتابدار به سوي معشوق كه نصيب هر كس نمي شود از حقيقت دورند كساني كه دين را سپر جانشان كرده اند در حاليكه سنت پيامبر و عترت به ما مي آموزد كه جان را سپر دين قرار دهيد . عزيزانم تنها شهادت طلبي نمي تواند كارا باشد بلكه در كنار اين روح بايد كه فكري اسلامي و منسجم و مترقي . و قوي وجود داشته باشد و اين چيزي نيست به جز خط امام خطي كه نه تنها امروزه لازم و كافي  است بلكه خطي است كلي براي حركت دائمي مسلمين ، بر شماست كه اين فكر را كه فكري مستقل و جدا از فكر احزاب و گروه هاست افزايش دهيد و قوانين امام خميني را بدون چون و چرا بپذيريد زيرا سعادت ابدي در آن نهفته است و جهاد را فراموش نكنيد كه جهاد في سبيل الله شكل  تكاملي مبارزات است .

    جان چه باشد كه فداي قدم دوست كنم

    ان الله اشتري  من المومنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه و يقاتلون في سبيل الله و يقتلون.

    ما آگاهانه شهادت را پذيرفتيم زيرا شهادت سعادت ماست و هزار بار در راه خدا مردن برتر از زندگي ذلت بار است .

    پدر و مادر عزيزم از اينكه نتوانستم زحمت هاي شما را جبران كنم متاسفم و از خداوند بزرگ مي خواهم به شما پاداش خير بدهد و از شما مي خواهم كه خواهرانم را آن طور كه شايسته است راهنمايي كنيد و از خواهرانم مي خواهم حجاب اسلامي را رعايت كنند .

    و از برادرانم مي خواهم كه گرچه نتوانستم وظيفه ام را نسبت به آن ها انجام دهم تقاضاي بخشش مي كنم و از دوستان باوفايم مي خواهم همانطور كه من راه خود را انتخاب نموده ام ادامه دهنده راه شهيدان باشند و در پاسداري از خون شهيدان از جان مايه بگذارند .

    والسلام عليكم و رحمت الله و بركاته

    علي عمراني
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    خاطراتي از مادر

    شب تولد صاحب الزمان بود و به همين منظور به حسينيه حاج سيد محمد تقي هاشمي رفته بودم . حاج آقا مشغول مديحه سرايي در مورد امام زمان بود . گفتم يا صاحب الزمان ، دو سال است كه پسرم توي خوابم نيامده. شب خواب ديدم كه مي روم بهشت اكبر زيارت قبور شهدا ، علي با چهار نفر جلويم آمدند و با سر و سيماي آراسته به من گفت برويم ، خانه اي برايت  درست كرده ايم از طلا . با هم رفتيم آن خانه را ديديم مثل قصر بود . يك حوض بزرگ در حيات و كبوتران هم دور تا دور حوض . پدرش هم در گوشه اي ايستاده و آراسته بود به او سلام كردم گفتم چه كار مي كني گفت ما خوبيم و اين حاصل مال علي است و من دارم نگهباني آن را مي دهم .

    خاطراتي از برادر و خواهر شهيد

    ساعتي كه روز شهادتش را اعلام كرد(برادر)

    شهيد علي عمراني داراي  يك ساعت مچي بود كه هر زمان از روي دست بر مي داشت كار نمي كرد و زمانيكه بر روي دست مي بستش بدون ثانيه اي اختلاف كار مي كرد . روزي كه براي ديدن جسد در سردخانه بوشهر رفتم اولين چيزي كه يادم آمد نگاه كردن به ساعت وي بود . چون نگاه كردم ديدم ساعت در تاريخ 19 از كار افتاده و فهميدم كه ايشان در مورخه 19/2/61 به شهادت رسيده است .

     

    نشان دادن محل دفن قبل از اعزام (برادر)

    شهيد علي عمراني در هفتمين روز شهادت شهيد سيد اكبر اميرزاده با چند تن از دوستان خود سرفراز شهيد اميرزاده مي روند و همان روز جايگاه كنوني  خود را به دوستان نشان مي دهد و مي گويد مي خواهم به جبهه بروم و شهيد مي شوم و مرا در همين جا دفن نماييد . پس از شهادت وي دوستان موضوع را بيان كردند و گفتم هر جا كه خودش انتخاب كرده او را را دفن نماييد .

    چون دوستانم سحري نخورده اند من هم نمي خورم(خواهر)

    ماه رمضان قبل از اعزام در محل بسيج اهرم با دوستان هر شبي منزل يك نفر غذاي سحر آماده مي كردند و به بسيج مي بردند و مي خوردند شبي كه نوبت شهيد علي عمراني بود كه سحري ببرد ايشان دير براي بردن سحري به منزل آمدند. خواهر و مادر وي گفتند حالاخودت همين جا سحري بخور و براي دوستانت هم ببر . ايشان قبول نكردند و گفتند در بسيج با هم مي خوريم . ظرف غذا را برداشت و به طرف بسيج حركت كرد . چهار راه فرمانداري قديم كه رسيد اذان صبح گفته شد وي ظرف غذا را به خانه برگرداند خواهر گفت به تو گفتم كه سحري بخور و شهيد گفت چون دوستانم سحري نخورده بودند من هم نمي خوردم .

     

    خاطراتي از شهيد علي عمراني(نقل از دوست و هم رزم)

    شهيد علي عمراني يكي از دوستان خيلي خيلي صميمي من بود و در فوتبال هم تيمي بوديم و در محله هم بازي بوديم و در دوران انقلاب با هم بوديم بسيار به من احترام مي گذاشت و در اويل جنگ دو ماه از جنگ گذشته بود كه  من به جبهه رفتم و در جنگهاي چريكهاي نا منظم شهيد چمران برايش نامه نوشتم و از او خواستم كه به منطقه بيايد اوايل اعزام به جبهه به صورت رسمي و كلاسيك نبود و به هر صورت موفق نشد اما درست به خاطرم مي آيد روزي كه از جبهه برگشتم . 11 بهمن ماه سال 59 بود همزمان از طرف نيروهاي انقلابي و جوان طرح عمليات ساخت دوباب حمام آب گرم اهرم از طرف نيروهاي مردمي شروع شد و من به محض آمدن متوجه شدم خودم را به جمع دوستان  رسانيدم و دوستان به دور من جمع و سؤالاتي در خصوص جنگ و جبهه و نيروهاي عراقي مي شد من به همراه شهيد علي عمراني با فرغون سيمان حمل مي كرديم آنقدر صحبت هاي من شهيد علي عمراني را آماده ساخته بود كه هرلحظه قصد و عزم سفر به جبهه را مي‌كرد ، ولي به علت اينكه در آزمون جذب حزب آموزش و پرورش شركت و امتحان داده بود ،  مقداري دست و پا بسته شده بود ، پس از استخدام در اداره آموزش و پرورش در اوائل براي وي دوره كار آموزشي  گذاشتند و من مجدداً به جبهه اعزام شدم و مضافاً اينكه براي مادرم حادثه ناگواري رخ داده بود و در يك تصادف مادر توسط موتور سيكلت هفت عضو بدنش شكسته بود و شهيد علي عمراني در نامه اي برايم نوشته بود توهر گلوله و يا آرپي جي كه به سمت دشمن پرت مي كني در ثواب آن شريك و من هم كه نمرده ام از مادرت پرستاري و نگهداري مي كنم و حتي براي پانسمان مادرم در فرغون گذاشته و به درمانگاه مي برد همه روزه تا مادرم بهبودي يافته و واقعاً اگر من نزد مادرم بودم آن قدر به او توجه نداشتم كه اين شهيد بزرگوار از خود ايثارگري نشان داده و در عمليات غرور آفرين فتح المبين در منطقه عملياتي شوش منطقه زعن يشار شيحي  به درجه جانبازي و كسب مدال  افتخار و اثابت تركش خمپاره از ناحيه چشم چپ و كتف راست نائل گرديدم و در بيمارستان شهيد يحيي آبادي بابل و بيمارستان مصطفي خميني تهران بستري شدم پس از يك ماه بستري در بيمارستان به منزل آمدم و دوستان نظر لطفي به اين حقيرداشتند و از جمله شهيد علي عمراني كه همه روزه زخمهاي مرا شستشو و پانسمان مي كرد و دائماً مرا قسم ياد مي كرد كه شما هر كاري داريد حتي  همسرت را صدا نزن و مرا صدا بزن و تا چند روزي تنها براي خوابيدن به منزل مي رفت و مرا تنها نمي گذاشت و يك روز كه دكتر به من گفت چند روزي روي زخمها را باز نگه بداريد و فقط دارو  بماليد شهيد علي عمراني در حاليكه روي زخم كتف من شستشو داده بود بوسيد و گريه كرد و تمثال مبارك ابوالفضل در منزل بود به آن قسم ياد كرد ،  كه انتقام چشم شما و زخمهاي شما را از بعثيان خواهم گرفت و الآن كه در اينجا تحمل كرده ام و مانده ام فقط منتظرم شما بهبودي يابيد ، و بعداً مي روم در جبهه و اسلحه شما را به دست مي گيرم و انتقام خواهم گرفت و دوست ندارم ، تا پايان جنگ به پشت جبهه بيايم . اين خلق و منش شهيد علي بود و مرا آنقدر شرمنده كرده بود كه دوست داشتم جبران كار و زحمات مادرم و محبتهايي كه در حق اين حقير انجام داده بود ، در عروسي او جبران كنم اما … او راه و مسير خود را انتخاب و در پي رضوان الهي و وحيه اله بود و دوست داشت همنشين حوران بهشتي شود و در جوار حق با اولياء الهي همنشين گردد و همينطور كه از وصيت نامه الهي او نمايان است او راه خود را انتخاب و بر سر دو راهي كه قرار گرفته بود  ، بدون شك ياران حسين بودن را انتخاب و دوست نداشت يزيدي باشد و امام را تنها بگذارد. او داراي از خود گذشتگي فراواني بود در بوشهر محل كار وي در محله دواس بود و هر شب به منزل من مي آمد و مخصوصاً  ماه مبارك رمضان تا سحر مشغول قرآن و دعا بوديم و گاهاً به من مي گفت تو برو بخواب من خوابم مي آيد من كه رفتم بخوابم مشاهده مي كردم او تازه با خداي خود خلوت كرده و مشغول  نماز شب مي باشد و در زمان سحر فوراً مرا صدا مي زد و مي گفت خيلي نخواب كه دشمنان بيدارند و تمامي كتاب هاي موجود در كتابخانه من در منزل مطالعه و آخرين صفحه كتاب امضاء مبارك خود را در ذيل صفحه با تاريخ قيد نموده او كه همواره تب و تاب جنگ و شركت در جهاد را آرزو و سعادت خود مي دانست و سرانجام سروجان خويش را تقديم معبود كرد و با اصابت تعداد 5 تير از ناحيه مچ پا و بازوي راست و قلب و موردخشم و كينه دشمن بعثي قرار گرفته و پيكر پاكش در جبهه جنوب بر روي خاك هاي گرم خوزستان بر زمين گذاشته كه در يك بودنش جانانه توسط رزمندگان پيكرهاي پاك كبوتران خونين بال به وطن گلگون ايران اسلامي برگشت و اين شهيد بزرگوار در يك عمليات متحورانه كه توسط رزمنگان به پشت جاده تداركاتي و مواصلاتي دشمن بود  حمله ور  و در يك درگيري جانانه تعداد زيادي از بعثيان كه در سنگرها در حال استراحت بودند را تارو مار نموده و خود و همه همرزمانش به ديار حق شتافتند.                                روحش شاد و راهش پر رهروباد

     

    آنكس  كه تو را شناخت جان  را چه كند

    فرزند و عيال و خانمان را چه كند

    ديوانه شود هر دو جهانش بخشي

    ديوانه تو هر دو جهان را چه كند


     

    سجاياي اخلاقي  شهید


    علي در دوران كودكي فردي آرام بود نه اينكه گوشه گير و در انزوا به سر مي برد بلكه جنب جوش و بازيهاي كودكانه اش اهل خشم و پرخاشگري نبود با دوستان و همبازيهايش صميمي بود و گاهي ديده نشد كه با رفقاي خود بگو مگويي داشته باشد در نوجواني و جواني هم همينطور با افراد خانواده مهربان و اقوام و فاميل را دوست داشت و به طور مرتب به خانه اقوام  رفت و آمد داشت دركارهاي باغداري و كشاورزي به پدر كمك بسيار نمود به ورزش علاقه زيادي داشت. فردي اجتماعي و دوستان بسياري داشت و در حركات دست جمعي به طور فعال شركت مي كرد مثل تشكيل تيم هاي ورزشي و اردوهاي تفريحي و گروه مقاومت بسيج كه با با دوستان قبل از انقلاب خود مبادرت به اين كار كرد. مطالعات غير درسي وي بيشتر نهج البلاغه ، قرآن و كتابهاي استاد شهيد مطهري بود و در يادداشت ها و نامه هايش به خانواده و دوستان اكثرا از كلام بزرگان دين به ويژه امام علي (ع) استفاده مي كرد و از زبان نهج البلاغه سخن مي گفت شايد بدين منظور كه همنام  امام علي (ع) بود مي خواست كه رعايت موضوع را كرده باشد . آثار باقي مانده از وي  نهج البلاغه ، فيض الاسلام ، كتاب حليه المتقين ، ذكر براي همه و بسياري از كتابهاي استاد شهيد مرتضي مطهري  مي‌باشد .


    غزل لاله رخان


    آنان كه حلقه تشنه به خنجر سپرده اند

    آب حيات از لب شمشير خورده اند

    تا در بهار بارش خون بارور شود

    نخلي نشانده اند و به ياران سپرده اند

    بار امانتي كه فلك برنتافتش

    بر دوش جان نهاده در اين راه برده اند

    اين بي شمار لاله رخان در هواي يار

    تا روز وصل ثانيه ها را شمرده اند

    هر چند شاخه هاي زتوفان شكسته اند

    هر چند شعله هاي به ظاهر فسرده اند

    روزي خوران سفره ي عشقند تا  ابد

    اين زندگان خاك ، مگوييد مرده اند

     
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزاراهرم
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    گالری تصاویر   
    مشاهده سایر تصاویر
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x