مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید حسن توپال

209
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام حسن
نام خانوادگی توپال
نام پدر كرم
تاریخ تولد 1337/06/03
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1360/12/01
محل شهادت چزابه
مسئولیت فرمانده گروهان
نوع عضویت بسيج
شغل -
تحصیلات بي سواد
مدفن بادوله
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • مصاحبه
  • خاطرات
  • شعر
  • حسن توپال در سال ١٣٣٧ در در روستاي بادوله در خانواده اي مذهبي و با ايمان پا به عرصه وجود نهاد و زندگي خود را در شرائط سخت مالي و با هزاران سختي در زادگاهش گذراند بعلت نداشتن مخارج زندگي از تحصيل محروم شد و با شروع انقلاب شکوهمند اسلامي او نيز مانند درياي خروشان انسان هاي توفنده ؛ خروشان  بر عليه کاخ فرعوني به پا خواست تا از اين  طريق راه سعادت محرومان را هموار سازد و بعد از پيروزي انقلاب شکوهمند اسلامي براي پاسداري ميراث گرانبهاي شهيدان که همانا استقرار حکومت اسلامي بود در تاريخ ١/٩/٦٠ به عضويت سپاه پاسداران بوشهر درآمد بعد از چندي به جبهه رفت و سرانجام در تاريخ ١/١٢/٦٠ بدرجه رفيع شهادت نائل آمد .

    روحش شاد و راهش مستدام .

     
    ادامه مطلب
    بسم الله الرحمن الرحيم

    ( والعصر ان الانسان لفي خسر الاالذين آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالصبر وتواصوبا الصبر )

    قسم به عصر که انسان همه در خسارتند مگر آنانکه به خدا ايمان آورده نيکوکار شدند و بدرستي و راستي پايداري در دين يکديگر را سفارش کردند .

    سلام و درود به رهبر کبير انقلاب اسلامي ايران خميني بت شکن حامي مستضعفين و سلام بر شهيدان گلگون کفن ايران و درود بر رزمندگان اسلام . سلام من به ملت ايران و ملت شهيد پرور           مي خواهم که با آخرين قطره خون خود در راه اسلام بکوشند و هميشه فرمايشات امام گوش فرا دهند و عمل کنند و لحظه به لحظه به اسلام ياري نمايند.

    من فقط به رضاي خدا به جبهه مي روم از پدر و مادر و برادران مي خواهم که براي من گريه نکنند ، مرا کنار قبر برادرم به خاک  بسپارند و زنده بودن من کاري براي اسلام نکردم بلکه مردنم  کاري کرده باشم  واز خدا  مي خواهم که از عمر من بکاهد  و به عمر پر برکت رهبر بيفزايد .

    وصيت نامه حسن توپال اعزامي از بوشهر – ساکن بادوله

    آن چيزهايي که برادرم محمد به  من سپرده به برادرم محمد علي مي سپارم کوتاهي نفرماييد .

    خداحافظ تا قيامت

    ببينم روي پدر

    ببينم روي مادر
    ادامه مطلب
    ضمن تشکر از شما مادر محترم خواهشمند است در پاسخ به سؤالات واحتمالاً نکاتي که در سئوالات ناميده حداکثر همکاري را به عمل آوريد .چنانچه نکات جالبي به ذهنتان مي رسد ارائه بفرماييد .

    ■ شهيد در چه سالي به دنيا آمدند ؟ (تصويري از آن دوران ارائه بفرماييد .)

    در سال ١٣٣٧ به دنيا آمدند .

    ◄ تحصيلا ت شهيد در چه پايه اي است و در کدام مدارس تحصيل نموده اند ؟

    ◄ خواندن و نوشتن

    ■  دوران نوجواني شهيد چگونه گذشت ؟

    ◄ در آن زمان فقر و تنگدستي دامن مردم دشتي را گرفته بود و اينجانب با توجه به عنايت خداوند توانستم ايشان را بزرگ نمايم.

    ■ شهيد به چه ورزش هايي علاقه مند بود؟چند تن از همبازيان او را معرفي نماييد .

    ◄ کار که بهترين ورزش مومن است – حسين باسيره ، مصطفي يکتاش ، عبدالله معصومي، عبدالحسين سليمي و...

    ■ شهيد چگونه و از طريق چه ارگاني به جبهه اعزام شدند ؟ ( خاطرات روز اعزام شهيد را بيان کنيد )

    ◄ از طرف بسيج سپاه پاسداران بوشهر اعزام و به اصفهان و پس از دوره تکميلي از کماندويي به تنگ چزابه اعزام مي شود .

    ■ شهيد در چه عمليات هايي و در چه منطقه هايي شرکت داشته است ؟

    ◄ آزادي تنگ چزابه .

    ■ چند تن از کساني که در ازدحام ها با شهيد همراه بودند معرفي نماييد .

    ◄ سيد عبدالعلي سادات اهل تلخو

    ■  اخلاق شهيد دردوران جواني چگونه بود ؟

    ◄ بسيار خوب بود .

    ■ . شهيد در چه سالي ازدواج نمودند ، ثمره اين ازدواج چيست ؟

    ◄ ايشان ازدواج نکرده بود .

    ■ برنامه هايي که شهيد براي آينده خويش داشت بيان فرماييد .

    ◄ کاري را   انجام دهدکه  فقط رضاي خداوند در آن باشد .

    ■ چگونه و در چه تاريخي شهيد به شهادت رسيدند ؟( خاطراتي از آن روزها را بيان فرماييد .)

    ◄ در تاريخ ١/١٢/٦٠ به درجه شهادت نائل گرديدند .

    ■ شهيد هنگام شهادت با چه کسي هم رزم بود ؟ معرفي فرماييد .

    ◄ با شخصي به نام سيد عبدالعلي سادات اهل تلخو

    ■  شوق شهادت را در ايشان توصيف فرماييد.

    ◄ ايشان تا زنده بود که حال هم زنده است ، فقط مي گفت خدا .

     

    مصاحبه با برادر شهيد

    ■  خاطره اي از کودکي خود وشهيد بيان فرماييد .

    ◄ در آن زمان مردم منطقه دشتي در فقر وتنگدستي زندگي پر مشغله خود سپري مي نمودند ، من ، برادرانم و پدر کارگري ،کارآزاد مي نموده ايم .

    ■ از دوران تحصيل به همراه شهيد چنانچه خاطره اي داريد بيان فرماييد.

    ◄در آن زمان بنده کوچک بودم.

    ■ شهيد چگونه و در چه تاريخي به جبهه اعزام شد همرزمان و خاطره هايي از آن روزها بيان فرماييد .

    ◄ يکي از برادران در سال ١٣٦٠ در ماه مهر يعني ٥/٧/١٣٦٠ و ديگري در تاريخ ١/١٢/١٣٦٠ که در آن زمان کوچک بوده ام .

    ■ شهيد به چه فعاليت هايي علاقه داشت ؟ خاطراتي در اين زمينه بيان فرماييد .

    ◄ کاري که رضاي خدا در آن بود علاقه بسيار به آن داشته اند .

    ■ روحيات شهيد در انقلاب و قبل از انقلاب چگونه بود ؟

    ◄ بسيار خوب و فعاليت هاي بسياري جهت پيشبرد انقلاب مي نمود .

    ■ در کدام عمليات ها شهيد شرکت داشت ؟ چنانچه شما نيز با وي همراه بوده ايد خاطره هايي از آن روزها بيان فرماييد .

    ◄ در عمليات ثامن الائمه حصر آبادان شرکت نمود و در آزاد سازي تنگ چزابه .

     
    ادامه مطلب

    از زبان برادر شهيد


    وقتي که پدرم براي کار به قطر رفته بود محمد که پسر بزرگ خانواده بود نيز، با وي به آنجا رفته بود . حسن با اينکه سني نداشت کار سرپرستي خانواده و اداره امور زندگي برعهده داشت . در آن زمان کار کردن در قطر هم درآمد ناچيزي داشت و علاوه براين آنهايي که آنجا کار مي کردند اگر درآمدي داشتند هم نمي توانستند به آساني آن را بدست خانواده برسانند . بنابراين حسن در اينجا با کار کشاورزي و مشقت زياد درآمد بسيار ناچيزي کسب مي کرد و چرخ زندگي را مي چرخاند . مادرم در سينه پر اندوهش خاطرات ناگفته تلخي از آن زمانها دارد . اولين جملات مادرم از هر خاطره اي از فرزندان شهيدش تؤام با قطات يکريز اشک بود . اشک هايي با هق هق تلخ تؤام مي شد و به خاطر همين گريه ها بود که هيچگاه پايان خاطره هاي وي را نمي شنيديم . هق هق هايي که به ضجّه هاي سوزناک تبديل مي شد و براي لحظاتي طولاني سکوتي دردآور  را در فضاي خانه حکم فرما مي کرد . مادرم مي گويد که حسن خيلي سر به زير و ساکت بود . سختي ها ، رنج ها ، نداري ها را تحمل مي کرد و خم به ابرو نمي آورد درونش دنيايي از درد و اندوه بود . او نه تنها خستگي هاي خود را نشان نمي داد که خستگي هاي مرا نيز با لبخنده و حرف هايش کم مي کرد .با خواهر و برادرهاي کوچکش ، بسيار مهربان بود اصلاً دلش نمي خواست که آنها را ناراحت و گريان ببيند ، با اينکه خودش سن وسالي نداشت .

     

     

    سجاياي اخلاقي شهيد :

    حسن توپال در حقيقت عاشق بود . عاشق راهي که انتخاب کرده بود . عاشق حضرت امام ( ره ) عاشق وطن و بسيجيان و مردم، وي انساني فروتن بود .

    از نوجواني جوانمرد و والا منش بود . حرمت بزرگان را همواره حفظ مي نمود . شهادت را بزرگترين آرزو براي خود مي دانست و در هنگام مراسم برادر شهيدش محمد مي گفت : که من بايد شهيد شوم و هر لحظه زندگي را با آرزوي شهادت سپري مي کرد ، به مراحل بالايي از خود سازي دست يافته بود و در شرايط سخت بردبار و پايدار بود در زندگي کمک کار بزرگي براي پدر بود .

    فردي پر کار بود و در تمام کارها پشتکار و جديت قابل تقديري داشتاز کار نيز خسته نمي شد . شب   و تاريکي غرش توپ ها و ساز خمپاره ها و آهنگ مسلسل ها ، بزم عشق را آراسته و معرکه مهر و ايثار را گرم ساخته بود .

    آن پرنده سبکبال آرزوهاي معصوم در هجوم بي امان گلوله  و ترکش براي صعود به قله شهادت پيش تاخت و ساعتي بعد ، پيکر ارغواني او شکوفه باران زخم ها شد و به بهر شهادت نشست .

    نام و يادش پايدار باد که به لقاء پروردگارش جاودانه سکونت گزيد .

     

     
    ادامه مطلب
    لاله­اي ديگرحسن  توپال بود               از اوان کودکي فعال بود

    او به بادوله به سال سي و هشت      روز خوش از مادري ، مولود گشت

    او زسختيها چه آسان مي گذشت        دل به خوبي داد تا جانش برست

    گرچه فقر محروم کردش از سواد        ليک دريايي خدا علمش بداد

    او خروشيد بر صف فرعونيان      بهر حفظ نام و ناموس و کيان

    آن برادر رفت تا گردد شهيد       لحظه­اي ماندن حسن جايز نديد

    گفت بعد از او نمانم بهتر است    بهر جان شهد شهادت خوشتر است

    هر دو گل در بستر هم خفته­اند      آنچه لازم بو   ما را برتر است

    او به سال شصت آمد در سپاه     بعد چندي شد بسوي جبهه­ها

    تا که سال شصت در اسفند ماه      او چنين پيوست با آلاله­ها

    او وصيت را چنين آغاز کرد     عشق بايد سوي حق پرواز کرد

    اينچنين گفته ست  قرآن کريم    گو تو«بسم الله الرحمن الرحيم »

    او قسم خورده است بر عصر و زمان       کادمي باشد هميشه در زيان

    جز کسي او بنده ايمان بود         در عمل او در پي احسان بود

    او به راه حق بماند بردبار        تا ز صبرش حق نمايد پايدار

    با سلام بر رهبر و پير خمين       حامي راه و خط سرخ حسين

    با سلام بر ناله و آه شهيد           رزمجويان در آتش ناپديد

    بر دفاع تا قطره خون آخرين         پايداري بادتان صد آفرين

    لحظه لحظه باش  مرد،  اسلام را         بند بگسل پاره کن اين دام را

    من شوم عاشق به رضوان خدا              ره سپارند عاشقان سوي خدا

    من نبودم ذره­اي در زندگي              زندگي ما را بود در مردگي

    بار الها کم نما از عمر ما               عمر ما کم کن و بر رهبر فزا

    روح او شاداب و نامش مستدام          روضه روح پرورش بادا به کام

     

     
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزاربادوله
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x