مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید علیباش حیدری

724
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام علیباش
نام خانوادگی حیدری
نام پدر محمد
تاریخ تولد 1340/10/06
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1363/8/9
محل شهادت منطقه كوشک
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت بسيج
شغل کارگر
تحصیلات دوره راهنمايي
مدفن بهشت حيدري، روستای آبگرم مير احمد
  • زندگینامه
  • مصاحبه
  • خاطرات
  • زندگينامه شهيد عليباش حيدري
    شهيد عليباش حيدري فرزند محمد در سال 1340 در خانواده‌اي مذهبي و فقير در روستاي عالي حسيني شهرستان تنگستان ديده به جهان گشود با وجود فقر و محروميت در سن 7 سالگي وارد دبستان شد و تحصيلات ابتدايي را با وجود مشكلات زياد ، با شور و علاقه وافر با رتبه بالا در زادگاهش به پايان رسانيد . او براي ادامه تحصيل در دوره راهنمائي روانه شهرستان تنگستان گرديد اما پس از اتمام سال اول راهنمائي ، محروميت و فقر به او مجال نمي دهد .
    و جهت كمك به تامين معاش خانواده و پدر و مادر و برادرانش راهي يكي از كشورهاي خليج فارس (كويت ) جهت كار مي گردد . او پس از چند سال تلاش و كار و بدست آوردن سرمايه اي اندك به ايران باز مي گردد و در عرصه جديد زندگي يعني ازدواج پا مي گذارد و حاصل آن ازدواج دو فرزند به نامهاي حوا و اعظم حيدري است كه يادگاران پدر شهيدشان مي باشند . كه هيچگاه مهر پدر و حماسه جاودان او را از ياد نمي برند .
    در سال 1361 به خدمت مقدس سربازي نائل مي گردد . و پس از اتمام دوره آموزشي در كرمان به مدت 6 ماه در جبهه هاي كردستان از آب و خاك ايران محافظت مي كند . پس از آن به خاك پاك و گرم جبهه‌هاي جنوب (اهواز ) منتقل مي شود و پس از رشادتها و جانفشانيهاي بسيار سرانجام در تاريخ 9/8/63 در منطقه كوشك دعوت حق را لبيك مي گويد و روحش به ملكوت اعلي پرواز مي‌كند . يادش براي هميشه در تاريخ زنده و جاويد خواهد ماند .
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    مصاحبه با برادر شهيد
    س –ضمن سلام خود را معرفي كنيد .
    ج- بنام خدا ، اينجانب عبدالله حيدري برادر شهيد عليباش حيدري مي باشم .
    س-در مورد كودكي شهيد برايمان صحبت كنيد .
    ج- بسيار باهوش و كنجكاو بود و معمولا با هم به صحرا و نخلها مي رفتيم و باهم تاكلاس پنجم در مدرسه روستا درس خوانديم .و علاقه بسيار به كارهاي فني داشت .
    س- در مورد اخلاق و رفتار شهيد بفرمائيد .
    ج- در اخلاق و رفتار زبانزد عام و خاص بودند و آنقدر خوب و صميمي بودند كه من و همه مردم احترام خاصي به او مي گذاشتيم و او سر به زير ، آرام ، متواضع و خوشرو بودند و با خونسردي مسئله يا مشكلي را حل مي نمود .
    س- در مورد نحوه شهادت او چه مي دانيد .
    ج- در جبهه هاي كوشك در مورخ 9/8/63 بر اثراصابت 2 تركش به ناحيه سينه و قلب در حالي كه سوار بر تيوتا بودند و همچنين خوردن تركش به دست و انگشتان و قطع شدن آنها به درجه رفيع شهادت نائل مي آيند .
    س- در مورد فعاليتهاي مذهبي ايشان حرف بزنيد .
    ج- او در تمام مراسمات مذهبي از جمله دعاي كميل و توسل و محافل قرآني حضور فعال داشتند كه كتاب ادعيه ايشان به يادگار موجود است .
    س- يك خاطره هر چند كوتاه از نامبرده توضيح دهيد .
    ج-اوايل پاييز 63 بود كه به مرخصي آمده بود كنار چراغ فانوسي كه داشتيم نشسته بوديم و صحبت از جنگ و جبهه بود او مي‌گفت :مرخصي من امروز تمام است و فردا بايد با اتوبوس بوشهر –اهواز به محل خدمتم باز گردم ما اصرار مي‌كرديم كه چند روز بيشتر پيش ما بمان ، اما ايشان مي خنديد و مي‌گفت: من به هم رزمانم قول داده ام زود بر گردم و برايشان خرما بياورم و اگر نروم غيبت مي خورم . او گفت من مي روم و شايد هم شهيد شدم و با خنده اين بيت شعر را برايمان خواند و گفت :اگر شهيد شدم شما بگوييد :

    اين گل پرپر از كجا آمده از سفر كرببلا آمده
    و بعد او را صبح زود تا جاده اصلي رسانديم و او با حالت گشاده رويي و خنده خدا حافظي كرد و رفت .
    س- چگونه خبر شهادت به شما رسيد و احساس شما چه بود ؟
    ج-من مشغول كار كردن بودم كه مادر زن عليباش گفت عليباش شهيد شده من بسيار ناراحت و متاسف شدم و هيچ چاره اي جز صبر نداشتم و از خدا سپاسگذاري مي نمودم كه او گمشده خويش را يافته است .
    س- مراسم تشييع جنازه شهيد چگونه بود ؟
    ج- چون او اولين شهيد روستا بود از بنياد شهيد خورموج تا عالي حسيني سپس از روستاي عالي حسيني تا بهشت حيدري آبگرم مير احمد مردم به تشييع جنازه آمده بودند و زمين از جمعيت سياهي گرفته بود . مردم به صورت دسته هاي سينه زني مراسم تشييع ايشان را شكوه خاصي بخشيده بودند .
    مصاحبه با همسر شهيد
    س- لطف كنيد خود را معرفي نموده و نسبت خود را با شهيد بزرگوار بيان كنيد .
    ج- بنام خداي شهيدان اينجانب گل افروز باراني همسر شهيد عليباش حيدري مي‌باشم .
    س- از كودكي ايشان چه مي دانيد ؟
    ج- ما از كودكي با يكديگر همسايه بوديم و يكديگر را خوب مي شناختيم .
    س- اخلاق و رفتار ايشان چگونه بود ؟
    ج- او مومن و متواضع و متدين بود و حريص به مال دنيا نبود .
    س-در مورد فعاليتهاي مذهبي و نماز ايشان بگوييد .
    ج- او هميشه اول وقت نماز را مي خواند و خيلي مقيد به نماز اول وقت بود .
    س- پيرامون نحوه شهادت و تاريخ و محل شهادت ايشان توضيح دهيد.
    ج- او در حين اينكه بر پشت وانت تيوتا سوار بوده بر اثر خوردن تركش به بدنه ماشين و آتش گرفتن آن در مورخ 9/8/63 در منطقه كوشك به شهادت رسيد .
    س- هنگامي كه خبر شهادت او را شنيديد چه عكس العملي داشتيد ؟
    ج- در آن هنگام غبطه خوردم كه ايشان به چه مقامي دست يافته با آنكه مي دانستم مسئوليتم در تربيت فرزندانم دو چندان گشته مانند همه همسران شهيد صبر پيشه كردم.
    س- مراسم تشييح جنازه ايشان چگونه بود ؟
    ج- چون او اولين شهيد روستا بود بسيارتشييع با شكوه و پر جمعيتي داشت اما من از حال رفته بودم و روز روشن در پيش چشمم تيره شده بود در فقدان او كاري جز صبر نمي‌توانستم بكنم .
    س- در مورد تربيت فرزندانتان چه سفارشي داده است ؟
    ج- او تاكيد داشت كه اسم فرزندان را خود انتخاب كند و من هم باتفاهم حق انتخاب را به او دادم و او نام آنها را خود انتخاب كرد . و بعد تاكيد داشت كه به فرزندانم احترام بگذار و آنها را خوب تربيت كن پدر و مادم را نيز مورد احترام خاص خودت قرار بده . فرزندانم را با قرآن و احكام ديني آشنا ساز و آنها را ادامه دهنده ي راه شهيدان و پيرو خط امام و رهبري قرار بده :
    آنچه در سوگ تو اي پاك تر از پاك گذشت
    نتوان گفت كه هر لحظه چه غمناك گذشت
    س- چگونه خبر شهادت به شما رسيد و احساس شما چه بود ؟
    ج- هنوز ساعتي از صبح نگذشته بود كه دو نفر از نيروي سپاه در را زدند . در را كه باز كردم بدون هيچ ذكري متوجه موضوع شدم . زيرا من شب قبل خواب ديده بودم . در همين حين پدرم به منزل ما آمد آنها پدرم را كناري كشيدند و موضوع را با پدرم در ميان گذاشتند من در آن هنگام ديدم روحيات پدرم منقلب شده وچهره اش پريده و غمناك است و ديگر نمي توانم با چند كلمه احساس خود را بيان كنم. روز روشن بد تر از شب تار شد:
    چشم تاريخ در آن حادثه تلخ چه ديد
    كه زمان مويه كنان از گذر خاك گذشت

    مصاحبه با دختر شهيد
    س- لطف كنيد خود را معرفي كنيد .
    ج- اينجانب اعظم حيدري فرزند دوم عليباش حيدري هستم .
    س-از پدر بزرگوارتان چه مي دانيد ؟
    ج- هنگام شهيد شدن پدرم من سن و سالي نداشتم ولي از حرفهاي مادرم دانستم كه ايشان بسيار صميمي ،مهربان ، متدين و متين بوده اند و در آخرين باري كه بسوي جبهه روانه شدند صورت فرزندانش را بوسيدند و از مادرم خداحافظي كرده است .
    س- از پدرتان چه يادگاري داريد ؟
    ج- حرفهايي كه در مورد تربيت فرزندان از گفته هاي پدرم و از زبان مادرم مي شنوم و همچنين تمام دلخوشي ام به قاب عكسي است كه از پدرم در خانه باز مانده است و تمام سالها با اين عكس ها درد دل مي كنم . و تنها خوبي اين عكسها اين است كه هميشه در دسترس من است ولي پدرم اين طور نيست و او به جرگه ياران سالار شهيدان ابا عبدالله الحسين پيوسته است .
    س- آيا تا به حال پدرتان را در ذهن تداعي كرده ايد ؟
    هر موقع كه قرار است اتفاقي برايم بيفتد شب قبل پدرم به خوابم مي‌آيدو با او درد دل مي كنم و به طريقي از آن اتفاق آگاه مي شوم .
    س- چگونه مي توانيد راه پدر را ادامه دهيد و پيام شما به همسالان خود چيست ؟
    با رعايت كردن حجاب اسلامي و حمايت از ولايت مطلقه فقيه مي توانم دنباله روي راه پدرم باشم و پيامم به همسن و سالانم نيز اينست كه خون شهدا را حرمت نهند و از ولايت مطلقه فقيه حمايت كنند .
    س- در پايان اگر صحبت خاصي داريد بيان كنيد .
    ج- عشق يعني استخوان و يك پلاك سالها تنهاي تنها زير خاك
    قامتي پوسيده اما استوار چشمه ي خشكيده اما پاك پاك

    مصاحبه با خواهر شهيد
    س-ضمن سلام لطف كنيد خود را معرفي نموده و نسبت خود را با شهيد بزرگوار بيان كنيد .
    ج- اينجانب مدينه حيدري خواهر شهيد عليباش حيدري هستم .
    س- از كودكي و زمان مدرسه ايشان مطالبي بيان كنيد .
    ج- ايشان در كودكي بسيار مودب بودند و مدرسه را تا پايان ابتدايي گذراندند و بعد وارد مدرسه راهنمائي در مركز شهرستان شدند و جهت يك زندگي آبرومندانه به كاري مشغول شدند و راهي كويت گشتند .
    س- در مورد اخلاق و رفتار شهيد حرف بزنيد .
    ج- هر چه درباره اخلاق و رفتار او بگويم كم گفته ام . او بسيار مهربان بود و به ديگران باوجود فقر مالي كمك مي نمود و به ديگران با تندي برخورد نمي كرد .كسي از او نمي رنجيد .
    س- فعاليتهاي مذهبي شهيد چگونه بود ؟
    ج- به نماز اهميت فوق العاده اي ميدادند . سجاده ي مخصوص براي نماز خواندن داشت . دعاها را مرتب زمزمه مي كرد كتابهاي دعاي ايشان موجود است .
    س-خاطره اي از او بيان كنيد .
    ج- روزي شهيد بزرگوار به منزل ما آمده بودند . هنگامي كه با هم صحبت مي‌كرديم من به او گفتم برادر خدا كند هر چه سريعتر خدمتت تمام شود او در جواب گفت : خواهر عزيزم اينگونه نگو . انسان وقتي پا به ميدان جنگ مي گذارد و ايثار و فداكاري برادران رزمنده را مي بيند از اين دنيا سير مي گردد و و دست از جان مي شويد و هر لحظه آرزوي شهادت مي كند .
    س- چگونه خبر شهادت به شما رسيد و احساس شما چه بود ؟
    ج‌- اين خبر از طريق بنياد شهيد به خانواده ما رسيد و اين خبر براي يك خواهر آنقدر دشوار است كه توصيف نشدني است و شنيدن آن خبر مانند خبر دادن شهادت ابا عبدالله به زينب (س) بود و چاره اي جز صبوري نبود .
    س- از مراسم تشييع جنازه ايشان چه مي دانيد ؟
    ج- مراسم تشييع پيكر مطهر شهيد از خورموج با شكوه خاصي تا روستاي عالي حسيني انجام گرفت و پس از آن با شكوه خاصي در روستاي عالي حسيني تشييع شد و از آنجا به آبگرم مير احمد جهت دفن منتقل گرديد . ازدحام جمعيت وصف شدني نبود زيرا او اولين شهيد روستا بود .
    س- پيام شما چيست ؟
    ج- پيام من اينست كه راه شهيد را ادامه دهيم و راهرو آنها باشيم و حجابمان را رعايت نماييم و از مقام معظم رهبري اطاعت نماييم .

    مصاحبه با پسر عموي شهيد
    س- ضمن سلام لطف كنيد خود را معرفي نموده و نسبت خود را با شهيد بزرگوار بيان كنيد .
    ج- اينجانب حسين (خدا بخش ) حيدري پسر عمو و همسايه شهيد مي باشم .
    س- در مورد كودكي ايشان برايمان بگوييد .
    ج- ايشان در كودكي ضمن تحصيل به پدر نيز در تامين معيشت كمك مي كردند .
    س- در مورد اخلاق و رفتار ايشان بيان كنيد .
    ج- ايشان متواضع ، مودب و خوشرو بودند . چون با هم همسايه بوديم آمدو رفت داشتيم و در كارها به همديگر كمك مي كرديم وصله رحم و نشست و برخاست منزل هم داشتيم .
    س- فعاليتهاي مذهبي شهيد چه بود ؟
    ج-ايشان هميشه نماز را در مسجد بجا مي‌آوردند و گاهي اوقات كه دير به منزل مي آمدند صداي دعا و نيايش او حتي به گوش ما هم ميرسيد در منزل حتي دعاها را باصداي بلند قرائت مي كردند .
    س- خاطره اي از ايشان اگر به ياد داريد بيان كنيد .
    ج- روزي فرزندم مريض بود دنبال وسيله نقليه مي گشتيم تا او را به درمانگاه برسانيم كه يكباره شهيد بزرگوار از كار به منزل برگشتند با آنكه خسته بود وسيله نقليه اش را در اختيار ما گذاشت .
    س- چگونه خبر شهادت به شما رسيد و احساس شما چه بود ؟
    ج- ما چون همسايه ايشان بوديم زمانيكه از بنياد شهيد خبر را به خانواده اش دادند ما نيز متوجه شديم و مانند خانواده اش بي تاب شديم ولي چاره اي جز صبر نبود .
    س- مراسم تشييع جنازه ايشان چگونه بود ؟
    ج- وصف نشدني است بسيار جمعيت زيادي استقبال كرده بودند و خيلي با شكوه بود او را در روستا دو يا سه كوچه تشييع كردند و همراه با سينه زني و نوحه خواني و مرثيه سرايي او را روانه بهشت حيدري واقع در آبگرم مير احمد نمودند .

    سجاياي اخلاقي از زبان نويسنده (ابراهيم حيدري (خدابخش))
    شهيد عليباش حيدري استعدادي شكوفا و فوق العاده در طرحهاي عملي چون نقاشي و هنر هاي دستي داشت او علاوه بر اين متواضع و فروتن ،متين ،خوش خلق ، گشاده رو و نيكو سيرت بود در سلام كردن پيش قدم بود و به پدر و مادر و مردم احترام مي گذاشت و احترام را سر لوحه كار خويش قرار داده بود مناعت طبع و تواضع و همت و تلاش در جهت امرار معاش خانواده از جمله خصوصيات بارز آن شهيد بزرگوار بود ، با همسر و فرزند مهربان بود و علاوه بر مشكلات مال صله رحم داشت و با دوستان و آشنايان مصاحبت و همنشيني داشت .
    ادامه مطلب
    خاطره‌ي پسر عموي شهيد(ابراهيم حيدري(خدابخش))
    خاطره اول :خاطره اي كه حقير از آن شهيد بزرگوار در ذهنم مانده اينست . هنگام نماز مغرب و عشاء در مسجد حضرت علي (ع) روستاي عالي حسيني مشغول خواندن نماز بودم در كنار شهيد بزرگوار اقامه نماز مي كردم پس از اتمام نماز مغرب و و انجام تسبيحات حضرت زهرا (س) دست به دعا بر داشت و اينگونه دعا نمود : خدايا دشمنان اسلام را نابود گردان و اگر حقير را لايق مي داني شربت شهادت بنوشان . پس از دعا به من دست داد و آرزوي قبولي طاعات و عبادات براي همديگر نموديم.
    خاطره دوم : خاطره اي ديگر كه در ذهنم نقش بسته اينست كه در كلاس پنجم مشغول به تحصيل بودم معلم ما موضوع انشاء را چگونگي پيروزي انقلاب اسلامي قرار داده بود . من به منزل شهيد كه در همسايگي ما بود رفتم و از ايشان خواستم كه مرا راهنمائي كند تا بتوانم انشاي زيبايي بنويسم شهيد بزرگوار با راهنمايهاي ارزشمند و لطف خاصي كه نسبت به من داشت چنان انشايي نوشت كه هنگام خواندن در كلاس موجب شگفتي دوستان و بخصوص آموزگارم (برادر حيدري ) گرديد و از من پرسيد چه كسي راهنماييت كرده و من واقعيت را گفتم و او نمره انشايم را بيست داد و من با خوشحالي خبر را به وي و خانواده ام بازگو كردم .

    شعري در وصف شهيد
    اي كه آرامي چو شبنم روي برگ ياسمن
    مي چكيدي قطره قطره به سر زلف چمن
    يا خروشاني چو دريا در پي ساحل زموج
    يا فرا بالي چو شاهين مي روي تا مهر اوج
    سربلندي مثل كوه وارسته از دنياي غم
    مي شود هر سرو رعنا در مقامت پيچ و خم
    تو لطيفي همچو لاله در ميان سبزه ها
    مرغ خوش الحان وصلي، مي دهي بر گل صفا
    گر بگويم از فراق و درد و هجرانت چه سوز
    بلبل افسرده خاطر را كند يادت به روز
    تو شهيد محشري ناصر شدي بر نفس خويش
    بر گرفتي راه يزدان خود سراسيمه به پيش
    سراينده: كاظم فرشچي

    همسر من
    بعد من
    با كودكانت مهربان تر باش
    تا كه ننشيند غبار غم
    به روي چهره‌ي معصومشان
    هرگز
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزاربهشت حيدري، روستای آبگرم مير احمد
    وضعیت پیکرمشخص
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x