مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید بهروز رضایی دهنویی

719
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام بهروز
نام خانوادگی رضایی دهنویی
نام پدر عبدالرضا
تاریخ تولد 1334/6/1
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1361/1/2
محل شهادت منطقه عملیاتی شوش
نوع عضویت بسیجی
شغل کارمند اتش نشانی
مدفن برازجان
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • خاطرات
  • زندگی نامه :

    برادر شهيد بهروز رضايي فرزند عبدالرضا در سال 1334 در روستاي ده نو از توابع برازجان در خانوده اي مذهبي ومستضعف ديده به جهان گشود در سن 6 سالگي در مدرسه اي در روستاي خوشاب شروع به تحصيل نمود  ششم ابتدايي را در آنجا آموخت به علت فقرمادي مدرسه را رها كرد ودر سن 13 سالگي به كارگري پرداخت سالهاي 53-55 دوران سربازي را گذارند وپس از خدمت گواهينامه پايه 2 را گرفت سال 56 ازدواج كرد قبل از پيروزي انقلاب همواره گوش به فرمان وپيام امام امت بود ودر راهپيمايي ها عليه رژيم طاغوت شركت فعال داشت پس از پيروزي انقلاب با كميته وسپاه وبسيج همكاريهاي زياد مي كرد سال 59 در شهرداري برازجان قسمت آتش نشاني به رانندگي مشغول بكار گرديد وهميشه پس از خاتمه كار اداري با برادران سپاهي و بسيجي همكاري بسيار كرد با گروهكها مخصوصاً منافقين سر سختانه مبارزه مي نمود در سال 60با تشكيل بسيج در روستا وآموزش آنان كوشش فروان كرد ايشان با روحانيت در تماس بود وهمواره مردم را به وحدت وپشتيباني از امام وارشاد مذهبي دعوت مي نمود مسجدي را در روستا بنا نمود لوله كشي آب وبرق رساني روستا را با كمك ساير برادران حزب اللهي تكميل نمود شهيد براي كمك رساني به جبهه ها فعاليتهاي چشمگيري داشت در نيمه دوم سال 60 به جبهه جنوب اعزام گرديد واولين بار در جبهه الله اكبر ودومين بار در حمله فتح المبين در جبهه شوش به عنوان فرماندهي يكي از گروهانها شركت كرد وپس از فداكاريها واز خود گذشتگي براي شكوفايي در خت تنومند اسلام جان رادر طبق اخلاص نهاد وبذل راه دوست نمود.فردي مومن كه در همه موارد فراوض ديني را بر همه كارها مقدم مي دانست چه قبل از انقلاب وچه بعد از انقلاب وصفات ديگر ايشان اخلاق وي بود كه داراي حسنه بود.
    ادامه مطلب
    برادر شهيد بهروز رضايي فرزند عبدالرضا در سال 1334 در روستاي ده نو از توابع برازجان در خانوده اي مذهبي ومستضعف ديده به جهان گشود در سن 6 سالگي در مدرسه اي در روستاي خوشاب شروع به تحصيل نمود  ششم ابتدايي را در آنجا آموخت به علت فقرمادي مدرسه را رها كرد ودر سن 13 سالگي به كارگري پرداخت سالهاي 53-55 دوران سربازي را گذارند وپس از خدمت گواهينامه پايه 2 را گرفت سال 56 ازدواج كرد قبل از پيروزي انقلاب همواره گوش به فرمان وپيام امام امت بود ودر راهپيمايي ها عليه رژيم طاغوت شركت فعال داشت پس از پيروزي انقلاب با كميته وسپاه وبسيج همكاريهاي زياد مي كرد سال 59 در شهرداري برازجان قسمت آتش نشاني به رانندگي مشغول بكار گرديد وهميشه پس از خاتمه كار اداري با برادران سپاهي و بسيجي همكاري بسيار كرد با گروهكها مخصوصاً منافقين سر سختانه مبارزه مي نمود در سال 60با تشكيل بسيج در روستا وآموزش آنان كوشش فروان كرد ايشان با روحانيت در تماس بود وهمواره مردم را به وحدت وپشتيباني از امام وارشاد مذهبي دعوت مي نمود مسجدي را در روستا بنا نمود لوله كشي آب وبرق رساني روستا را با كمك ساير برادران حزب اللهي تكميل نمود شهيد براي كمك رساني به جبهه ها فعاليتهاي چشمگيري داشت در نيمه دوم سال 60 به جبهه جنوب اعزام گرديد واولين بار در جبهه الله اكبر ودومين بار در حمله فتح المبين در جبهه شوش به عنوان فرماندهي يكي از گروهانها شركت كرد وپس از فداكاريها واز خود گذشتگي براي شكوفايي در خت تنومند اسلام جان رادر طبق اخلاص نهاد وبذل راه دوست نمود.فردي مومن كه در همه موارد فراوض ديني را بر همه كارها مقدم مي دانست چه قبل از انقلاب وچه بعد از انقلاب وصفات ديگر ايشان اخلاق وي بود كه داراي حسنه بود.
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    خاطره فرزند شهيد بهروز رضايي دهنويي :

    يكي از هم ولايتي هايمان كه حالا منزلش در شهر است گفت شبي كه صبحش پدرت مي خواست به جبهه برود در منزل ما بود با چند نفر ديگر كه همگي را خودش خبر كرده بود . گفت مجلس طبق روال هميشگي تا همه جمع شدند با يك فلاكس چاي و يك قليان شروع شد و همگي مي گفتند و مي خنديدند، يكي از گاو و گوسفند و ديگري از گندم و جو صحبت مي كردند درهمين حول و حوش بودند كه پدرت بلند شد و در كنار ديوار در حالي كه تكيه داده بود گفت با اجازه بزرگترها من خود  به جبهه مي روم برگشتم با اوست اگر برنگشتم هواي فرزند و زنم را داشته باشيد و اين را به سهراب انگالي و عمويم گفت بعد گفت بر هر مسلماني نماز واجب است و من بناي مسجد را گذاشته ام و شما پي گيرش باشيدو درستش كنيد اين را به ابراهيم وبهميار انگالي گفت كه شورا بودند بعد گفت براي اكثر روستاها آب مي كشيد ودر خانه بود من اگر نيامدم شما دنبالش را بگيريد اين را به حسين حيدري گفت و او گفت پدرت كاري كرد آن شب كه همه گريه كردندو حتي خودش هم گريه اش گرفت . و بعد همه رو بوسي كردند و گفت حلالم كنيد و وهمان روبوسي و وهمان خداحافظي . يكي از همرزمان پدرم نقل كرد من مصمم تر از پدرت رفيقي و ياري در جبهه كمتر ديدم البته همگي با شور وعشق آمده بود . ولي پدرت چيز ديگري بود او گفت پدرت فرمانده ما بود ولي انگار سربازي كوچك نفس و ساده بود و در موقع جنگ و آتش مصمم و در موقع آتش بس فردي خوشرو و خوش اخلاق بود. وي كه اصرار كرد نامش را نياورم اهل روستاها ي اطراف برازجان است و جانباز جبهه و جنگ است . گفت شهادت پدرت حرفي براي گفتن نمي گذارد ولي تا لحظه شهيد شدندش من در كنارش بودم. وقتي كه تركش خورد با اينكه شكمش خراش بزرگي داشت وخون زيادي از او مي رفت چيفه بسيجي خود را دور بدنش كرد و رفت. گفتم بهروز بيا برگردانمت عقب .گفت حضرت مهدي (عج ) دستش را به سويم دراز كرد و بايد بروم.  او رفت و چند قدمي نرفته بود كه تركشي ديگر بدنش را نوازش داد كه طرف چپ بدن اوكاملاً سوخته شد وقتي من به اورسيدم شهيد شده بود.

    در سال 77 شبي پدرم را در خواب با حالتي نوراني مشاهده كردم در حالي كه صورتش را نمي ديدم و اصلاً او را نمي شناختم چفيه  بسيجي به دور گردن و روي صورتش بود . جلوآمد بي اختيار انگار صدبار ديده بودمش سلام كردم . جوابم را داد و گفت سلام عليكم تكه وجودم ، خوشحال دويدم كه بروم توي آغوشش نرسيده به او دستش را بروي سينه ام گذاشت ايستادم چشمانم از شوق خوشحالي در شب سياه برق مي زد . يك دفعه چهره خندانش عبوس شد بشدت يك سيلي به من زد كه تمام خوشحالي ها با اين سيلي از صورتم دور شد بغض گلويم را گرفت متعجب به او خيره شده بودم و چند قدمي رو به عقب رفتم يك جمله گفت :« داشته و نداشته ام را به باد ندهي اي پسر»از خواب پريدم صبح كه فكرش را مي كردم آمدم جلوي آينه از تعجب وا ماندم صورتم سرخ شده بود بخدا تا بميرم يادم نمي رود آن صحنه را ، اين را جز به شما به احدي نگفته ام .
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزاربرازجان
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x