نام محمد
نام خانوادگی کهنسال
نام پدر
تاربخ تولد
محل تولد -
تاریخ شهادت سال 73
محل شهادت
مسئولیت
نوع عضویت
شغل
تحصیلات
مدفن


زندگی نامه شهید :
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
بسم رب الشهداء
خاطره اي از مادر شهيد محمد كهنسال:
قرار بود كه فرزندم محمد بعد از برگشتن از بندرعباس كه ماموريت داشت ماشيني پر راز مهمات را به آنجا ببرد مراسم عقد برگزار شود و ايشان ازدواج كند به من گفت ماد رجان اگر برنگشتم خانه من را به يك تهيدست بدهيد خانه خودمان با فرزندمان ديوار به ديوار بود و قرار بود بعد از ازدواج فرزندم در خانه مجاور زندگي كند بعد زا شهادت فرزندم به دليل ناراحتي و دوري از ايشان فراموش كردم كه به وصيت ايشان عمل كنم شبي فرزندم به خوابم امد و گفت مادرجان سفارشي را كه كردم به ان عمل كنيد در حال حاضر خانه شهيد كهنسال را به خحانواده اي تهيدست داده ايم .
هرچه از خو بيهاي فرزندم بگويم بازهم قادر نيستم كه تمام خوبيهاي ايشان را بگويم ايشان بيار مهربان بودند به ديگرانم احترام مي گذاشتند امانت دار بود صداق بود رابطه ايشان با اعضاي خانواده و اقوام بسيار خوب بود بسيار منظم و وقت شناس بود نماز جمعه و جماعت را هيچگاه فراموش نمي كرد. در مورد نماز اول وقت تاكيد فرواني داشت.فرزندم در در سال 73 ماموريت داشت كه به همراه با دو نفر ديگر از همكارانش ماشيني را كه پر از مهمات است به بندرعباس ببرد متاسفانه درراه بندر عباس تصادف رخ مي دهد و هر سه به شهادت مي رسند.
اميدوارم كه هميشه اگاه باشند ودر صحنه حضور داشته باشند. ادامه مطلب
خاطره اي از مادر شهيد محمد كهنسال:
قرار بود كه فرزندم محمد بعد از برگشتن از بندرعباس كه ماموريت داشت ماشيني پر راز مهمات را به آنجا ببرد مراسم عقد برگزار شود و ايشان ازدواج كند به من گفت ماد رجان اگر برنگشتم خانه من را به يك تهيدست بدهيد خانه خودمان با فرزندمان ديوار به ديوار بود و قرار بود بعد از ازدواج فرزندم در خانه مجاور زندگي كند بعد زا شهادت فرزندم به دليل ناراحتي و دوري از ايشان فراموش كردم كه به وصيت ايشان عمل كنم شبي فرزندم به خوابم امد و گفت مادرجان سفارشي را كه كردم به ان عمل كنيد در حال حاضر خانه شهيد كهنسال را به خحانواده اي تهيدست داده ايم .
هرچه از خو بيهاي فرزندم بگويم بازهم قادر نيستم كه تمام خوبيهاي ايشان را بگويم ايشان بيار مهربان بودند به ديگرانم احترام مي گذاشتند امانت دار بود صداق بود رابطه ايشان با اعضاي خانواده و اقوام بسيار خوب بود بسيار منظم و وقت شناس بود نماز جمعه و جماعت را هيچگاه فراموش نمي كرد. در مورد نماز اول وقت تاكيد فرواني داشت.فرزندم در در سال 73 ماموريت داشت كه به همراه با دو نفر ديگر از همكارانش ماشيني را كه پر از مهمات است به بندرعباس ببرد متاسفانه درراه بندر عباس تصادف رخ مي دهد و هر سه به شهادت مي رسند.
اميدوارم كه هميشه اگاه باشند ودر صحنه حضور داشته باشند. ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب

مشاهده سایر تصاویر

مشاهده سایر تصاویر

مشاهده سایر اسناد

مشاهده سایر کتاب ها
در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید