نام اسدالله
نام خانوادگی اسدي
نام پدر حاجي
تاریخ تولد 1338/01/01
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1362/01/17
محل شهادت پادگان كازرون
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت بسيج
شغل كارگر
تحصیلات پنجم ابتدايي
مدفن بوشهر
زندیگنامه شهید
اسد الله اسدي به سال 1336 در يكي از روستاهاي خورموج متولد شد، به علت محروميت و فقر و مشكلات اقتصادي از همان كودكي و نوجواني در كشت و زرع به كمك پدر شتافت و با درد و رنج و محروميت زندگي آشنا شد. چون خود از قشر مستضعف جامعه بود درد و رنج اين قشر را ميشناخت و هرجا كه در توانش بود به ياري و كمك آنان ميپرداخت. همزمان با حركتهاي اوليه انقلاب به سربازي احضار شد. در تاريخ 26/2/56 دوره هوابُُرد را در شيراز به پايان برد و در اوج گيري انقلاب در تظاهرات و راهپيمايي و حتي در مبارزات مسلحانه بر عليه رژيم گذشته شركت ميكرد. چند بار نيز مورد بازجوئي فرماندهان گارد قرار گرفت و سرسختانه مورد تعقيب قرار گرفت كه هر بار با روشهاي خاص خودش از مهلكه ميگريخت.
در سال 57 به عنوان كارگر شركت نفت در قسمت حفاري به كار مشغول شد. وقتي جنگ تحميلي شروع شد، عشق و علاقه عجيبي در او موج ميزد، وقتي از او ميپرسيدند: بچههايت را چه ميكني ؟ ايشان ميگفتند كه بچههاي من از بچههاي ديگر شهدا بهتر نيستند. اگر من نروم و هر كه براي خودش عذري بياورد پس كي بايد به جبهه برود؟ امروز اسلام احتياج به كمك دارد. وظيفه هر مسلمان است كه اسلام را ياري كند. در مورد تجاوز رژيم بعثي به ميهن اسلامي ميگفت: امروز مزدوران آمريكايي و اجنبي به آب و خاك و ناموس ما تجاوز نمودهاند و حتي به كودك 8 ساله نيز رحم نميكنند، ديگر چه جاي نشستن است. در بسيج نام نويسي كرد و جهت آموزشهاي نظامي لازم به پادگان كازرون رفت و با عشق و علاقه، شب و روز به آموختن برنامههاي لازم مشغول بود و ميخواست هر چه سريعتر با اتمام دوره به جبهه برود و جان شيرين خود نثار كند. در اواخر دوره نظامي و آموزشي در پادگان شهيد دستغيب كازرون شهيد اسد الله اسدي در حال مأموريت در استخر پادگان سقوط ميكند و به شهادت ميرسد و پس از شهادت پيكر مطهر شهيد در شهر خورموج تشييع و به خاك سپرده ميشود.
ادامه مطلب
اسد الله اسدي به سال 1336 در يكي از روستاهاي خورموج متولد شد، به علت محروميت و فقر و مشكلات اقتصادي از همان كودكي و نوجواني در كشت و زرع به كمك پدر شتافت و با درد و رنج و محروميت زندگي آشنا شد. چون خود از قشر مستضعف جامعه بود درد و رنج اين قشر را ميشناخت و هرجا كه در توانش بود به ياري و كمك آنان ميپرداخت. همزمان با حركتهاي اوليه انقلاب به سربازي احضار شد. در تاريخ 26/2/56 دوره هوابُُرد را در شيراز به پايان برد و در اوج گيري انقلاب در تظاهرات و راهپيمايي و حتي در مبارزات مسلحانه بر عليه رژيم گذشته شركت ميكرد. چند بار نيز مورد بازجوئي فرماندهان گارد قرار گرفت و سرسختانه مورد تعقيب قرار گرفت كه هر بار با روشهاي خاص خودش از مهلكه ميگريخت.
در سال 57 به عنوان كارگر شركت نفت در قسمت حفاري به كار مشغول شد. وقتي جنگ تحميلي شروع شد، عشق و علاقه عجيبي در او موج ميزد، وقتي از او ميپرسيدند: بچههايت را چه ميكني ؟ ايشان ميگفتند كه بچههاي من از بچههاي ديگر شهدا بهتر نيستند. اگر من نروم و هر كه براي خودش عذري بياورد پس كي بايد به جبهه برود؟ امروز اسلام احتياج به كمك دارد. وظيفه هر مسلمان است كه اسلام را ياري كند. در مورد تجاوز رژيم بعثي به ميهن اسلامي ميگفت: امروز مزدوران آمريكايي و اجنبي به آب و خاك و ناموس ما تجاوز نمودهاند و حتي به كودك 8 ساله نيز رحم نميكنند، ديگر چه جاي نشستن است. در بسيج نام نويسي كرد و جهت آموزشهاي نظامي لازم به پادگان كازرون رفت و با عشق و علاقه، شب و روز به آموختن برنامههاي لازم مشغول بود و ميخواست هر چه سريعتر با اتمام دوره به جبهه برود و جان شيرين خود نثار كند. در اواخر دوره نظامي و آموزشي در پادگان شهيد دستغيب كازرون شهيد اسد الله اسدي در حال مأموريت در استخر پادگان سقوط ميكند و به شهادت ميرسد و پس از شهادت پيكر مطهر شهيد در شهر خورموج تشييع و به خاك سپرده ميشود.
بسم الله الرحمن الرحيم
پيكار كنيد براي احراز حق و بگذاريد بهجاي ذلت و ننگ، دامن وكفن شما آغشته به خون بدنتان باشد. علي(ع)
من اسد الله اسدي فرزند حاجي، متولد 1336 به شماره شناسنامه 608 لاور سفلي، وصيتنامه خود را با نام خدا آغاز كرده و به ياد خدا و براي خدا عازم جبهه حق عليه باطل و فرياد ياوران اسلام و هل من ناصر ينصرني حسين زمان خميني بت شكن را لبيك گفته و به ياري ديگر همرزمان ميروم تا به ياري همديگر دشمن آمريكايي را از سرزمين مقدس و عزيز اسلامي خود بيرون رانده و ايران عزيز را از لوث وجود كثيف آنها پاك گردانيم و به آمريكاي جنايتكار و صدام بعثي دست نشانده شرق و غرب بگوئيم كه ما تحريم اقتصادي و گرسنگي را ميپذيريم ولي (هيهات منا الذلة) چرا كه خواري و ذلت از ما محال است و تا بيرون راندن دشمن تجاوزگر و تا سرنگوني صدام و صداميان كافر تا آخرين نفس و تا آخرين قطره خون از پاي نخواهيم نشست، ديگر موقع حركت است وموقع عزم و رزم است. ميرويم كه دشمنان اسلام را به ياري حق تعالي نابود گردانيم و به گفته رهبر عزيزم امام خميني كشته شويم و يا بكشيم در هردو حالت پيروزيم و هدف من در اين راه پيروزي اسلام و قرآن است و از خداي تبارك و تعالي ميخواهم كه مرگم را شهادت در راه خود قرار دهد. توفيقي عنايت شود تا مسئوليت خود را درك كنيم.
تقاضاي من از ملت مسلمان و هميشه در صحنه اين است كه امام راتنها نگذاريد و هميشه در صحنه باشيد تا توطئهگران آرزوي خود را به گور ببرند. و تقاضاي ديگر من از ملت شهيد پرور اين است كه از روحانيت متعهد و مسئول جدا نشوند، چون اين روحانيت بود كه پيشتاز انقلاب، و اين روحانيت است كه خون هشتاد هزار شهيد را لحظه به لحظه به دوش ميكشد و نميگذارد كه خونشان پايمال شود.
چند سخني با پدر و مادرم، پدر و مادر عزيزم! حال كه خداوند مرا به ميهماني خود دعوت كرده و خود عاشقانه بسوي او پرواز ميكنم و مصلحت در اين است و تنها راه سعادت را اين ميدانم، از شما عزيزان ميخواهم كه بعد از شهادت من برايم گريه نكنيد. و شاد باشيد، من بخاطر كمك دينم و رهبرم به جيهه رفتم و كربلاي امروز همانند كربلاي ديروز حسين است. مادر عزيزم! من در حق شما فرزندي نكردم در حاليكه شما براي من حق مادري را به جاي آورديد. اميدوارم كه مرا ببخشيد و خدا به شما پاداش دهد، مادر عزيز مبادا ناشكري كني! مادر شكر خدا كن كه چنين سعادتي را نصيب شما كرده است و پسرت در راه قرآن و خدا و اسلام شهيد شده است.
پدر عزيزم افتخار كن كه به من اين سعادت رو كرده و شهيد شدم، اين را هيچ وقت فراموش نكن كه من بيهوده نمردم، و به گفته امام عزيز ملتي كه سعادت را در شهادت ميداند پيروز است و اما تو اي برادرم سلاح بر زمين افتادهام را بردار و در سينهات بفشار و گلولههاي آن را بر قلب دشمنان اسلام فرو كن./. والسلام
اسد الله اسدي
ادامه مطلب
پيكار كنيد براي احراز حق و بگذاريد بهجاي ذلت و ننگ، دامن وكفن شما آغشته به خون بدنتان باشد. علي(ع)
من اسد الله اسدي فرزند حاجي، متولد 1336 به شماره شناسنامه 608 لاور سفلي، وصيتنامه خود را با نام خدا آغاز كرده و به ياد خدا و براي خدا عازم جبهه حق عليه باطل و فرياد ياوران اسلام و هل من ناصر ينصرني حسين زمان خميني بت شكن را لبيك گفته و به ياري ديگر همرزمان ميروم تا به ياري همديگر دشمن آمريكايي را از سرزمين مقدس و عزيز اسلامي خود بيرون رانده و ايران عزيز را از لوث وجود كثيف آنها پاك گردانيم و به آمريكاي جنايتكار و صدام بعثي دست نشانده شرق و غرب بگوئيم كه ما تحريم اقتصادي و گرسنگي را ميپذيريم ولي (هيهات منا الذلة) چرا كه خواري و ذلت از ما محال است و تا بيرون راندن دشمن تجاوزگر و تا سرنگوني صدام و صداميان كافر تا آخرين نفس و تا آخرين قطره خون از پاي نخواهيم نشست، ديگر موقع حركت است وموقع عزم و رزم است. ميرويم كه دشمنان اسلام را به ياري حق تعالي نابود گردانيم و به گفته رهبر عزيزم امام خميني كشته شويم و يا بكشيم در هردو حالت پيروزيم و هدف من در اين راه پيروزي اسلام و قرآن است و از خداي تبارك و تعالي ميخواهم كه مرگم را شهادت در راه خود قرار دهد. توفيقي عنايت شود تا مسئوليت خود را درك كنيم.
تقاضاي من از ملت مسلمان و هميشه در صحنه اين است كه امام راتنها نگذاريد و هميشه در صحنه باشيد تا توطئهگران آرزوي خود را به گور ببرند. و تقاضاي ديگر من از ملت شهيد پرور اين است كه از روحانيت متعهد و مسئول جدا نشوند، چون اين روحانيت بود كه پيشتاز انقلاب، و اين روحانيت است كه خون هشتاد هزار شهيد را لحظه به لحظه به دوش ميكشد و نميگذارد كه خونشان پايمال شود.
چند سخني با پدر و مادرم، پدر و مادر عزيزم! حال كه خداوند مرا به ميهماني خود دعوت كرده و خود عاشقانه بسوي او پرواز ميكنم و مصلحت در اين است و تنها راه سعادت را اين ميدانم، از شما عزيزان ميخواهم كه بعد از شهادت من برايم گريه نكنيد. و شاد باشيد، من بخاطر كمك دينم و رهبرم به جيهه رفتم و كربلاي امروز همانند كربلاي ديروز حسين است. مادر عزيزم! من در حق شما فرزندي نكردم در حاليكه شما براي من حق مادري را به جاي آورديد. اميدوارم كه مرا ببخشيد و خدا به شما پاداش دهد، مادر عزيز مبادا ناشكري كني! مادر شكر خدا كن كه چنين سعادتي را نصيب شما كرده است و پسرت در راه قرآن و خدا و اسلام شهيد شده است.
پدر عزيزم افتخار كن كه به من اين سعادت رو كرده و شهيد شدم، اين را هيچ وقت فراموش نكن كه من بيهوده نمردم، و به گفته امام عزيز ملتي كه سعادت را در شهادت ميداند پيروز است و اما تو اي برادرم سلاح بر زمين افتادهام را بردار و در سينهات بفشار و گلولههاي آن را بر قلب دشمنان اسلام فرو كن./. والسلام
اسد الله اسدي
در گلستان ويژگيهاي برجسته شهيد.
در رثاي شهيد اسد الله اسدي
(سيد محمد رضا هاشمي زاده)
ادامه مطلب
- شهيد از همان كودكي با مشكلات و سختيهاي زندگي آشنا شد. چون خودش از قشر محروم و مستضعف بود، كمك و ياري مستمندان در سر لوحه زندگي او بود. فقر و محروميت او را در زندگي مقاوم و صبور پرورش داد.
- در سال 57 با اينكه در رژيم گذشته به عنوان يك سرباز بود، اما بنا به فرمان حضرت امام مبارزات خويش را تا مرحله مبارزات مسلحانه ادامه داد و بارها مورد تعقيب و اذيت و آزار مأموران رژيم گذشته قرار گرفت.
- خود را مطيع محض فرامين امام امت(ره) ميدانست و وقتي دوستانش به او ميگفتند تو اگر به جبهه بروي خانواده و فرزندانت را چه ميكني؟ ميگفت: زن و فرزند نميتواند مانع رفتن به جبهه و جهاد شود. اگر ما هر كدام عذري بياوريم و به جبهه نرويم پس تكليف مبارزه با دشمن متجاوز چه ميشود.
- در فرازي از وصيتنامهاي كه از شهيد اسدي به جا مانده ميخوانيم اي پدر و مادر عزيز! حالا كه خداوند مرا به مهماني خود دعوت كرده و من اين افتخار را با جان و دل قبول كردهام برايم گريه نكنيد- افتخار كنيد كه اين سعادت نصيبشان شده است و فرزندتان در راه حفظ قران و اسلام شهيد شده است.
در رثاي شهيد اسد الله اسدي
اسدي در ره حق فاني شد اسد الله به گلواژه خون سوز و ساز و سخن و ذكر شهيد نور پر زد همه جا در آفاق او كه از خيل سبكبالان بود گر چه از داغ غمش چشم همه از كرامت اسد الله شهيد | شير در معركه قرباني شد حافظ حرمت قرآني شد رمز جمعيت عرفاني شد شب در اين حادثه زنداني شد رفت در اوج خدا فاني شد فصل طوفاني و باراني شد رفت در جنّت و مهماني شد |
(سيد محمد رضا هاشمي زاده)
اطلاعات مزار
محل مزاربوشهر
تصویر مزار
موقعیت مکانی مزار
در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید
0 دیدگاه ها و دلنوشته ها