نام ابراهيم
نام خانوادگی پوركارگر
نام پدر الله كرم
تاریخ تولد 1344/01/01
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1362/05/03
محل شهادت حاج عمران
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت بسيج
شغل دانش آموز
تحصیلات دوره دبيرستان
مدفن مزارعي
زندیگنامه شهید
پس از چهار سال انتظار و اميد ، اول فروردين ماه سال چهل و چهار هجري خورشيدي ، بوي خوش بهار و عطر تولد پسري سالم و زيبا در فضايي پاك و صالح در هم آميخته شد و با هلهله و شادي و قرباني كردن گوسفند ، چشم گشودن او را به اين دنيايي خاكي جشن گرفتند . پدرش اله كرم ، بنا به عهدي كه با خداي خويش بسته بود ، نام وي را « ابراهيم » نهاد ؛ تا مسير حق را برگزيند و بر شرك و بت پرستي دست رد زند . مادر ، وي را در دامان پر مهر و پاك خود پرورش داد و از همان آغاز كودكي او را با فرايض اسلامي آشنا ساخت .
پيش از ورود به تحصيلات دوره ي ابتدايي ، قرآن را در مكتب خانه فرا گرفت كه بر روحيه ي والاي او تأثيري شگرف داشت . وي در سن شش سالگي وارد دبستان طالقاني شد . چون از حافظه و استعداد قوي برخوردار بود ، به عنوان يكي از شاگردان ممتاز شناخته شد و توانست با همين جديت ، با موفقيت اين دوره را به اتمام برساند و به آموزشگاه راهنمايي خيام وارد شود . ورود به اين دوره ي تحصيلي ، با اوج گيري انقلاب اسلامي مصادف شد و او چون ساير جوانان حزب الهي و انقلابي به فعالايت سياسي و مذهبي پرداخت و در راهپيمايي ها و پخش اعلاميه هاي ضد رژيم ، شركت فعال داشت .
وي نسبت به اطرافيان خود احترامي خاص قايل بود . از روحيه اي باز و بينشي عميق برخوردار بود و به دوستي و خويشاوندي ، وفادار . اهل مسجد بود و اعضاي خانواده را در اين راه تشويق مي كرد .
همزمان با فرمان امام خميني (ره) مبني بر تشكيل ارتش بيست ميليوني به عضويت بسيج در آمد و در كنار تحصيل خود به فعاليت در انتشار قد است اين نهاد نو پاي ، در بين دانش آموزان پرداخت .
وي تحصيل خود را تا سال دوم متوسطه در رشته ي اقتصاد در دبيرستان امير كبير وحدتيه ادامه داد ؛ چون روح والا و بزرگش در تحصيل سيراب نمي شد ، گمگشته ي خويش را در ميدان نبرد با دشمن بعثي جست و جو مي كرد ؛ بنابراين در بيست و سوم خرداد ماه سال شصت و دو روانه ي جبهه ي نور عليه ظلمت شد و در عمليات بزرگ و پيروزمندانه والفجر ( 2 ) هنگام تصرف پادگان حاج عمران عراق در سوم مرداد ماه همان سال عاشقانه به خيل شهداي كربلاي خميني پيوست .
ادامه مطلب
پس از چهار سال انتظار و اميد ، اول فروردين ماه سال چهل و چهار هجري خورشيدي ، بوي خوش بهار و عطر تولد پسري سالم و زيبا در فضايي پاك و صالح در هم آميخته شد و با هلهله و شادي و قرباني كردن گوسفند ، چشم گشودن او را به اين دنيايي خاكي جشن گرفتند . پدرش اله كرم ، بنا به عهدي كه با خداي خويش بسته بود ، نام وي را « ابراهيم » نهاد ؛ تا مسير حق را برگزيند و بر شرك و بت پرستي دست رد زند . مادر ، وي را در دامان پر مهر و پاك خود پرورش داد و از همان آغاز كودكي او را با فرايض اسلامي آشنا ساخت .
پيش از ورود به تحصيلات دوره ي ابتدايي ، قرآن را در مكتب خانه فرا گرفت كه بر روحيه ي والاي او تأثيري شگرف داشت . وي در سن شش سالگي وارد دبستان طالقاني شد . چون از حافظه و استعداد قوي برخوردار بود ، به عنوان يكي از شاگردان ممتاز شناخته شد و توانست با همين جديت ، با موفقيت اين دوره را به اتمام برساند و به آموزشگاه راهنمايي خيام وارد شود . ورود به اين دوره ي تحصيلي ، با اوج گيري انقلاب اسلامي مصادف شد و او چون ساير جوانان حزب الهي و انقلابي به فعالايت سياسي و مذهبي پرداخت و در راهپيمايي ها و پخش اعلاميه هاي ضد رژيم ، شركت فعال داشت .
وي نسبت به اطرافيان خود احترامي خاص قايل بود . از روحيه اي باز و بينشي عميق برخوردار بود و به دوستي و خويشاوندي ، وفادار . اهل مسجد بود و اعضاي خانواده را در اين راه تشويق مي كرد .
همزمان با فرمان امام خميني (ره) مبني بر تشكيل ارتش بيست ميليوني به عضويت بسيج در آمد و در كنار تحصيل خود به فعاليت در انتشار قد است اين نهاد نو پاي ، در بين دانش آموزان پرداخت .
وي تحصيل خود را تا سال دوم متوسطه در رشته ي اقتصاد در دبيرستان امير كبير وحدتيه ادامه داد ؛ چون روح والا و بزرگش در تحصيل سيراب نمي شد ، گمگشته ي خويش را در ميدان نبرد با دشمن بعثي جست و جو مي كرد ؛ بنابراين در بيست و سوم خرداد ماه سال شصت و دو روانه ي جبهه ي نور عليه ظلمت شد و در عمليات بزرگ و پيروزمندانه والفجر ( 2 ) هنگام تصرف پادگان حاج عمران عراق در سوم مرداد ماه همان سال عاشقانه به خيل شهداي كربلاي خميني پيوست .
بسم رب الشهداء و الصدقين
وي در وصيت نامه ي خود مي نويسد : « ولا تقولوا لمن يقتل في سبيل الله اموتاً بل احياً ولكن لا تشعرون . كسي را كه در راه خدا كشته شد مرد مپنداريد بلكه او زنده ي جاويد است وليكن شما اين حقيقت را در نخواهيد يافت .
با درود به رهبر كبير انقلاب اسلامي و مرجع تقليد جهان اسلام و بنيان گذار جمهوري اسلامي ايران امام خميني و با سلام بر شهيدان گلگون كفن ، اين حاميان دودمان حسين ( ع ) كه مانند او مي جنگند و بسان او شهيد مي شوند و نهال انقلاب را آبياري مي كنند و سلام بر برادران روحاني و طلاب ، اين پيام آوران عصرمان كه به هر سو پيام اين شهيدان را مي رسانند و مردم را از جرثومه هاي شوم آگاه مي گنند و سلام بر ملت غيور و شهيد پرور ايران ، وصيت نامه ي خود را شروع مي كنم .
پدر و مادرم ، اگر چه من لياقت شهيد شدن را ندارم ؛ زيرا گناهان بسياري را مرتكب شده ام ولي هر قطره خوني كه از شهيد ريخته مي شود تمام گناهان او بخشيده مي شود . پدر جان ، اگر من شهيد شدم بعد از من برادرم « اسماعيل » را به جاي من بسيج بفرستيد ؛ زيرا مكتب اسلام ، انسان مي سازد و انسان را پرورش مي دهد و آنان را نمي گذارد كه زير بار ظلم بروند و مرگ با افتخار را بر زندگي ذلت بار ترجيح مي دهند .
پيروان دين خدا ، رهروان سرخ حسين هستند و راضي به ريختن خون خود در را خدا مي باشند تا مكتب اسلام جاودانه بماند ؛ زيرا هميشه كفر در مقابل اسلام قرار داشته است . قابيل در مقابل هابيل ، فرعون در مقابل موسي (ع) ، ابوجهل و ابوسفيان در برابر رسول خدا حضرت محمد (ص) و شيطان بزرگ ، آمريكا و مزدور او صدام در برابر امام كبيرمان خميني (ره) قرار داشته است ؛ پس اي گلوله ها و خمپاره ها بياييد سينه ي مرا تكه تكه كنيد تا بتوانم با دادن جان ناقابل خود خدمتي به اسلام كرده باشم .
پدر و مادرم ، براي من گريه نكنيد ، بر حسين (ع) و يارانش گريه كنيد ؛ زيرا انسان هر چه قدر در اين دنيا باشد ممكن است مرتكب گناه شود . اين دنيا ، زود گذر است . روح و جان ما امانتي است كه از طرف خداوند به ما سپرده شده و وقتي موقعيتش رسيد بايد آن را به صاحب اصليش كه خداوند است ، سپرد ؛ پس چه بهتر كه اين امانت را در ميدان جنگ با كافران به صاحب اصليش سپرد.
پدر و مادرم ، شما زحمت هاي زيادي با من كشيديد و مرا بزرگ كرديد ولي اين زحمت هاي شما به هدر نمي رود و خداوند به شما اجر پدر و مادرم ، براي من ناراحت نباشيد كه مي خواهم بروم پيش برادران شهيدم منوچهر راه پيما ، سيد حسين مزارعي ، ابراهيم بنافي و ديگر شهداي اسلام . خون من كه از خون اين شهيدان بهتر نيست . پروردگارا ، صبر و استقامت به ما ارزاني و ما را در پيروزي بر اصل كفر نصرت و ياري خواهد داد و به شما استقامت مي دهد .
خاك عمران لاله گون از خون « ابراهيم » گشت
تا چه « اسماعيل » نيز او گشته قربان ياد باد
ادامه مطلب
وي در وصيت نامه ي خود مي نويسد : « ولا تقولوا لمن يقتل في سبيل الله اموتاً بل احياً ولكن لا تشعرون . كسي را كه در راه خدا كشته شد مرد مپنداريد بلكه او زنده ي جاويد است وليكن شما اين حقيقت را در نخواهيد يافت .
با درود به رهبر كبير انقلاب اسلامي و مرجع تقليد جهان اسلام و بنيان گذار جمهوري اسلامي ايران امام خميني و با سلام بر شهيدان گلگون كفن ، اين حاميان دودمان حسين ( ع ) كه مانند او مي جنگند و بسان او شهيد مي شوند و نهال انقلاب را آبياري مي كنند و سلام بر برادران روحاني و طلاب ، اين پيام آوران عصرمان كه به هر سو پيام اين شهيدان را مي رسانند و مردم را از جرثومه هاي شوم آگاه مي گنند و سلام بر ملت غيور و شهيد پرور ايران ، وصيت نامه ي خود را شروع مي كنم .
پدر و مادرم ، اگر چه من لياقت شهيد شدن را ندارم ؛ زيرا گناهان بسياري را مرتكب شده ام ولي هر قطره خوني كه از شهيد ريخته مي شود تمام گناهان او بخشيده مي شود . پدر جان ، اگر من شهيد شدم بعد از من برادرم « اسماعيل » را به جاي من بسيج بفرستيد ؛ زيرا مكتب اسلام ، انسان مي سازد و انسان را پرورش مي دهد و آنان را نمي گذارد كه زير بار ظلم بروند و مرگ با افتخار را بر زندگي ذلت بار ترجيح مي دهند .
پيروان دين خدا ، رهروان سرخ حسين هستند و راضي به ريختن خون خود در را خدا مي باشند تا مكتب اسلام جاودانه بماند ؛ زيرا هميشه كفر در مقابل اسلام قرار داشته است . قابيل در مقابل هابيل ، فرعون در مقابل موسي (ع) ، ابوجهل و ابوسفيان در برابر رسول خدا حضرت محمد (ص) و شيطان بزرگ ، آمريكا و مزدور او صدام در برابر امام كبيرمان خميني (ره) قرار داشته است ؛ پس اي گلوله ها و خمپاره ها بياييد سينه ي مرا تكه تكه كنيد تا بتوانم با دادن جان ناقابل خود خدمتي به اسلام كرده باشم .
پدر و مادرم ، براي من گريه نكنيد ، بر حسين (ع) و يارانش گريه كنيد ؛ زيرا انسان هر چه قدر در اين دنيا باشد ممكن است مرتكب گناه شود . اين دنيا ، زود گذر است . روح و جان ما امانتي است كه از طرف خداوند به ما سپرده شده و وقتي موقعيتش رسيد بايد آن را به صاحب اصليش كه خداوند است ، سپرد ؛ پس چه بهتر كه اين امانت را در ميدان جنگ با كافران به صاحب اصليش سپرد.
پدر و مادرم ، شما زحمت هاي زيادي با من كشيديد و مرا بزرگ كرديد ولي اين زحمت هاي شما به هدر نمي رود و خداوند به شما اجر پدر و مادرم ، براي من ناراحت نباشيد كه مي خواهم بروم پيش برادران شهيدم منوچهر راه پيما ، سيد حسين مزارعي ، ابراهيم بنافي و ديگر شهداي اسلام . خون من كه از خون اين شهيدان بهتر نيست . پروردگارا ، صبر و استقامت به ما ارزاني و ما را در پيروزي بر اصل كفر نصرت و ياري خواهد داد و به شما استقامت مي دهد .
خاك عمران لاله گون از خون « ابراهيم » گشت
تا چه « اسماعيل » نيز او گشته قربان ياد باد
اطلاعات مزار
محل مزارمزارعي
وضعیت پیکرمشخص
تصویر مزار
موقعیت مکانی مزار
در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید
0 دیدگاه ها و دلنوشته ها