نام مسعود
نام خانوادگی حسين پورسليمان
نام پدر حسن
تاربخ تولد 1340/05/13
محل تولد بوشهر - دشتي
تاریخ شهادت 1360/11/21
محل شهادت چزابه
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت بسيج
شغل -
تحصیلات سوم راهنمايي
مدفن خورموج




زندیگنامه شهید
در سال 1340 در خانواده مذهبي و كارگري و پرتلاش خورشيد حسينپور در شهر آبادان فرزندي به نام مسعود متولد شد كه در حقيقت بعدها باعث سعادت خانواده و مملكت شد. چون وطن اصلي خانواده حسينپور، دشتي و روستاي زيزار بود، مدتي در اين روستا بود و در سال 57 باتفاق جوانان روستا در نقاط مختلف نگهباني ميداد و پاسداري دلسوز بود و به حراست از مرزهاي جنوبي پرداخت، در سال 58 به عنوان پاسباني در كلانتري آبادان به خدمت مشغول شد و به تحصيلات خود نيز تا سال اول دبيرستان ادامه داد. وي در شروع جنگ تحميلي در منطقه شلمچه 42 روز در خونينشهر در مقابل نيروهاي متجاوز عراقي مبارزه و مقاومت كردهمچنين در منطقه ذوالفقاري آبادان – ايستگاه 7 و 12 و فياضيه ايثارگريها كرد. شهيد مجدداً در عمليات آزاد سازي و شكست حصر آبادان، شجاعتها ورشادتها نمود و درجه گروهباني گرفت.
وي بارها زخمي شد، ولي طوري رفتار مينمود كه خانواده متوجه نشوند. شهيد مسعود بارها و بارها با رشادت و دلاوري تانكهاي دشمن را شكار كرده بود. وي پس از خدمت چند روزي به مرخصي آمد و فوري راهي جبهه اهواز شد و در گروه نامنظم جمران ثبت نام كرد و مدتي درآن گروه خدمت كرد. چند ماه بعد باتفاق شهداي عزيز عبدالرسول سليماني و حسين موسوي از طريق بسيج بوشهر ثبت نام كرد و راهي جبهه بستان شدند.
پس از رشادتهاي بسيار در تنگ چزابه، سرانجام در تاريخ 17/11/60 به درجه رفيع شهادت نايل گرديد. ادامه مطلب
در سال 1340 در خانواده مذهبي و كارگري و پرتلاش خورشيد حسينپور در شهر آبادان فرزندي به نام مسعود متولد شد كه در حقيقت بعدها باعث سعادت خانواده و مملكت شد. چون وطن اصلي خانواده حسينپور، دشتي و روستاي زيزار بود، مدتي در اين روستا بود و در سال 57 باتفاق جوانان روستا در نقاط مختلف نگهباني ميداد و پاسداري دلسوز بود و به حراست از مرزهاي جنوبي پرداخت، در سال 58 به عنوان پاسباني در كلانتري آبادان به خدمت مشغول شد و به تحصيلات خود نيز تا سال اول دبيرستان ادامه داد. وي در شروع جنگ تحميلي در منطقه شلمچه 42 روز در خونينشهر در مقابل نيروهاي متجاوز عراقي مبارزه و مقاومت كردهمچنين در منطقه ذوالفقاري آبادان – ايستگاه 7 و 12 و فياضيه ايثارگريها كرد. شهيد مجدداً در عمليات آزاد سازي و شكست حصر آبادان، شجاعتها ورشادتها نمود و درجه گروهباني گرفت.
وي بارها زخمي شد، ولي طوري رفتار مينمود كه خانواده متوجه نشوند. شهيد مسعود بارها و بارها با رشادت و دلاوري تانكهاي دشمن را شكار كرده بود. وي پس از خدمت چند روزي به مرخصي آمد و فوري راهي جبهه اهواز شد و در گروه نامنظم جمران ثبت نام كرد و مدتي درآن گروه خدمت كرد. چند ماه بعد باتفاق شهداي عزيز عبدالرسول سليماني و حسين موسوي از طريق بسيج بوشهر ثبت نام كرد و راهي جبهه بستان شدند.
پس از رشادتهاي بسيار در تنگ چزابه، سرانجام در تاريخ 17/11/60 به درجه رفيع شهادت نايل گرديد. ادامه مطلب
بسم رب الشهداء والصديقين
وصيت نامه شهيد مسعود حسينپور
رَبَنا اَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً و ثَبِّتْ اَقْدامَنا وَانْصُرْنا عَلَي الْقَوْمِ الْكافِرينَ
بار پروردگارا اي رب العالمين اي غياث المستغثين و اي حبيب قلوب الصادقين تو را شكر كه شربت شهادت اين يگانه راه رسيدن انسان به خودت را به منِ بنده فقير و حقير ارزاني داشتي، تو را شكر كه اين تنها نعمت پسنديده خودت را بر اين انسان ذليل عطا فرمودي و من تنها راه سعادت خويش را شهادت در راهت وچه زيباست كه من با كوچكترين زمان وسيله خود اعلا ترين و ارزشمندترين ارزشها را گرفتم و اين نيست مگر لطف و عنايت پروردگار نسبت به بندهاش. اي يتيماني كه در شبهاي سرد زمستان تا صبح ميلرزيد و رواندازي نداريد. اي مادران پيري كه هميشه دعاي خيرتان همراه وبدرقه راهمان بود، و اي پيرمردان روسفيد كه چشم اميدتان بوديم و شما اي تمامي رنج كشيدگان ايران وجهان! بدانيد كه ما فعاليت وكوشش خود را در راه دفاع از انقلاب خونين ايران كوتاهي نخواهيم كرد و جهان بدانيد كه ما فعاليت وكوشش خود را ادامه خواهيم داد و در اين راه كشته شدن ما را چه باك كه شهادت آرزوي ماست. شما بدانيد كه به جبهه اعزام شدن وبا دشمنان رودررو قرار گرفتن و با سلاح نظامي جنگيدن جنگ نيست، بلكه آن پيرزني كه در روستا براي سربازان اسلام نان ميپزد در جنگ است. آري! آن دانشآموزي كه مرتب سركلاس درس حاضر ميشود و بدون آنكه فريب گروهكهاي وابسته را بخورد، مشغول تحصيل است، او هم در جنگ است. تو اي پدر و مادر عزيزم! خواهش دارم از شما كه براي من گريه نكنيدكه سياه قلبان شاد نشوند. تو اي پدر! براي من گريه نكن. مادرم را دلداري بده. از خدا ميخواهم تا شما را ياري دهد. به دشمنان اسلام بگوئيد شمائي كه براي اهداف باطلتان از هر دروغ و افترائي رويگردان نيستيد رويتان سياه باد، شمائي كه بجاي عزت، ذلت را انتخاب كردهايد. قلبتان سياه باد. مادر براي من ناراحت نباش و به آن كساني كه اين راه را ديوانگي ميپندارند بگوئيد تأسف براي خودتان بخوريد .مادر! تا زمانيكه دشمن را به لرزه نيندازم نخواهم بسادگي كشته يا مجروح شوم.
««والسلام»»
مسعود حسينپور سليماني ادامه مطلب
وصيت نامه شهيد مسعود حسينپور
رَبَنا اَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً و ثَبِّتْ اَقْدامَنا وَانْصُرْنا عَلَي الْقَوْمِ الْكافِرينَ
بار پروردگارا اي رب العالمين اي غياث المستغثين و اي حبيب قلوب الصادقين تو را شكر كه شربت شهادت اين يگانه راه رسيدن انسان به خودت را به منِ بنده فقير و حقير ارزاني داشتي، تو را شكر كه اين تنها نعمت پسنديده خودت را بر اين انسان ذليل عطا فرمودي و من تنها راه سعادت خويش را شهادت در راهت وچه زيباست كه من با كوچكترين زمان وسيله خود اعلا ترين و ارزشمندترين ارزشها را گرفتم و اين نيست مگر لطف و عنايت پروردگار نسبت به بندهاش. اي يتيماني كه در شبهاي سرد زمستان تا صبح ميلرزيد و رواندازي نداريد. اي مادران پيري كه هميشه دعاي خيرتان همراه وبدرقه راهمان بود، و اي پيرمردان روسفيد كه چشم اميدتان بوديم و شما اي تمامي رنج كشيدگان ايران وجهان! بدانيد كه ما فعاليت وكوشش خود را در راه دفاع از انقلاب خونين ايران كوتاهي نخواهيم كرد و جهان بدانيد كه ما فعاليت وكوشش خود را ادامه خواهيم داد و در اين راه كشته شدن ما را چه باك كه شهادت آرزوي ماست. شما بدانيد كه به جبهه اعزام شدن وبا دشمنان رودررو قرار گرفتن و با سلاح نظامي جنگيدن جنگ نيست، بلكه آن پيرزني كه در روستا براي سربازان اسلام نان ميپزد در جنگ است. آري! آن دانشآموزي كه مرتب سركلاس درس حاضر ميشود و بدون آنكه فريب گروهكهاي وابسته را بخورد، مشغول تحصيل است، او هم در جنگ است. تو اي پدر و مادر عزيزم! خواهش دارم از شما كه براي من گريه نكنيدكه سياه قلبان شاد نشوند. تو اي پدر! براي من گريه نكن. مادرم را دلداري بده. از خدا ميخواهم تا شما را ياري دهد. به دشمنان اسلام بگوئيد شمائي كه براي اهداف باطلتان از هر دروغ و افترائي رويگردان نيستيد رويتان سياه باد، شمائي كه بجاي عزت، ذلت را انتخاب كردهايد. قلبتان سياه باد. مادر براي من ناراحت نباش و به آن كساني كه اين راه را ديوانگي ميپندارند بگوئيد تأسف براي خودتان بخوريد .مادر! تا زمانيكه دشمن را به لرزه نيندازم نخواهم بسادگي كشته يا مجروح شوم.
««والسلام»»
مسعود حسينپور سليماني ادامه مطلب
شهيد در بيان مادر شهيد:
- در سال 57 با عشق و فعاليت شبانهروزي اعلاميههاي حضرت امام را به در و ديوار نصب ميكرد، و در تمام راهپيمائيها پيشگام بود.
- با اينكه در درس خيلي موفق بود ولي او در اوايل جنگ در كلانتري 1 و 5 آبادان بطور داوطلب نگهبان بود و خدمت ميكرد.
- وقتي به جبهه ميرفت يا مأموريتي به او محول ميشد وميرفت، ما به او ميگفتيم زود برگرد. و شهيد در پاسخ ما ميگفت ما متعلق به خدائيم و اسلام و ناموس مادر خطر است. هميشه فكر و ذكرش اسلام ووطن بود.
- متواضع و فروتن بود، و با تمام سختيها هميشه لبهايش پر از خنده بود.
همسفر با خاطرات شهيد: ( نقل خاطره ازبرادر شهيد)
در ماه اول جنگ با عراق از آب و برق در شهر خبري نبود- تداركات و پشتيباني نيروها بسيار كم، و نيروها اكثر اوقات با روزه گرفتن، روز خود را سپري ميكردند. و چون گرسنگي و تشنگي و شهر خالي از سكنه فشار زيادي به نيروها ميآورد، بالاجبار شهيد يك شب تمام نيروهاي همرزم خوذ را با ماشين گشت كميته به در منزل ما آورد و با امكانات كم از آنها پذيرائي كرد. و به مادرم گفت: اين نيروهاي جان بر كف چند روز است نه غذائي خورده و نه آب درستي آشاميدهاند. مردم هم نميدانستند، آن همه نيرو چرا در كوچه ما جمع شدهاند. وقتي از ماجرا خبردار شدند، هر خانواده هر چقدر ذخيره غدائي داشت به رزمندگان دادند و با صلوات آنها را بدرقه كردند.
برجستگيهاي اخلاقي شهيد:
- شهيد مسعود در ماههاي اول جنگ جزءنيروهاي كميته بود و با شنيدن نفوذ نيروهاي دشمن از منطقه كوي ذوالفقاري و عبور از بهمنشير، با شليك يك گلوله آرپيجي به طرف شناور در حال حركت بر روي آب كه بهطور مخفيانهاي نيروهاي عراقي در ان پنهان شده بودند، درگيري شديدي در دو طرف رودخانه بين نيروهاي اندك خودي ونيروهاي زياد دشمن در گرفت كه در آن درگيري با عقب نشيني ذليلانه دشمن وپيروزي پر افتخار ما انجاميد. طبق گفتهها – شليك گلوله آرپيجي كه توسط شهيد مسعود حسينپور صورت گرفت آغازي بود براي مأيوس شدن دشمن از نفوذ به شهر آبادان
- نقل از برادر جانباز شهيد جمشيد حسينپور سليماني:
در ماه اول جنگ با عراق از آب و برق در شهر خبري نبود- تداركات و پشتيباني نيروها بسيار كم، و نيروها اكثر اوقات با روزه گرفتن، روز خود را سپري ميكردند. و چون گرسنگي و تشنگي و شهر خالي از سكنه فشار زيادي به نيروها ميآورد، بالاجبار شهيد يك شب تمام نيروهاي همرزم خوذ را با ماشين گشت كميته به در منزل ما آورد و با امكانات كم از آنها پذيرائي كرد. و به مادرم گفت: اين نيروهاي جان بر كف چند روز است نه غذائي خورده و نه آب درستي آشاميدهاند. مردم هم نميدانستند، آن همه نيرو چرا در كوچه ما جمع شدهاند. وقتي از ماجرا خبردار شدند، هر خانواده هر چقدر ذخيره غدائي داشت به رزمندگان دادند و با صلوات آنها را بدرقه كردند.
برجستگيهاي اخلاقي شهيد:
- تواضع و فروتني نسبت به همه مردم بخصوص به فاميل و همكلاسيها، در تمام زندگي صله رحم انجام ميداد.
- بذله گو – خنده رو ومتبسم وخوش برخورد بود.
- به همه روحانيون، بخصوص اولين شهيد روحاني استان، شهيد عاشوري احترام خاصي قائل بود.
ادامه مطلب
ادامه مطلب

مشاهده سایر تصاویر

مشاهده سایر تصاویر

مشاهده سایر اسناد

مشاهده سایر کتاب ها
در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید