مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید طاهر مهنه پورنصاری

252
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام طاهر
نام خانوادگی مهنه پورنصاري
نام پدر بدر
تاریخ تولد 1348/01/01
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1366/12/26
محل شهادت شيراز
مسئولیت -
نوع عضویت ساير(بمباران)
شغل صياد
تحصیلات بي سواد
مدفن كنگان
  • زندگینامه
  • خاطرات
  • شهيد طاهر مهنه پور نصاري در سال 1348در اروند كنار از توابع آبادان ديده به جهان گشود . طاهر در ايام كودكي به دلايل مختلفي از نعمت سواد محروم ماند و به شغل ماهيگيري و دريانوردي  روي آورد . وي در جريان جنگ تحميلي به همراه خانواده ابتدا به شهر ماهشهر مهاجرت نمودند . مدت5  سال در ماهشهرو بعد از آن  مدت 2 سال  در شهرستان لاهيجان اقامت گزيدند . سرانجام به كنگان مهاجرت نمودند  . وي داراي اخلاقي نيكو پسنديده بود . با مردم مهربان و خوش برخورد بود .بسيار شوخ طبع بود و از اين طريق لطافت دل ديگران را بدست مي آورد .به پدر و مادر احترام بسيار مي گذاشت . اما نسبت به مادر خود  مهربان تر بود . هميشه در سلام كردن پيش قدم بود . طاهر در سن 18 سالگي و قبل از رفتن به سربازي با شهيده احلم سالمي ازدواج كرد.

    30 روز از ازدواج آنها گذشته بود كه همراه با ديگر بستگان  براي ديدن خويشاوندان راهي شهر شيراز شدند . در جريان اين ديد و بازديد در اثر  بمباران هوايي جنگنده هاي رژيم بعثي در شهر شيراز به درجه رفيع شهادت نايل گرديد . روحش شاد ويادش گرامي باد
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    خاطراتي از مادر شهيد

    شهيد سرباز بوده وايشان دومين فرزند خانواده بوده و سومين اعزام شهيد شد و ايشان شش ماه از سربازي مي گذشت و اخلاق ايشان خيلي خوب بود و از او راضي بودند و هيچ گاه از او احساس ناراحتي نمي كردند چه بيرون از خانه چه داخل خانه تمام اقوام و خويشان كلا او را دوست داشتند هميشه در مراسم شركت مي كردند و فعاليت زياد داشتند و ايشان نمازش را اول وقت مي خواند و در كارهاي خانه به مادر كمك مي كرد حتي خياطي هم در خانه انجام مي دادند كه در اقوام و خانه بهترين فرزند بوده وحتي مادر را تنها نمي گذاشت و بيشترين مواقع با مادر در خانه به كارهاي ايشان مي پرداخت و به كارهاي عبادت زياد مي پرداخت ودر ماه مبارك رمضان قرآن مي خواند و آخرين بار از صبح تا غروب پيش مادر بوده و با مادرش خوش وش مي كرد و با مادرش و پدرش و اقوام ودر آخر با همسر خداحافظي مي كند و هزار تومان به همسر مي دهد كه براي خرج در آمد خانه استفاده كند و تاكيد مي كند كه به مادرش هم بدهد . قبل از رفتن به سربازي ازدواج مي كند و حاصل اين ازدواج يك پسر مي باشد و شهيد بچه اش را نمي بيند قبل از رفتن يكماه بود كه همسرش حامله بوده و مادر هميشه دعا مي كند كه شهيد در خواب ببيند ولي هنوز در خواب او نيامده ولي پدرش يكبار خواب او را مي بيند كه جلو در اتاق ايستاده كه دو دستش اين ور و اون ور در اتاق گرفته و پدرش ناراحت مي شود بر مي گردد مي بيند كه پسرش شهيد شده به خاطر شغل پدرش خارج بوده هنگام خبرشهيد 15 روز طول مي كشد وبه چند نفر از همرزمان او چند روز مرخصي داده تا به شهر خود رفته و به خانواده شهيد خبر شهادت فرزندشان را بدهند ولي آنها بعد از رفتن جرات گفتن اين خبررا نداشته وساك شهيد را نيز به او نميدهند و بعد از 15 الي 20 روز به خانواده شهيد خبر دادند .

     

    شهيد به روايت پدر

    شهيد اولين فرزند من مي باشد .در خانه بسيار شوخي مي كرد . با لبخند با افراد خانه برخورد مي كرد . هميشه سعي داشت مشكلات بيرون را وارد خانه نكند  . هيچ وقت تنهايي بر سر سفره غذا نمي نشست . دوست داشت  همه افراد خانه با هم بر سر سفره غذا بنشينند . مي كفت : اگر غذا بهترين غذا باشد تنهايي هيچ مزه اي ندارد .يك روز در خانه بودم كه خبر دادند طاهر با همسرش درشيراز تصادف كرده اند و بايد به شيراز بروي . من  به شيراز رفتم  در آنجا  واقعيت را به من گفتند . شوكه شدم .  برايم خيلي سخت بود.

     

    خاطره هايي از دوستان و خويشاوندان شهيد :

    تازه از دبي  برگشته بودم و در خانه مشغول استراحت بودم ناگهان ديدم در كوچه سرو صدايي مي آيد . فورا از خانه خارج شدم  ديدم  همسايه ها دارند دعوا مي كنند . كوچه خيلي شلوغ بود . افراد زيادي جمع شده بودند . در لحظه اول  طاهر را نديدم  .ولي وقتي نزديك دعوا شدم متوجه شدم طاهر در بين دعواكنندگان است و دارد آنها را از هم جدا مي كند . ناگهان ديدم  چيزي به پيشاني  طاهر اصابت كرد  .  شدت ضربه طوري بود كه پيشاني اش را شكست . خون فراواني از وي مي ريخت  .اول مي خواستم با آنها درگير شوم . ولي بر خود مسلط شدم و بهتر ديدم  به طاهر برسم . وي را درون خانه بردم و پيشاني اش را شستشو دادم . بعد از مداواي وي خيلي بر سر وي داد و فرياد كردم . گفتم وقتي كسي دارد دعوا مي كند تو نبايد بروي  بين آنها وساطت و ميانجگري كني . اما حالا كه دارم به اين موضوع فكر مي كنم پشيمان هستم و فكر مي كنم  حق با طاهر بوده است . من اشتباه مي كرده ام .

     
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزاركنگان
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x