نام محمود
نام خانوادگی حيدري پور
نام پدر ابراهيم
تاربخ تولد 1337/06/09
محل تولد بوشهر - دشتي
تاریخ شهادت 1361/04/30
محل شهادت شلمچه
مسئولیت فرمانده دسته
نوع عضویت بسيج
شغل آموزش وپرورش
تحصیلات ديپلم
مدفن خورموج




زندیگنامه شهید
از پدري زحمتكش و متقي بنام ابراهيم و مادري وارسته و مهربان بهنام خديجه، فرزند صالحي همچون محمود در شهريور ماه 1337 پا به عرصه وجود گذاشت. محمود در روستاي چاه حسين جمال (از روستاهاي دشتي) بدنيا آمد ولي به علت فقر و شرايط نامساعد محيط خانوادهاش به خورموج مهاجرت نمودند. دوره دبستان را در خورموج طي كرد و جهت ادامه تحصيل در سطح دبيرستان به بوشهر رفت و با استعانت برادر پر تلاش و كارگرش علي حيدريپور در ضمن كار موفق به كسب ديپلم ادبي شد. او چند سالي در خورموج در جوار مادر و برادرش زندگي كرد و كمكم به دوره تكامل شخصيت ديني و عرفانيش ميرسد، با صداي رسا و خوش، اذانگوي مسجد شد و طنين صداي دلنشينش در شهر پراكنده ميشد.
وارد خدمت سربازي شد و دوره نظام را در شهر كازرون گذراند و در جريان سالهاي اول انقلاب شور و اشتياق فراوان داشت و رسالت انقلابي خويش را تا حد ممكن انجام داد. پس از پيروزي انقلاب در امتحان چند پيشه شركت كرد و موفق شد به عنوان معلم چند پيشه در روستاهاي محروم خدمت نمايد. در مدت كوتاهي كه در روستاها مشغول خدمت بود، منشأ خدمات بسياري شد و به كمك سازمانهاي ذيربط و كوشش و تلاش شبانهروزي توانست تعدادي خانه سازماني بهداشتي براي روستائيان محروم بسازد و از اين طريق باعث خوشحالي اين قشر مستضعف شد. چندين بار نيز كمكهاي مردمي را با تلاش خود به جبهه رسانيد. تا اينكه رسالت معلمي را به خوبي انجام داده بود – خدمتي بزرگتر در پيش بود. از اين نظر احساس مسئوليتي كه نسبت به پيام حضرت امام(ره) داشت به جبهه رفت و در چند عمليات مهم شركت كرد.
تا شهادت:
شهيد حيدريپور با شروع جنگ تحميلي، يك لحظه قرار و آرام نداشت. در همان سال اول جنگ كمكهاي مردمي را جمعآوري ميكرد و تا جبهه وخطوط مقدم براي رزمندگان هديه ميآورد و مشاهده حالات عاشقانه رزمندگان او را عاشق و شيفته جبهه و ايثارگري نمود. تا اينكه در اوايل سال 61 به جبهه پرواز كرد.
در چند عمليات مهم در منطقه جنوب شركت كرد تا اينكه در تاريخ 30/4/61 در عمليات رمضان در منطقه شلمچه بدرجه رفيع شهادت كه آرزويش بود نائل گرديد. ادامه مطلب
از پدري زحمتكش و متقي بنام ابراهيم و مادري وارسته و مهربان بهنام خديجه، فرزند صالحي همچون محمود در شهريور ماه 1337 پا به عرصه وجود گذاشت. محمود در روستاي چاه حسين جمال (از روستاهاي دشتي) بدنيا آمد ولي به علت فقر و شرايط نامساعد محيط خانوادهاش به خورموج مهاجرت نمودند. دوره دبستان را در خورموج طي كرد و جهت ادامه تحصيل در سطح دبيرستان به بوشهر رفت و با استعانت برادر پر تلاش و كارگرش علي حيدريپور در ضمن كار موفق به كسب ديپلم ادبي شد. او چند سالي در خورموج در جوار مادر و برادرش زندگي كرد و كمكم به دوره تكامل شخصيت ديني و عرفانيش ميرسد، با صداي رسا و خوش، اذانگوي مسجد شد و طنين صداي دلنشينش در شهر پراكنده ميشد.
وارد خدمت سربازي شد و دوره نظام را در شهر كازرون گذراند و در جريان سالهاي اول انقلاب شور و اشتياق فراوان داشت و رسالت انقلابي خويش را تا حد ممكن انجام داد. پس از پيروزي انقلاب در امتحان چند پيشه شركت كرد و موفق شد به عنوان معلم چند پيشه در روستاهاي محروم خدمت نمايد. در مدت كوتاهي كه در روستاها مشغول خدمت بود، منشأ خدمات بسياري شد و به كمك سازمانهاي ذيربط و كوشش و تلاش شبانهروزي توانست تعدادي خانه سازماني بهداشتي براي روستائيان محروم بسازد و از اين طريق باعث خوشحالي اين قشر مستضعف شد. چندين بار نيز كمكهاي مردمي را با تلاش خود به جبهه رسانيد. تا اينكه رسالت معلمي را به خوبي انجام داده بود – خدمتي بزرگتر در پيش بود. از اين نظر احساس مسئوليتي كه نسبت به پيام حضرت امام(ره) داشت به جبهه رفت و در چند عمليات مهم شركت كرد.
تا شهادت:
شهيد حيدريپور با شروع جنگ تحميلي، يك لحظه قرار و آرام نداشت. در همان سال اول جنگ كمكهاي مردمي را جمعآوري ميكرد و تا جبهه وخطوط مقدم براي رزمندگان هديه ميآورد و مشاهده حالات عاشقانه رزمندگان او را عاشق و شيفته جبهه و ايثارگري نمود. تا اينكه در اوايل سال 61 به جبهه پرواز كرد.
در چند عمليات مهم در منطقه جنوب شركت كرد تا اينكه در تاريخ 30/4/61 در عمليات رمضان در منطقه شلمچه بدرجه رفيع شهادت كه آرزويش بود نائل گرديد. ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحيم – بسم رب الشهداء والصديقين
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ اََشِدّاءُ عَلَي الْكُفّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ
شهادت سعادتي است كه نصيب هركسي نميشود- ملتي كه شهادت دارد اسارت ندارد. « امام خميني»
وصيتنامه سرخ خود را با جاري نمودن شهادتين يعني اَشْهَدُ اَنْ لا الهَ اِلاّ اللهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ و اَشْهَدُ اَنَّ عَلِياً وَلِيُُّ اللهِ شروع ميكنم و سپاس و درود بيكران بر خدائيكه بما عقل و هوش داد و انسان را از ميان موجودات مختلف آفريد، و درود برتمام پيامبران، كه آخرينشان حضرت محمد(ص) ميباشد، درود بر ائمه اطهار، درود بر حسين(ع) قافله سالار شهيدان كربلا، درود فراوان ما بر روان شهيدان از مبدأ جهان بشريت، از آدم تا شهداي انقلاب، درود و سلام بر تمام شهيدان جنگ تحميلي عراق عليه ايران، سلام و درود بر رهبر كبير و امام امت اين حسين زمان و در هم كوبنده تمام كاخهاي ظلم وستم، ما به خود ميباليم و مسرور و شادمانيم كه در اين جهان چنين رهبري تا به حال به خود نديده، اي موسي زمان! اي قائد اعظم! اي روح خدا! اي فرزندپاك سلالة پيامبر! قلب، دل و جان ما توئي، تو زنده باشي تا ظهور مهدي(عج)، ولي خونهاي قليل ما درخت پر ثمر اسلام را آبياري ميكند، خونهاي ما سرزمين گرم آبادان و خونين شهر و تمامي غرب وخوزستان را سرخ ميكنيم.
حال كه زمان امتحان و آزمايش فرا رسيده و اسلام عزيز و انقلاب خونبارمان در خطر است، و چونكه ناموس و شرف و انسانيت ما در گرو اين پيروزيهاست، پس از هيچگونه فداكاري دريغ نخواهم كرد و با آغوش باز و بنا به وظيفه خطيري كه به عهده تكتك ماست، عازم جبهههاي حق عليه باطل ميشوم و پيام من به پدرها و مادرهاي عزيز! شما مسئوليت سنگيني بر عهده داريد. فرزندانتان را ارشاد و در خط امام تربيت كنيد. آنان را به فراگيري وخواندن قرآن واداريد. چون قرآن يك برنامه زندگي ساز است. هميشه پشتيبان ولايت فقيه باشيد.
چنانچه به فيض شهادت رسيدم بجاي گريه، روحم را شاد كنيد و روح من زماني شاد ميشود كه شما از رهبرمان، روح خدا پيروي كنيد و من فقط بخاطر اسلام به جبهه رفتم و اسلام را در امام خميني يافتم. وحرف او حرف اسلام است و اسلام يعني پياده شدن قرآن و قرآن كلام خداست. پس هميشه بايد گوش بفرمان رهبر بوده و سخن او را با جان و دل پذيرا باشيد. يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا اَطيعُوا اللهَ وَ اَطيعُوا الرَّسوُلَ وَ اُولي اْلاَمْر مِنْكُمْ «قرآن كريم» اي كسانيكه ايمان آورديد از خدا اطاعت كنيد و از پيامبر و اولي الامر پيروي نمائيد.
برادر و خواهر مسلمانم و اي شما مسئولين امر كه در جمهوري اسلامي مسئوليت امور جامعه مسلمين را بر عهده گرفتهاي! آيا ميداني كه در جامعهاي زندگي ميكنيم كه مادرش يگانه فرزندش را با دست مباركش تقديم جامعه ميكند. ما در كشوري زيست ميكنيم كه انقلابش با خون سرخ بيش از 80 هزار شهيد و 60 هزار معلول به ثمر سيده و در اين برهة سرنوشتساز كه خون پاك جوانان ما در خوزستان و غرب كشور اسلاميمان كربلائي ديگر ساخته، پس جاي كمكاري و سهل انگاري ديگر نيست. امام در بيشتر فرمايشاتشان ميفرمايد: طبقه ضعيف بيايند بالا، با اين همه باز در كارهايشان سهلانگاري رخ ميدهد. برادر و خواهر عزيزم! توكه پشت ميز مسئوليت نشستهاي مگر اسلام با منافق سازش ميكند؟ كه تو از او حمايت ميكني! [منافقين از كفار هم بدترند. (امام خميني)]. سوگند به خدا اگر به نداي رهبر لبيك نگوئيد و در راه طبقه ضعيف گام برنداريد، قطره قطره خون شهيدان را پايمال كردهايد.
مردم آگاه ومبارز و شهيدپرور شهرستان دشتي (خورموج) اتحاد و وحدت از واجبات اسلام است، اگر ما متحد نباشيم، منافقين و دشمنان ما را مورد هجوم قرار ميدهند. اين منطقه، شهيدان زيادي تقديم اسلام نموده كه در رأس همة اينها شهيد شهرياري بود و او همّ و غمّش براي شما مردم بود و در اين را هم شهيد شد. پس به پاس خونهاي پاك شهيدان از تفرقه و دو دستگي دست بكشيم، همه هدفمان في سبيل الله باشد. برادر عزيز مسلمانم! تو بوسيله مال و ثروتي كه خدا به تو داده پشت جبهه را كمك كن و انفاق كن.از اين همه ثروتي كه اندوختهاي و هم اكنون كه موقع بازسازي مناطق جنگي فرا رسيده با مالت در راه خدا جهاد كن و بفكر برادران وخواهراني كه از مناطق جنگي رانده شدهاند هم باش. آنها چشم انتظارند، تو خودت بجاي آنها باشي چه انتظاري داري پس به هوش باشيد! هر نوع كمكي در اين مورد از تو به عمل ميآيد با آنها همياري داشته باش كه همانا آنان مسلمان وبرادر و خواهر تو هستند.
پيام من به مادر و برادرانم: پس از شهادتم براي من گريه نكنند. من كه از علي اكبر حسين(ع) بهتر نيستم. در نبودن من صبر نمايند و هيچوقت دعا براي امام و رزمندگان فراموش نكنند، نيكوترين چيزي كه تو از وصيت منش بچنگ آري همانا پرهيز و ترس از خداست و در كارهايت به غير از خدا از كسي ديگر ياري مطلب و دلي كه كانون عشق محبت است چه بهتر كه آنرا بنور عشق خدا بر افروزي و از جز آن بپرهيزي. از وصاياي حضرت علي(ع)به فرزندش حسن(ع) اقوامان ودوستان عزيزم چنانچه بدي از من ديدهايد به خوبي و بزرگواري خودتان، مرا را مورد عفو قرار دهيد. اين وصيتنامه مرا براي همه مردم بخوانند و تكثير و پخش نمائيد، از همه ميخواهم كه براي طول عمر امام وپيروزي اسلام و رزمندگان دعا كنند. «خدايا! خدايا! تا انقلاب مهدي تو را بجان مهدي خميني را نگهدار، از عمر ما بكاه و بر عمر او بيفزا. مرگ بر ضد ولايت فقيه، درود بر رزمندگان اسلام، سلام بر شهيدان، مرگ بر امريكا، مرگ بر شوروي، مرگ بر منافقين، مرگ بر صدام ضد اسلام .
به اميد پيروزي نهائي بر كفر جهاني و نابودي صهيونيزم بين المللي و به اهتزاز در آمدن پرچم لا اله الا الله
ميجنگيم ميميريم سازش نميپذيريم. جنگ، جنگ تا نابودي آمريكا و ديگر جهانخواران شرق و غرب. هرچه فرياد داريد بر سر آمريكا بكشيد. والسلام علي عبادالله الصالحين
محمود حيدري پور
ادامه مطلب
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ اََشِدّاءُ عَلَي الْكُفّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ
شهادت سعادتي است كه نصيب هركسي نميشود- ملتي كه شهادت دارد اسارت ندارد. « امام خميني»
وصيتنامه سرخ خود را با جاري نمودن شهادتين يعني اَشْهَدُ اَنْ لا الهَ اِلاّ اللهُ وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ و اَشْهَدُ اَنَّ عَلِياً وَلِيُُّ اللهِ شروع ميكنم و سپاس و درود بيكران بر خدائيكه بما عقل و هوش داد و انسان را از ميان موجودات مختلف آفريد، و درود برتمام پيامبران، كه آخرينشان حضرت محمد(ص) ميباشد، درود بر ائمه اطهار، درود بر حسين(ع) قافله سالار شهيدان كربلا، درود فراوان ما بر روان شهيدان از مبدأ جهان بشريت، از آدم تا شهداي انقلاب، درود و سلام بر تمام شهيدان جنگ تحميلي عراق عليه ايران، سلام و درود بر رهبر كبير و امام امت اين حسين زمان و در هم كوبنده تمام كاخهاي ظلم وستم، ما به خود ميباليم و مسرور و شادمانيم كه در اين جهان چنين رهبري تا به حال به خود نديده، اي موسي زمان! اي قائد اعظم! اي روح خدا! اي فرزندپاك سلالة پيامبر! قلب، دل و جان ما توئي، تو زنده باشي تا ظهور مهدي(عج)، ولي خونهاي قليل ما درخت پر ثمر اسلام را آبياري ميكند، خونهاي ما سرزمين گرم آبادان و خونين شهر و تمامي غرب وخوزستان را سرخ ميكنيم.
حال كه زمان امتحان و آزمايش فرا رسيده و اسلام عزيز و انقلاب خونبارمان در خطر است، و چونكه ناموس و شرف و انسانيت ما در گرو اين پيروزيهاست، پس از هيچگونه فداكاري دريغ نخواهم كرد و با آغوش باز و بنا به وظيفه خطيري كه به عهده تكتك ماست، عازم جبهههاي حق عليه باطل ميشوم و پيام من به پدرها و مادرهاي عزيز! شما مسئوليت سنگيني بر عهده داريد. فرزندانتان را ارشاد و در خط امام تربيت كنيد. آنان را به فراگيري وخواندن قرآن واداريد. چون قرآن يك برنامه زندگي ساز است. هميشه پشتيبان ولايت فقيه باشيد.
چنانچه به فيض شهادت رسيدم بجاي گريه، روحم را شاد كنيد و روح من زماني شاد ميشود كه شما از رهبرمان، روح خدا پيروي كنيد و من فقط بخاطر اسلام به جبهه رفتم و اسلام را در امام خميني يافتم. وحرف او حرف اسلام است و اسلام يعني پياده شدن قرآن و قرآن كلام خداست. پس هميشه بايد گوش بفرمان رهبر بوده و سخن او را با جان و دل پذيرا باشيد. يا اَيُّهَا الَّذينَ امَنُوا اَطيعُوا اللهَ وَ اَطيعُوا الرَّسوُلَ وَ اُولي اْلاَمْر مِنْكُمْ «قرآن كريم» اي كسانيكه ايمان آورديد از خدا اطاعت كنيد و از پيامبر و اولي الامر پيروي نمائيد.
برادر و خواهر مسلمانم و اي شما مسئولين امر كه در جمهوري اسلامي مسئوليت امور جامعه مسلمين را بر عهده گرفتهاي! آيا ميداني كه در جامعهاي زندگي ميكنيم كه مادرش يگانه فرزندش را با دست مباركش تقديم جامعه ميكند. ما در كشوري زيست ميكنيم كه انقلابش با خون سرخ بيش از 80 هزار شهيد و 60 هزار معلول به ثمر سيده و در اين برهة سرنوشتساز كه خون پاك جوانان ما در خوزستان و غرب كشور اسلاميمان كربلائي ديگر ساخته، پس جاي كمكاري و سهل انگاري ديگر نيست. امام در بيشتر فرمايشاتشان ميفرمايد: طبقه ضعيف بيايند بالا، با اين همه باز در كارهايشان سهلانگاري رخ ميدهد. برادر و خواهر عزيزم! توكه پشت ميز مسئوليت نشستهاي مگر اسلام با منافق سازش ميكند؟ كه تو از او حمايت ميكني! [منافقين از كفار هم بدترند. (امام خميني)]. سوگند به خدا اگر به نداي رهبر لبيك نگوئيد و در راه طبقه ضعيف گام برنداريد، قطره قطره خون شهيدان را پايمال كردهايد.
مردم آگاه ومبارز و شهيدپرور شهرستان دشتي (خورموج) اتحاد و وحدت از واجبات اسلام است، اگر ما متحد نباشيم، منافقين و دشمنان ما را مورد هجوم قرار ميدهند. اين منطقه، شهيدان زيادي تقديم اسلام نموده كه در رأس همة اينها شهيد شهرياري بود و او همّ و غمّش براي شما مردم بود و در اين را هم شهيد شد. پس به پاس خونهاي پاك شهيدان از تفرقه و دو دستگي دست بكشيم، همه هدفمان في سبيل الله باشد. برادر عزيز مسلمانم! تو بوسيله مال و ثروتي كه خدا به تو داده پشت جبهه را كمك كن و انفاق كن.از اين همه ثروتي كه اندوختهاي و هم اكنون كه موقع بازسازي مناطق جنگي فرا رسيده با مالت در راه خدا جهاد كن و بفكر برادران وخواهراني كه از مناطق جنگي رانده شدهاند هم باش. آنها چشم انتظارند، تو خودت بجاي آنها باشي چه انتظاري داري پس به هوش باشيد! هر نوع كمكي در اين مورد از تو به عمل ميآيد با آنها همياري داشته باش كه همانا آنان مسلمان وبرادر و خواهر تو هستند.
پيام من به مادر و برادرانم: پس از شهادتم براي من گريه نكنند. من كه از علي اكبر حسين(ع) بهتر نيستم. در نبودن من صبر نمايند و هيچوقت دعا براي امام و رزمندگان فراموش نكنند، نيكوترين چيزي كه تو از وصيت منش بچنگ آري همانا پرهيز و ترس از خداست و در كارهايت به غير از خدا از كسي ديگر ياري مطلب و دلي كه كانون عشق محبت است چه بهتر كه آنرا بنور عشق خدا بر افروزي و از جز آن بپرهيزي. از وصاياي حضرت علي(ع)به فرزندش حسن(ع) اقوامان ودوستان عزيزم چنانچه بدي از من ديدهايد به خوبي و بزرگواري خودتان، مرا را مورد عفو قرار دهيد. اين وصيتنامه مرا براي همه مردم بخوانند و تكثير و پخش نمائيد، از همه ميخواهم كه براي طول عمر امام وپيروزي اسلام و رزمندگان دعا كنند. «خدايا! خدايا! تا انقلاب مهدي تو را بجان مهدي خميني را نگهدار، از عمر ما بكاه و بر عمر او بيفزا. مرگ بر ضد ولايت فقيه، درود بر رزمندگان اسلام، سلام بر شهيدان، مرگ بر امريكا، مرگ بر شوروي، مرگ بر منافقين، مرگ بر صدام ضد اسلام .
به اميد پيروزي نهائي بر كفر جهاني و نابودي صهيونيزم بين المللي و به اهتزاز در آمدن پرچم لا اله الا الله
ميجنگيم ميميريم سازش نميپذيريم. جنگ، جنگ تا نابودي آمريكا و ديگر جهانخواران شرق و غرب. هرچه فرياد داريد بر سر آمريكا بكشيد. والسلام علي عبادالله الصالحين
محمود حيدري پور
ادامه مطلب
در محضر پدر و مادر بزرگوار شهيد:
مادر شهيد: مهربان مادري وارسته و با تقوا خديجه حيدريپور، همسر آقاي ابراهيم حيدريپور پدر بزرگوار شهيد محمد حيدريپور بود كه شش فرزند با تقوا و پر تلاش رادر دامن پاك خود پرورش داد. به نقل از برادر شهيد، مختار حيدريپور، وقتي كه خبر شهادت برادر محمود را به مادرم دادند، مادرعزيزم با تمام مصائب و از دست دادن عزيزي مثل محمود، دستها را به آسمان بلند كرد و خدا را شكر كرد كه خداوند به او خانوادهاش اين قابليت و لياقت عنايت كرده كه شهيد را از آنها داشته باشد و او افتخار ميكرد كه مادر شهيدم و دامنم بزرگ فرزندي را كه لياقت خدمت به دين و قرآن را داشته باشد، پرورش داده است.
محمود در بين شش برادر، آخرين فرزند بود. وقتي كه خبر شهادت شهيد محمود را به مادر دادند اين بزرگوار در سن 63 سالگي بود و هفت سال پس از شهادت فرزندش، يعني سال 1368 دار فاني را وداع گفت، يعني 70 سال عمر با بركت همراه با صبر و تلاش و بردباري و تربيت صحيح فرزندان .
پدر شهيد:
پدر بزرگوار شهيد آقاي ابراهيم حيدريپور كه مردي مؤمن و وارسته كه از راه كشاورزي وكسب روزي حلال امرار معاش ميكرد، در روستاي چاه حسين جمال بدنيا آمد و در يك خانواده ساده ومتدين تربيت يافت و پس از ازدواج با مادر شهيد به علت عدم امكانات روستا به خورموج مهاجرت نمود و سال 1355 دار فاني را وداع گفت: و بار مسئوليت شش فرزند را از جمله شهيد محمود را بدوش همسر بزرگوارش گذاشت.
پدر بزرگوار شهيد با تلاش وكوشش خالصانه و ايجاد جو ديني و پاك در خانه، فرزندان راعاشق قرآن و اهل بيت پرورش داد و درحالي چشم از جهان فروبست كه هر شش فرزند، راه سالم و تربيت صحيح را يافته بودند.
در محضر برادر شهيد:
- ضمن معرفي خود، ارتباطتان را با شهيد بيان كنيد.
مختار حيدريپور هستم برادر شهيد محمود حيدريپور. بخاطر اينكه شهيد محمود برادر كوچكتر بود با او خيلي صميمي بودم و با او بسيار همدل بودم و او محبت خاصي داشت.
- به نظر شما مهمترين ويژگيهاي شهيد چه بود؟
عشق و علاقه به محرومين وخدمت صادقانه او در روستا نشانه اين علاقه او بود. انجام فرايض ديني بخصوص قران را با صوت و اذان در مسجد ولي عصر(عج) و نماز به موقع – فعاليت چشمگير و خدمت به رزمندگان قبل از اعزام به جبهه.
- تحصيلات شهيد در كدام آموزشگاهها بود؟
دوره دبستان و دبيرستان را در آموزشگاه ادب خورموج و دوره دوم دبيرستان را در دبيرستان سعادت بوشهر به اتمام رساند و ديپلم ادبي را در همين دبيرستان با موقيت اخذ كرد.
- برادران شهيد را نام ببريد.
1- محمد 2-علي 3- اسماعيل 4- عباس 5- مختار
(صفات شهيد در خاطرات معلم و دانشآموز) در مصاحبه با يكي از دانشآموزان معلم شهيد محمود حيدريپور.
- خود را معرفي نموده و ارتباط خود را با شهيد بيان كنيد.
غلامرضا خدادادي هستم، ضمن اينكه از بستگان شهيد حيدريپور ميباشم، سالها سمت شاگردي اين شهيد بزرگوار را داشتهام، هم در (برمصاد) و هم در خورموج، سمت استادي بنده را داشتند.
- از ويژگيهاي معلم شهيد حيدريپور كه در خاطرتان مانده است.
مقيد بودن به مسائل ديني – الگوي به تمام معناي انسانيت بودن – احترام نسبت به همه، بخصوص سادات محترم( هرگاه كسي در رفع اختلافات به حرف سادات توجه نميكرد) خيلي عصباني ميشد و پا درمياني سادات را واجب و لازم ميدانست. وقت شناسي و نظم (با اينكه منزل ايشان خورموج بود و عصر پنجشنبه به خورموج ميآمد – اما صبح شنبه قبل از دانشآموزان وارد مدرسه ميشد و گاهي دير نميكرد.)- علاوه بر راه اندازي دسته ورزشي در رشتههاي فوتبال و واليبال – روحيه قهرماني و پهلواني و صفات خوب ورزشي را در بچهها پرورش ميداد. شهيد در مطالعه كتاب، بخصوص كتابهاي شهيد مطهري پيشرو بود و در حد سن و سال بچهها مطالعه كتابهاي ديني را سفارش و توصيه ميكرد.
- در ارتباط با صفات حسنه شهيد خاطرات و تأثير صفات والاي او را در خودتان بگوئيد.
وقتي وارد دوره راهنمائي شدم، به خاطر اينكه مادر شهيد خاله بنده ميشد، يكسال در منزل ايشان سكونت كردم و به خاطر احترام خاصي كه به نام ايشان داشتم و هنرستان خورموج به نام حيدريپور نامگذاري شده بود، با مشورت با خالهام مادر شهيد، باتفاق تعدادي از دوستان به هنرستان صنعتي حيدريپور رفتيم و با موافقت خانواده شهيد، تعدادي از كتابهاي به جا مانده از شهيد (آثاري از شهيد مطهري) را به كتابخانه هنرستان شهيد حيدريپور اهداء نموديم و از افتخارات خود ميدانم كه شروع تحصيلات ابتدائي را زير نظر شهيد حيدريپور آغاز نمودم و پايان تحصيلات دبيرستاني را در دبيرستاني با نام مبارك شهيد حيدريپور به اتمام رساندم.
يك شب جمعهاي از بوشهر آمدم خورموج. خانواده حيدريپور گفتند تا امشب در منزل يكي از اقوام عروسي دعوتيم و تو هم بايد بيائي – در اين هنگام شهيد حيدريپور گفت: من امشب نميتوانم به مجلس عروسي بيايم، قول دادهام در دعاي كميل شب جمعه روستا شركت كنم. هر قدر خانواده اصرار كردند، قبول نكرد. شهيد بلندگوي روستا را كه تعمير شده بود به من داد و گفت: اگر تو هم ميآيي باتفاق شما برويم. من هم قبول كردم و با موتور سيكلت به روستا رفتيم( اينكه موتورسيكلت پس از طي چند كيلومتر پنچر شد و شهيد چه زحماتي كشيد، جاي خود) بالاخره با هزاران زحمت به روستا رسيديم وشهيد خوشحال بود كه به وعده خود عمل كرده و بهدعاي كميل روستا رسيده.
يك روزي از شهيد در مورد معلمانش سؤال كردم، شهيد فرمود همه معلمانم خوب بودند، اما شهيد ميربهزاد شهرياري در دبيرستان ابوذر تأثير بيشتري بر من داشت. ادامه مطلب
در گلستان معطر اخلاق وخصويات برجسته شهيد
- الفتي شبانه روز با قرآن داشت و با صداي دلنشين قرآن تلاوت ميكرد، با عشق و علاقه فراوان در مسجد ولي عصر خورموج اذان ميگفت.
- دائم الذكر بود و پيوسته بر لبها زمزمه دعا و ذكر داشت.
- در اكثر اوقات نماز شب ميخواند. در تمام كارها جدي بود، با اينكه مؤمني خوشرو بود اما با كسي خارج از اندازه شوخي نميكرد.
- شهيد هر صبح جمعه به شكل يك امر واجب دعاي ندبه را ميخواند و سپس تمام اعمال مستحبي در روز جمعه را از نظر شرعي انجام ميداد.
- به عنوان معلم، جهت بر طرف كردن بيسوادي ومبارزه با اين جهالت، در روستاها خيلي تلاش كرد. ورزشكاري نمونه بود، بيشتر به ورزش فوتبال ميپرداخت ولي در ورزش هم به قضاوت همه دوستانش اول پهلوان بود بعد قهرمان.شهيد و انقلاب:
شهيد در برپائي محافل دهه فجر روستا نقش اساسي داشت. و از مشوقين مردم جهت شركت در برنامههاي بسيج بود.
مردمي بودن شهيد:
سال 1360 سيل بزرگي آمد و صبح كه بلند شديم، ديدم در محاصره سيل قرار گرفتيم. از خاطرات آن روز اينكه شهيد مسافت روستاي ما تا كبگان را كه حدود سه ساعت راه بود پياده پيموده بود تا مردم كبگان را براي كمك به برمصاد بياورد.
در راهپيمائيها و تظاهرات سال 57 نقش مؤثر و فعالي داشت.
ادامه مطلب
ادامه مطلب

مشاهده سایر تصاویر

مشاهده سایر تصاویر

مشاهده سایر اسناد

مشاهده سایر کتاب ها
در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید