

آمدهام گلزار شهداي «امير نور عبدا...» بوي تو ميآيد و بهشت و خدا. دلم ميگيرد. تو رفتهاي و من ماندهام با دنيايي غم، غم نبودنت، غم تنها رفتنت و غم جا ماندنم.
سال 1342 روستاي گورک زاير ابراهيمي با تولدت روشن شد و جان گرفت نامت شد محمود. خانوادهتان مثل بيشتر خانوادهها فقير بود و بيبضاعت اما ايمان پشتوانه محکمي براي تحمل بود. پدرت توانايي انجام کار کشاورزي نداشت به خاطر همين هم به بوشهر مهاجرت کرديد. در بوشهر هم پدرت قادر به انجام امور سنگين نبود پس تو در کنارش به کارگري مشغول شدی.
خبرها داغ داغ بود. خبرهايي حاکي از يک انقلاب مقدس و پرشکوه انقلابي که با دست هاي تو و جوانان ديگر به وقوع پيوست. چندي پس از پيروزي انقلاب و بعد از اخذ مدرک سيکل با ثبت نام در شهرباني وارد شد اين نهاد شدي.
در اواخر دورهي آموزشيات جنگ شروع شد. علاقهات به امام باعث شد آموزشت را ناتمام بگذاري و در بسيج ثبت نام کني تا بعد از گذراندن دورهي آموزشي به کازرون اعزام شوي.
سه روز در جبهه بودي که عمليات آزادسازي خرمشهر شروع شد. يازده روز پس از آزادي خرمشهر مورد اصابت مستقيم گلوله تانک قرار گرفتي و به شدت مجروح شدي و پس از دو روز به بيمارستان نمازي شيراز اعزام و بعد از 9 روز بستري بالاخره حالت بهبود پيدا کرد. قرار بود فردا مرخص شوي اما همان شب دچار خونريزي شدي و در روز 14 خرداد 1361 در حاليکه 19 سال بيشتر نداشتي به ديدار معبودت شتافتي تا در حرم امن الهي ساکن شوي.
منبع:مجله فتح، ويژه نامه عمليات بيت المقدس، ماهنامه عرشيان پيش شماره 18
ادامه مطلب


