نام علي
نام خانوادگی تل سرخي
نام پدر جابر
تاریخ تولد 1344/01/01
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1363/01/01
محل شهادت خليج فارس
مسئولیت -
نوع عضویت ساير(بمباران)
شغل -
تحصیلات دوره راهنمايي
مدفن بنجو
شهيد در سال 1344 در روستاي بنجو از توابع تنگستان به دنيا آمد. در محيطي مذهبي و آكنده از احساسات پاك رشد كرد تا به سن قا نوني براي ورود به مدرسه رسيد. قسمتي از دوران ابتدائي را در زادگاهش گذرانيد ولي به خاطر فقر مالي نتوانست تحصيلات ابتدائيش را به پايان برساند. اما اين فقر مالي باعث نشد تا علي دچار فقر معنوي شود. جريان توفنده انقلاب علي را نيز چون ديگر جوانان مسلمان و متدين به خود مشغول كرد. علي جواني را با شغل كارگري شروع و امرار معاش مينمايد با شروع انقلاب اسلامي او نيز همچون ديگر جوانان در راهپيمائيها و تظاهرات شركت ميكند و در سال 1362 به عضويت گروه مقاومت بسيج در ميآيد او بر ايماني كه از خلوص نيت پدر و نجابت مادر به ارث برده است تكيه ميكند و به مردان دريا ميپيوندد، تا روزي خويش را ازبيكران زلال دريا بدست آورد. ولي روزگار به شيوهاي ديگر رخ مينمايد و لنج حامل علي طعمه مينهاي دريائي ميشود و در سحرگاه و يا شامگاهي كه مرغان دريائي آواز غريب خويش را با تنش اندوهبار خليجفارس يكي ميكند و در تاريخ 1/1/63 به درجه رفيع شهادت نائل گرديده و به سوي ابديت پرواز ميكند.
ادامه مطلب
مصاحبه با مادر شهيد
من مادر شهيد علي تل سرخي مي باشم كه صاحب دو فرزند پسر و يك دختر ميباشم. اگر از سجاياي اخلاقي علي بخواهيد شخصي مهربان ، باايمان و محترم بود.
علي هميشه قبل از اذان به مسجد مي رفت و با صداي دلنشين خود اذان ميگفت.صدايش هيچ وقت از ذهنم بيرون نمي رود علي هميشه بعد از ظهر به قبرستان مي رفت و بر سر تربت پدر بزرگ و مادر بزرگش و بابقيه اموات خود فاتحه و قران مي خواند .تقيد خاصي نسبت به زيارت اهل قبور داشت. اگر يك روز هم سر كار بود سعي مي كرد بعد از ظهر به قبرستان برود. وقتي از جائي بر مي گشت اگر مي ديد من مشغول كارهاي خانه هستم كمكم مي كرد و اجازه نميداد تا من به تنهائي كارهاي منزل را انجام دهم .يك روز علي مشغول نوشتن روي ديوار بود از او سوال كردم مادر چه داري مي نويسي؟مادر دارم حرف دلم را مي نويسم.بالاخره به من نگفت .از يكي از همسايه ها سوال كردم گفت نوشته شده است: خدايا يا زيارت يا شهادت كه يك لحظه اشك در چشمم سرازير شد، درست است كه علي به جبهه نرفته بودولي عشق به جبهه سر تا سر وجودش را گرفته بود.
ادامه مطلب
من مادر شهيد علي تل سرخي مي باشم كه صاحب دو فرزند پسر و يك دختر ميباشم. اگر از سجاياي اخلاقي علي بخواهيد شخصي مهربان ، باايمان و محترم بود.
علي هميشه قبل از اذان به مسجد مي رفت و با صداي دلنشين خود اذان ميگفت.صدايش هيچ وقت از ذهنم بيرون نمي رود علي هميشه بعد از ظهر به قبرستان مي رفت و بر سر تربت پدر بزرگ و مادر بزرگش و بابقيه اموات خود فاتحه و قران مي خواند .تقيد خاصي نسبت به زيارت اهل قبور داشت. اگر يك روز هم سر كار بود سعي مي كرد بعد از ظهر به قبرستان برود. وقتي از جائي بر مي گشت اگر مي ديد من مشغول كارهاي خانه هستم كمكم مي كرد و اجازه نميداد تا من به تنهائي كارهاي منزل را انجام دهم .يك روز علي مشغول نوشتن روي ديوار بود از او سوال كردم مادر چه داري مي نويسي؟مادر دارم حرف دلم را مي نويسم.بالاخره به من نگفت .از يكي از همسايه ها سوال كردم گفت نوشته شده است: خدايا يا زيارت يا شهادت كه يك لحظه اشك در چشمم سرازير شد، درست است كه علي به جبهه نرفته بودولي عشق به جبهه سر تا سر وجودش را گرفته بود.
بيان سجاياي اخلاقي شهيد
شهيد فردي بسيار مهربان و چهره مظلومي داشت صوت زيباي اذانش آدم را به ياد قيامت ميانداخت و تجليگر ذات اقدس پروردگار بود. علي قبل از اينكه به كسي برسد خود پيش قدم در سلام كردن ميشد حتي اگر هم كوچكتر از خود او بود.
موقعي كه سر لنج بود بيشتر از همه تلاش و احساس مسوليت ميكرد و به ناخدا و تمام صيادان احترام خاصي قائل بود. موقع شستشوي لنج طوري احساس مسوليت ميكرد كه انگار لنج از آن او بود.
علي بسيار خوش اخلاق بود با تبسم و لبخند مهربانانهاي كه داشت اهل روستا را همه شيفته خود كرده بود.
مادرش نقل ميكند: آن موقع ميخواستيم يك ديواري دور منزل بزنيم كه چون كارگر نداشتيم خود به تنهائي به جاي سه نفر كار ميكرد. علي به واجبات حساسيت خاصي داشت نمازش هيچ وقت قضا نميشد و در ماه مبارك رمضان دعاي سحرش حال و هواي خاصي داشت.
ادامه مطلب
شهيد فردي بسيار مهربان و چهره مظلومي داشت صوت زيباي اذانش آدم را به ياد قيامت ميانداخت و تجليگر ذات اقدس پروردگار بود. علي قبل از اينكه به كسي برسد خود پيش قدم در سلام كردن ميشد حتي اگر هم كوچكتر از خود او بود.
موقعي كه سر لنج بود بيشتر از همه تلاش و احساس مسوليت ميكرد و به ناخدا و تمام صيادان احترام خاصي قائل بود. موقع شستشوي لنج طوري احساس مسوليت ميكرد كه انگار لنج از آن او بود.
علي بسيار خوش اخلاق بود با تبسم و لبخند مهربانانهاي كه داشت اهل روستا را همه شيفته خود كرده بود.
مادرش نقل ميكند: آن موقع ميخواستيم يك ديواري دور منزل بزنيم كه چون كارگر نداشتيم خود به تنهائي به جاي سه نفر كار ميكرد. علي به واجبات حساسيت خاصي داشت نمازش هيچ وقت قضا نميشد و در ماه مبارك رمضان دعاي سحرش حال و هواي خاصي داشت.
اطلاعات مزار
محل مزاربنجو
تصویر مزار
موقعیت مکانی مزار
گالری تصاویر
مشاهده سایر تصاویر
در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید
0 دیدگاه ها و دلنوشته ها