مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید عبدالله بی سر

208
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام عبدالله
نام خانوادگی بي سر
نام پدر احمد
تاریخ تولد 1308/04/20
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1361/07/02
محل شهادت كوشك
مسئولیت معاون دسته
نوع عضویت بسيج
شغل -
تحصیلات دوره ابتدايي
مدفن بادوله
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • مصاحبه
  • خاطرات
  • شعر
  • سرزمين عشق و شرف خوزستان عزيز درهر لحظه از حيات سرخش شاهد عروج انسانهايي است که زمين را تاب تحمل عظمت شان نيست پيوستن ارواح والا و ايثارگر شهيدان که چهارچوب بدن گنجايش وسعت و شکوهشان را ندارد و شهيد عبدالله بيسر در سال ١۳۰۸ در خانواده­اي مذهبي و فقير بدنيا آمد و بخاطر جو نابسامان آن زمان و فقر مادي نتوانست به مدرسه رود و به کمک پدرش کشاورزي نمود و از همان اوايل کودکي عشق وافري به اسلام داشت و تنها دلخوشي وي قرآن خواندن بود و حتي نمازهاي نافله و مستحبات ديگر را انجام مي داد و اخلاقي قابل تحسين داشت که هر شنونده در گفتار وي فوراً اخلاق او را در لحن صحبت هايش مشاهده مي کرد . در زمان انقلاب وي در تظاهرات و راهپيماييها شرکت فعالي داشت و يکي از عناصر فعال بسيج محل خود بود . با شروع جنگ احساسي ناشناخته او را به جبهه­ها فرا مي خواند . پس از طي دوره آموزشي به جبهه رفت و پس از دو بار به جبهه رفتن باز سالم برگشت ولي بار سوم خودش گفت که من بعد از هفت روز ديگر شهيد مي شوم و همانطور هم شد و عاقبت به آرزوي ديرينه­اش شتافت و به نداي حسين زمان لبيک گفت .و مشتاقانه به ديدار الله شتافت . تا اينکه در تاريخ ٢/۷/۶١ در جبهه کوشک به فيض شهادت نائل گرديد .

     
    ادامه مطلب
    درود بر رهبر کبير انقلاب اسلامي ايران امام خميني و شهيدان راه الله

    اينجانب عبدالله بيسر براي دومين بار عازم جبهه­هاي نبرد حق عليه باطل مي باشم اميدوارم که خدا مرا مورد لطف و رحمت خود قرار دهد و مرا در تمام  شهداء شهيد به حساب آورد .

    فرزندم محمد : پدر جان بعد ازمن سرپرستي برادرانت و خواهرانت و مادرت بر عهده بگير و از آنها حمايت کامل کن ميدانم باشهيد شدن من ناراحت مي شويد ، پدر جان اين راهي است که بايد همه بروند ما يک مرگي داريم چه بهتر که اين مرگ ما در راه الله باشد .

    يک ماه روزه مال مادرم در گردنم مي باشد خواهشمندم از گردن من ساقط نماييد و از شهيد شدن من ناراحتي به خود راه ندهيد . شما هم مانند تمام فرزندان پدر از دست داده باشيد و برايم گريه و زاري نکنيد و من را پهلوي شهداي بادوله که گفتم پهلوي خانه­مان  پشت جاده دفن  نماييد  .

    پيروزي اسلام بر کفر جهاني خواستارم .

    قربان شما عبدالله بيسر ١٤/٤/٦١ برابر با ١۳ رمضان ۶١

     
    ادامه مطلب
     

    مصاحبه بافرزند  شهيد

    ■  ضمن عرض سلام و خسته نباشيد  خدمت شما خانواده شهيد در ابتدا از شما خواهش مي کنم خودتان را معرفي نماييد  .

    ◄ من غلامحسن رجايي هستم آخرين فرزند شهيد و داراي دو برادر و دو خواهرم هستم .

    ■ شما چند ساله بوديد که پدر بزرگوارتان به شهادت رسيد ؟

    ◄ زماني که پدرم به شهادت رسيدند من خدمت مقدس سربازي را طي مي کردم از آنجا يکي از اقوام به پادگان ما آمد و به من خبر داد .

    ■ آقاي رجايي آيا به خاطر داريد پدرتان اولين بار در چه روزي به جبهه جنگ رفتند ؟

    ◄ اولين بار در ششم ارديبهشت ماه  ١۳۶۰ به جبهه رفتند .

    ■ آخرين سخن پدرتان قبل از شهادت  و رفتن به جبهه چه بود ؟

    ◄ آخرين سخنش اين بود که « وطن و دين و ناموسمان ديگر در خطراست نمي توان در خانه نشست اگر يک ذره غيرت داشته باشيد بايد جلوي آنها را بگيريم »

    ■ شما بعنوان يک فرزند شهيد درسي از اين رشادت و فداکاري پدرتان گرفتند ؟

    ◄ بزرگترين درسي که هر جوان ايراني مي تواند از اين شهيدان بياموزد درس ايمان و فداکاري است . درسي که تا روز قيامت مي توان به آن افتخار کرد .

    ■ از پدرتان در آخرين روزها چه خاطراتي داريد ؟

    ◄  آخرين باري که مي خواست به جبهه برود  همه اقوام و دوستان را طلبيد و حلاليت خواست وهمه به آنها گفت که من ديگر بر نمي گردم ومي دانم که اين بار شهيد مي شوم .

    ■ آيا خودتان مي دانيد به پدر بزرگوارتان چه لقبي داده­اند وچرا ؟

    ◄ به ايشان لقب حبيب ابن مظاهر و اين لقب را بخاطر سن زيادشان و بخاطر اينکه ايشان پيرمرد بود داده­اند .

    ■  به نظر شما پدرتان از دفاع مقدس به تعريف و برداشتي داشته است ؟

    ◄ من بطور دقيق تعريفي از ايشان نشنيده­ام ولي هميشه حرف جنگ که مي شد کلام پدرم دين و ناموس و خاک بود . شايد اين تعريف بسيار خوبي براي دفاع مقدس باشد .

    ■ خود شما چه تعريفي داريد ؟

    ◄ منهم مثل پدرم دين و خاک و ناموس ولي تکيه بيشتر براي نسل جوان است ، چون اگر اين قشر آسيب ببيند هم خاک هم دين و هم ناموس و شريعت ما آسيب ببيند .

    ■  چه راهي  و صلاحيتهايي را براي شهيد شدن مي دانيد ؟

    ◄ اگر انسان شرايط يک بسيجي کامل را داشته باشد  شرايط شهادت راهم دارد زيرا بسيجي بودن راهي است همواره براي شهادت و گذشت .

    ■  بنظر شما جوانان چگونه بايد از شهيدان درس بگيرند ؟

    ◄ فقط کافي است بدانيد که آنها براي که و چه شهيد شده­اند . درس در روح و روان شهيد است  جوانان بايد خودشان دنبال اين درس باشند .

    ■ مي توانم بپرسم روزي که پيکر پاک پدر بزرگوارتان را تشييع مي کردند چه حالي داشتيد ؟

    ◄ من آنروز در تشييع پيکر پدرم نبودم ولي وقتي که خبر شهادتش را برايم آوردند خيلي ناراحت شدم هر چه باشد پدرم است و دين بر گردن آدم دارد مخصوصاً پدر من خيلي مهربان بود .

    ■ راستي خصوصيت بارز پدرتان چه بود ؟

    ◄ يکي از خصوصيات مهمش اين بود نماز را هميشه سر وقت  مي خواند حتي اگر مشغول کار بود دست از کار مي کشيد و به نماز مي پرداخت . يک ويژگي ديگر که براي من خيلي جالب بود که با اينکه آدم فقيري بود ولي به محض اينکه مي توانست يکي از همسايه­ها محتاج است به او کمک مي کرد  بدون اينکه منتي گذاشته باشند اين براي من خيلي عجيب بود.

    ◄ به نظر شما بسيجي بودن با شهادت چقدر فاصله دارد ؟

    ◄ قبلا هم گفتم کسي که شرايط بسيجي بودن دارد  شرايط شهيد شدن هم دارد پس به اندازه يک تار مو

    ■ در آخر به عنوان يک فرزند شهيد چه توصيه­اي براي جوانان داريد؟

    ◄ همه جوانان از علي اکبر حسين (ع) درس بگيريد که شجاعانه در برابر يزيدان جنگيد و نيز ازاين شهيدان که دنباله رو شهداي کربلا بودند درس بگيريد و در راه علم و دانش از خود  جديت نشان بدهيد  تا زير سلطه هيچ بيگانه­اي نباشيم که خداوند را فراموش نکنيدکه در هر وجه ناظر اعمال ماست .

    « وسلام عليکم و رحمةالله و برکاته »

     
    ادامه مطلب
    سجاياي اخلاقي شهيد

    عبدالله بيسر با توجه به اينکه سني از او گذشته بود و دنيا ديده  و مردم زيادي او را       مي شناختند . لذا فردي داراي وجاهت و وقار خاصي بود و از احترام خاص بزرگان  و معتمدين و ريش سفيدان محل بر خوردار بود . در هر مجلس او را لقب حاجي دادند و در هر مجلسي که حضور داشت بيشتر صحبت از دين احکام  بود . و در مجلسي که غيبت و حرف ديگران زدن باشد او حضور نمي يافت و از جمله تير اندازان ماهر منطقه  بشمار مي رفت . و جزء رجال نامي منطقه بود . طرز لباس پوشيدن ايشان به سبک بزرگان و راه رفتن او با متانت و وقار بود و در هر جمعي که راه مي رفت کسي از او پيشي نمي گرفت. اخلاق و رفتار او باعث مي شد که مردم خود به خود شيفته ايشان گردند . هميشه لباس سفيد مي پوشيد و گاهي لباس او پين و چروک نداشت . با توجه به اينکه سني از او گذشته بود ولي چون يک جوان به خود مي رسيد  داراي محسني مرتب و چهره­اي بشاش و گشاده رو بود. در يک کلام مسجد و جمع علماء و قرآن و روضه خواني اهل بيت را گاهي فراموش نمي کرد .

    جاوادنگي اش در مجلس ملکوتيان مبارک باد .

    خاطره بياد ماندني و فراموش نشدني از شهيد عبدالله بيسر

    شهيد عبدالله بيسر داراي ويژگيهاي خاص بود و همين ويژگيها باعث شده بود که ايشان يک فرداستثنايي  درزمان جنگ باشند . يکي از ويژگي ايشان مزاح رو بودند يادم        مي آيد يک روز عصري ايشان با پاهاي مجروح به بسيج محل امد و بهحالت مزاح گفت امروز مي خواهم با جوانان بسيجي مسابقه دو ميداني بدهم در حالي که ايشان مسن بودند و هم مجروح جنگي ، چوب دستي هايي که با آن راه مي رفت کنار گذاشت و شروع کرد به دويدن در محوطه بسيج  و بعداً از ما سئوال کرد من که به اين صورت مي دوم مي گذارند با همين وضع به جبهه­ها برگردم و گفت بسيجيان براي من دعا کنيد که هر چه زودتر خوب بشوم و باز گردم  به جبهه . ما از ايشان سئوال کرديم مگر چه شده است که اين همه عشق و علاقه به جبهه پيدا کرده­ايد . گفت: خواب   ديده­ام که به ديدار آقا امام زمان (عج) مشرف شده­ام و در حالت خواب از ايشان سوال کرده­ام که اين جنگ ايران و عراق چگونه است ايشان فرمودند جنگ حق و باطل است  ومن خيلي اصرار کردم که جنگيدن ما چگونه است آقا اين کلمه را سه بار تکرار نموده­اند جنگ شما برحق است ، بر حق ، بر حق است  و بعداً از خواب بيدار شدم و حالا که شما مي بينيد من دارم تمرين دويدن مي کنم  به همين خاطر است که               مي خواهم هر چه سريعتر به جبهه­ها برگردم و مانند حبيب ابن مظاهر اسدي در سن پيري در رکاب آقا امام حسين (ع) که به شهادت رسيد. اگر لياقت داشته باشم به شهادت برسم و بعد از چند ماه که بهبود يافتند به جبهه­­­ها عازم شدند  و به آرزوي ديرينه­اش که همان شهادت بود رسيد .

     
    ادامه مطلب
    شهيد عبدالله بي سر

    اين ده از نام شهيدان نامي است                 ملک ايران را خدايش حامي است

    جاي جاي دشتهايش لاله­هاست                        يادگار کربلا و نينواست

    لاله­اي از لاله­ها بيسر بود                                  شير مردي از صف حيدر بود

    چون هزار و سيصد و هشت در رسيد                      شد زميلادش شب تاري سپيد

    او از اول در دبستاني نرفت                          فقر بود از علم و دانش دور گشت

    گشت مشغول تلاش و کشت و ذرع                   مومني ، گمگشته­اش اسلام و شرع

    صوت قرآن چون به گوشش مي رسيد                 مرغ روحش تا ملائک مي پريد

    در نماز و مستحب و نافله                                     شمع بود در جمع اهل و عائله

    خلق و خويي قابل تحسين داشت                        هر چه بودش از خدا و ز دين داشت

    در بسيج شوريده­اي فعّال بود                                        گر چه پير ماه و پير سال بود

    شور حق او را سوي حق مي کشاند                      خود زنام و دام دنيا  مي رهاند

    بار سوم چونکه قصد جبهه کرد                                      الوداع با مردم بادوله کرد

    مي شوم من هفته ديگر شهيد                                 اينچنين شد او به معشوقش رسيد

    تا که سال شصت و يک در مهر ماه                      رفت در کوشک سوي ديدار خدا

    بوي گل دارد وصيت نامه­ها                                 حرف­ها و اشک­ها و ناله­ها

    با درود بر رهبر و پير خمين                                 بر شهيدان ره سرخ حسين

    مي کنم حيذي وصيت نازنين                             مي روم در جنگ ظلم و کافرين

    آرزو دارم که مقبولش شوم                                    در رهش جان داده مقتولش شوم

    اي محمد بعد من بابا تويي                                           سرپرست خواهر و کاکا تويي

    گر چه بعد از من پريشان مي شويد                        ليک در الطاف رحمان مي شويد

    من بدهکارم يک ماه روزه  را                                         جان من درياب اين  دريوزه را

    بر من مسکين مشو گريان و زار                                      بر حسينم گريه کن ديوانه وار

    خواستار افتخار کشورم                              جان به قربان امام و رهبرم

    روح او شاداب و راهش مستدام        روضه­ي روح پرورش بادا به کام
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزاربادوله
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید
    your comments
    guest
    0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
    بازخورد (Feedback) های اینلاین
    مشاهده همه دلنوشته ها
    0
    ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x