ادامه مطلب

ادامه مطلب

جبهه

شهيد پيران چون علا قه ي خاصي به امام وانقلاب اسلامي داشت و مي ديد كه انقلاب اسلامي در خطر است خود را آ‍ماده ي ياري رساندن به رزمندگان

اسلام نمود اگر چه قبل از انقلاب نيز فعاليت ههاي بسياري داشت و هميشه

همراه با شهيد سيد محمد علي محمدي در راهپيماييهاي قبل از انقلاب بر عليه رژيم دژخيم طاغوت فعاليت مي كردند.تا اينكه به بركت رشادتهاي اين

جوانان،انقلاب به پيروزي رسيد وجنگ تحميلي آغاز شد واو نيز مانند ديگر عزيزان اين سرزمين،راهي جبهه شد. ايشان طي دو مر حله به جبهه اعزام شد.مرحله اول همراه دوست وهمرزم هميشگي خود، سيد محمد علي محمدي عازم جبهه شد و در اولين اعزام سيد محمدعلي محمدي به درجه ي رفيع شهادت رسيد.

بعد از شهادت شهيد محمدي ،ايشان چند روزي به مرخصي آمدند.همه ي

خانواده اصرار زياد بر ماندن او داشتند.ولي او در جواب آنها مي گفت :

من بعد از سيد محمد علي ناي ايستادن ندارم.و بايد به جبهه بروم وراه

دوستان شهيدم را ادامه بدهم.

پس براي دومين بار راهي سرزمين هاي نور شدودر تاريخ15/8/1361

در عمليات محرم به درجه ي رفيع شهادت نائل آمد.ايشان در وصيتنامه ي

خود براي پدر و مادرش مي نويسد: چند روزي كه بين شما نباشم براي شما سخت است ولي به مرور زمان همه چيز عادي خواهد شد.

شهيد پيران بعد از شهادت به مدت 12 سال مفقود الا ثر بود تا اينكه در تاريخ 18/5/1373 پيكر مطهرش توسط گروه تفحص شناسايي شد و به

زادگا هش آورده شد و در جوار ديگر شهيدان به خاك سپرده شد.

 

گفتم كجا؟                گفتا به خون.

گفتم چرا؟               گفتا جنون.

گفتم نرو...             خنديد و رفت

خنديد و رفت...

 

خنديد ورفت

روحيات معنوي وتقليدات مذ هبي :

شهيد پيران از همان دوران كودكي در مراسمات مذهبي درمساجد محل شركت مي نمود هميشه به نماز اول وقت و شركت در نمازههاي جماعت

اهميت مي داد واز لحاظ اخلاق و رفتارفردي آرام ومؤدب بود وبه همه ي

اقوام و آشنايان و خانواده احترام خاصي مي گذاشت.وهر وقت به او كاري

محول مي شد، به نحو احسن انجام ميداد.

 

  ادامه مطلب

ادامه مطلب

ادامه مطلب