نام مرزوق
نام خانوادگی ريحاني
نام پدر محمود
تاربخ تولد 1318/03/03
محل تولد بوشهر - ديلم
تاریخ شهادت 1361/07/30
محل شهادت بهرگان
مسئولیت -
نوع عضویت ساير(بمباران)
شغل -
تحصیلات دوره ابتدايي
مدفن ديلم



زندیگنامه شهید
شهيد مرزوق ريحاني در بخش اروند كنار در يك خانوادة مذهبي و كم درآمد به دنيا آمد ومانند اكثر فرزندان آن ديار دوران كودكي را با تمام كمبود ها به فراگيري قرآن گذراند . مرزوق همانند ديگر همسالان خود در سن هفت سالگي راهي مدرسه شد و در دبستان اروند تا ششم نظام قديم درس خواند ولي بر اثر ضعف مالي كه خانواده پر جمعيت آنها داشت مجبور به ترك تحصيل شد و همراه با پدر و ديگر افراد خانواده جهت امرار معاش به كار وكوشش پرداخت كه در سالهاي اوليه عمده كار آنها كاشت و نگهداري از نخيلات بود. از سن 17 سالگي به شغل ماهيگيري روي آورد و تا زمان خدمت سربازي به آن كار مشغول بود و بعد از گذراندن دوران سربازي باز هم به همان حرفه ماهيگيري و كار كردن روي موتورلنج روي آورد. در سال 1350 ازدواج كرد تا اينكه در سال 59 كه جنگ تحميلي بر عليه كشورمان شروع شد از هيچگونه تلاش و كوششي در راه ناكام ماندن نيروهاي دشمن و كمككردن به نيروهاي اسلام دريغ نورزيد. با گسترش تهاجمات نيروهاي عراقي به مرزهاي كشور و بستهشدن راه ارتباطي آبادان به ديگر شهرها، شهيد ريحاني به همراه خانواه از طريق دريا خود را به بندر امامخميني رسانيد و بعد از اسكان موقت خانواده به همراه برادر و عمو و ديگر لنجداران، لنجهاي خود را براي جابجايي و كمكرساني به نيروهاي رزمنده از بندر امام خميني به آبادان و همچنين رساندن مردم بيدفاع از آبادان به بندر امام منتقل كردند. بعد از شكست حصر آبادان و سپردن مهمات به نيروها شهيد ريحاني هم مانند بعضي از افراد ديگر به فعاليت در پشت جبهه پرداخت تا اينكه در بامداد روز 30/7/61 بر اثر اصابت مين به قايق آنها به درجه رفيع شهادت نائل آمدند. ادامه مطلب
شهيد مرزوق ريحاني در بخش اروند كنار در يك خانوادة مذهبي و كم درآمد به دنيا آمد ومانند اكثر فرزندان آن ديار دوران كودكي را با تمام كمبود ها به فراگيري قرآن گذراند . مرزوق همانند ديگر همسالان خود در سن هفت سالگي راهي مدرسه شد و در دبستان اروند تا ششم نظام قديم درس خواند ولي بر اثر ضعف مالي كه خانواده پر جمعيت آنها داشت مجبور به ترك تحصيل شد و همراه با پدر و ديگر افراد خانواده جهت امرار معاش به كار وكوشش پرداخت كه در سالهاي اوليه عمده كار آنها كاشت و نگهداري از نخيلات بود. از سن 17 سالگي به شغل ماهيگيري روي آورد و تا زمان خدمت سربازي به آن كار مشغول بود و بعد از گذراندن دوران سربازي باز هم به همان حرفه ماهيگيري و كار كردن روي موتورلنج روي آورد. در سال 1350 ازدواج كرد تا اينكه در سال 59 كه جنگ تحميلي بر عليه كشورمان شروع شد از هيچگونه تلاش و كوششي در راه ناكام ماندن نيروهاي دشمن و كمككردن به نيروهاي اسلام دريغ نورزيد. با گسترش تهاجمات نيروهاي عراقي به مرزهاي كشور و بستهشدن راه ارتباطي آبادان به ديگر شهرها، شهيد ريحاني به همراه خانواه از طريق دريا خود را به بندر امامخميني رسانيد و بعد از اسكان موقت خانواده به همراه برادر و عمو و ديگر لنجداران، لنجهاي خود را براي جابجايي و كمكرساني به نيروهاي رزمنده از بندر امام خميني به آبادان و همچنين رساندن مردم بيدفاع از آبادان به بندر امام منتقل كردند. بعد از شكست حصر آبادان و سپردن مهمات به نيروها شهيد ريحاني هم مانند بعضي از افراد ديگر به فعاليت در پشت جبهه پرداخت تا اينكه در بامداد روز 30/7/61 بر اثر اصابت مين به قايق آنها به درجه رفيع شهادت نائل آمدند. ادامه مطلب
قسمتي از وصيت نامه شهيد :
همسر و فرزندم اگر رفته باشم براي حفظ اسلام و دفاع از دين مقدس اصلاٌ ناراحت نباشيد در اين دنيا خدا بر روي پيشاني هر كسي چيزي نوشته و هر كسي در اين دنيا سهم موقتي دارد و اين دنيا دائمي نيست و هر كسي تقديري دارد كه خدا براي او خواسته است و اگر خدا خواسته با شد پيروز مي شويم و بر مي گرديم اگر افتخار شهادت را داشته باشيم باز هم پيروزيم .
قطعه شعري از پدر شهيد :
بر تو اي دريا دو صد نفرين جوانم را گرفتي
كشت تنهايي مرا چون همزبانم را گرفتـي
به اميد ساحلم بردي به گردابم فكندي
كشتي ما را شكستي باد بانم را گرفتــــي
ماه سيماي جواني داشتم در شام پيري
اي دريغا ماه سيماي جوانم را گرفتـــي
نور چشمــم بود و يار نازنـين مهرباني
نور چشمـم را ربودي مهربانم را گرفتــي
ادامه مطلب
همسر و فرزندم اگر رفته باشم براي حفظ اسلام و دفاع از دين مقدس اصلاٌ ناراحت نباشيد در اين دنيا خدا بر روي پيشاني هر كسي چيزي نوشته و هر كسي در اين دنيا سهم موقتي دارد و اين دنيا دائمي نيست و هر كسي تقديري دارد كه خدا براي او خواسته است و اگر خدا خواسته با شد پيروز مي شويم و بر مي گرديم اگر افتخار شهادت را داشته باشيم باز هم پيروزيم .
قطعه شعري از پدر شهيد :
بر تو اي دريا دو صد نفرين جوانم را گرفتي
كشت تنهايي مرا چون همزبانم را گرفتـي
به اميد ساحلم بردي به گردابم فكندي
كشتي ما را شكستي باد بانم را گرفتــــي
ماه سيماي جواني داشتم در شام پيري
اي دريغا ماه سيماي جوانم را گرفتـــي
نور چشمــم بود و يار نازنـين مهرباني
نور چشمـم را ربودي مهربانم را گرفتــي
ادامه مطلب
ادامه مطلب
روحيات معنوي و تقيدات مذهبي :
شهيد مرزوق فردي مؤمن و صبور بود و در انجام فرائض ديني بسيار كوشا و نسبت به نماز اول وقت خيلي حساس بود. اخلاق و رفتارش براي همه الگو و هرگز دروغ نميگفت. به خواندن قرآن و توسل به ائمه علاقه زيادي نشان ميداد. گشادهرو و خوشاخلاق بود و در كارهاي منزل به همسرش كمك ميكرد و هميشه براي كارهاي سخت داوطلب مي شد.
گفتگو با تنها فرزند شهيد :
پدر و مادر من در سالهاي اولية زندگيشان صاحب فرزند نمي شدند و من تنها ثمرة اين زندگي مشترك هستم پدرم به دليل شدت علاقه اي كه به بچه داشت بعد از باردار شدن مادرم بسيار شكر اين نعمت را مي كند .موقع وضع حمل مادرم او دريا بودند كه من به دنيا آمدم دايي ام به استقبال ايشان مـــي روند تا اين خبر را به اوبدهند پدرم او را در بغل مي گيرد و غرق بوسه مي كند به خانه كه مي آيدبه مادرم تبريك مي گويد و مرا در بغل گرفته و مي بويد و شكر ميكند و مي گويد : به بركت نام حضرت زهرا (س) نام او را زهرا مي گذارم تا حافظ او باشد .
پدرم در كارهاي خانه خيلي به مادرم كمك مي كرد و وقتي كه بيمارمي شد از ايشان مراقبت مي كرد، نه تنها به مادرم بلكه به همه چه در خانه يا بيرون احترام مي گذاشت او هميشه نسبت به زير دستانش دلسوز بود و از جمله صفات او امانتداري او بود و هميشه امين ديگران بود .
گفتگو با پسر عموي شهيد :
پسر عمويم مرزوق فردي متدين و شجاع بود در تمام محرم و صفر به احترام امام حسين (ع) لباس سياه بر تن داشت و به عزاداران خدمت مي كرد عضو هيأت زنجير زني بود . رابطة قلبي بسيار نزديك با خدا داشت و همين باعث علاقة زياد ديگران به او شده و نمونة باز اين حديث بود كه آنچه براي خود مي پسنديد براي ديگران نيز بپسنديد . ادامه مطلب
شهيد مرزوق فردي مؤمن و صبور بود و در انجام فرائض ديني بسيار كوشا و نسبت به نماز اول وقت خيلي حساس بود. اخلاق و رفتارش براي همه الگو و هرگز دروغ نميگفت. به خواندن قرآن و توسل به ائمه علاقه زيادي نشان ميداد. گشادهرو و خوشاخلاق بود و در كارهاي منزل به همسرش كمك ميكرد و هميشه براي كارهاي سخت داوطلب مي شد.
گفتگو با تنها فرزند شهيد :
پدر و مادر من در سالهاي اولية زندگيشان صاحب فرزند نمي شدند و من تنها ثمرة اين زندگي مشترك هستم پدرم به دليل شدت علاقه اي كه به بچه داشت بعد از باردار شدن مادرم بسيار شكر اين نعمت را مي كند .موقع وضع حمل مادرم او دريا بودند كه من به دنيا آمدم دايي ام به استقبال ايشان مـــي روند تا اين خبر را به اوبدهند پدرم او را در بغل مي گيرد و غرق بوسه مي كند به خانه كه مي آيدبه مادرم تبريك مي گويد و مرا در بغل گرفته و مي بويد و شكر ميكند و مي گويد : به بركت نام حضرت زهرا (س) نام او را زهرا مي گذارم تا حافظ او باشد .
پدرم در كارهاي خانه خيلي به مادرم كمك مي كرد و وقتي كه بيمارمي شد از ايشان مراقبت مي كرد، نه تنها به مادرم بلكه به همه چه در خانه يا بيرون احترام مي گذاشت او هميشه نسبت به زير دستانش دلسوز بود و از جمله صفات او امانتداري او بود و هميشه امين ديگران بود .
گفتگو با پسر عموي شهيد :
پسر عمويم مرزوق فردي متدين و شجاع بود در تمام محرم و صفر به احترام امام حسين (ع) لباس سياه بر تن داشت و به عزاداران خدمت مي كرد عضو هيأت زنجير زني بود . رابطة قلبي بسيار نزديك با خدا داشت و همين باعث علاقة زياد ديگران به او شده و نمونة باز اين حديث بود كه آنچه براي خود مي پسنديد براي ديگران نيز بپسنديد . ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب

مشاهده سایر تصاویر

مشاهده سایر تصاویر

مشاهده سایر اسناد

مشاهده سایر کتاب ها
در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید