مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید عبدالحسین فخرائی

258
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام عبدالحسين
نام خانوادگی فخرائي
نام پدر محمود
تاریخ تولد 1336/01/01
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1367/01/30
محل شهادت فاو
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت بسيج
شغل -
تحصیلات دوره ابتدايي
مدفن دير
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • شهید عبدالحسین فخرایی، در سال ۱۳۳۶ در روستای تل سنگ، از توابع شهرستان دیّر، در خانواده ای فقیر، مذهبی و معتقد به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) دیده به جهان گشود.

    از کودکی علاقه وافری به فراگیری قرآن داشت و از سن شش سالگی نزد پدر بزرگوارش رشوع به یادگیری کلام الله نمود. علاقه وافر او به این کتاب آسمانی باعث شد تا در طی ۳ ماه قرآن را به طور کامل و دقیق یاد بگیرد و از آن زمان در هر جلسه ای که قرآن تلاوت می شد، حضور می یافت و تزد مدرسین و ملّامکتبی های به نام منطقه، جهت بهتر خواندن آن لوح محفوظ به قرائت می پرداخت و از جان و دل به این معجزه ی گرانقدر رسول الله (ص) دل بسته بود و آن را یک مونس حقیقی و نسخه ای شفابخش و آرامش دهنده ای مطمئن می دانست.

    هفت ساله بود که به بیماری سختی مبتلا شد به طوری که دو بار در بیمارستان بستری و پس از عمل جراحی، بهبودی حاصل کرد. به همراه پدرش به کارهای کشاورزی و باغداری می پرداخت. همچنان که به تلاش برای معاش اهمیت خاصی قائل بود، به انجام فرادض و دستورات دینی نیز بسیار مقید بود. در سال هایی که ماه مبارک رمضان مقارن با فصل تابستان بود، در حال روزه و در هوای گکرم جنوب به کارگری مشغول بود و شب ها نیز در مراسم مقابله و قرآن خوانی در روستای زادگاهش حضور می یافت. در ماه های محرم و صفر نیز در حسینیه روستا به خواندن کتاب روضه می پرداخت.

    برای گذراندن زندگی و تأمین معیشت به دیّر آمد و به کار بنایی مشغول شد.

    شهید همیشه مقیسد بود که در نماز جمعه و راهپیمایی ها شرکت نماید. نماز شب را ترک نمی گفت. در ماه رمضان سال ۱۳۶۶ در مصلای جمعه دیّر، جزء قاریان مرسام قرآن خوانی و مقابله بود. یک سال از اقامتش در دیّر می گذشت که ازدواج نمود. در سال های دفاع مقدس، پنج مرحله در تاریخ های ۱۶/۳/۱۳۶۲، ۲۴/۱۱/۱۳۶۲، ۲۰/۱۰/۱۳۶۳، ۱۵/۱۱/۱۳۶۲، ۲۴/۱۱/۱۳۶۶ در صحنه های حماسه و ایثار حضور یافت که در آخرین مرحله اعزام در گردان امام حسین (ع) سازماندهی شد و سرانجام در شب سوم ماه مبارک رمضان، مقارن با ۳۰/۱/۱۳۶۷ در حالی که برای عبادت پروردگار وضو گرفته بود، وضوی عبادتش به وضوی شهادت مبدل شد و به درجه رفیع شهادت نائل آمد. چند روز پس از شهادتش، فرزندش به دنیا آمد که بنا به وصیت پدر، نامش را حسین گذاشتند .
    ادامه مطلب
    بسم الله الرحمن الرحيم

    انّا لله و انّا اليه راجعون .

    همانا ما از خدائيم و مائيم بسوي او بازگردانندگان .

    واما بعد ، سلام و درود بر خاتم الانبياء محمد مصطفي (ص) و جميع پيغمبران و ولي محترمش ، صاحب ذوالفقار و فاتح خيبر علي مرتضي و سلام و درود بر سرور آزادگان ، امام حسين (ع) و ياران جانبازش و سلام بر جميع ائمه اطهار كه درس مبارزه كردن و شهادت در راه حق و حقيقت و قرآن و اسلام را به ما ياد دادند و سلام و درود بر حضرت حجه بن الحسن (ع) وارث جميع پيغمبران برگزيده و ائمه اطهار در اين عالم و منجي عالم بشريت و سلام بر نايب برحقش رهبر كبير انقلاب اسلامي ايران و بت شكن زمان ، امام خميني و سلام بر شهيدان صدر اسلام تا كنون و سلام بر خانواده شهدا ، اسرا و مفقودين و معلولين جنگ تحميلي .

    اي پدر و مادر يك وصيت به شما عزيزان دارم مبني بر اينكه همه عاقبت رخت از اين جهان فرو بندند و در زير زمين پنهان گردند ، خوشا آنانكه در راه خدا و اسلام و قرآن شهيد گرديدند . اگر من حقير شهيد شدم نگران نباشيد، گرچه ميدانم كه فراق فرزندان بر والدين خيلي دشوار است ولي صبر نماييد كه جز صبر چاره اي نيست و مزد صابران در پيش پروردگار از حد فزون است و امام حسين (ع) در واقعة كربلا صبر نمود، اي پدر نه تو از امام حسين (ع) افضل مي باشي كه در پيش چشمش علي اكبرش را شهيد كردند و نه من از علي اكبر افضلم و نه مادرم از لیلا افضل می باشد و نه برادرم و خواهرانم از برادران و خواهران علی اکبر افضلند و برادر علی اکبر، امام زين العابدين ، بيمار كربلا وخواهران عزيزش و جميع اهل بيت پيامبر (ص) بعد از واقعة كربلا دربدريها ديدند و شكنجه ها كشيدند و در مجلس يزيد لعين كه خود مي دانيد، لازم به گفتار من نیست. و اگر من سعادت شهادت دريافتيم، برادر و خواهرانم و خانوادة من گرچه به آنها مصيبت دشواري وارد مي شود ولي دربدریها و شكنجه ها را كه نمي كشند .

    اي پدر : وصيت ديگر آنكه اگر اسير دست دشمن گرديدم نگران نباشيد چون­كه موسي بن جعفر (ع) چندين سال در زندان سپري نمود و عاقبت در زندان براي دين مبين اسلام به درجة رفيع شهادت نائل گرديد و چنانچه مفقود گرديدم نگران نباشيد من هم مانند جميع مفقودين در راه اسلام و قرآن .

    اي پدر و مادر ! حق خود را بر من حلال نماييد چونكه يقين مي­دانم حق والدين بر فرزندان خيلي زياد است كه اگر والدين عفو نكنند فرزندان از عهدة جبران آن بر نخواهند آمد.

    اي خويشان و اقوام و دوستان : يك وصيت به شما دارم : اول آنكه هر كس حقّي بر من دارد و يا خلافي از طرف من به وي صادر گرديده است براي رضاي خدا ورسول (ص) مرا عفو نمايد . هر گاه در مجلسي جمع گرديديد ياد آوريد وبگوييد دوستي داشتيم واكنون در ميان ما نيست . اي حاضران به غائبان بر سانيد كه مرا عفو نماييد چون كه حق الناس در عالم آخرت خيلي مشكل است و نيز وصيتي به شما سپاهيان و بسيجيان عزيز دارم مبني بر اينكه تا جان و رمقي در بدن داريد دست از دين مبين اسلام و رهبر كبير انقلاب اسلامي ، خميني بت شكن بر نداريد . باري ، جسد مرا در شاهزاده ابوالقاسم در كنار شهيدان عزيز دفن نماييد .

    عبدالحسين محمود فخرايي ـ ۲۴/۱۱/۶۶
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزاردير
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x