نام علي
نام خانوادگی سلماني كار
نام پدر احمد
تاربخ تولد 1318/01/01
محل تولد بوشهر - دشتي
تاریخ شهادت 1360/09/09
محل شهادت بستان
مسئولیت فرمانده گروهان
نوع عضویت پاسدار
شغل پاسدار
تحصیلات دوره ابتدايي
مدفن خورموج




زندیگنامه شهید
علي سلمانيكار فرزند احمد به سال 1318 در روستاي شيخيان در يك خانواده مستضعف ولي متدين و مذهبي چشم به جهان گشود. هر چند از نظر رسمي تحصيلاتي نداشت اما از عقيده و درك و شعور و تفكر اسلامي بسيار آگاه بود.
شهيد مرتب به عكس شهداء نگاه ميكرد و اشك ميريخت و ميگفت من لايق نيستم مثل اين شهيدان به درجه شهادت برسم. شهيد يكسال قبل از شهادت به كربلا مشرف شد. و با تشكيل سپاه پاسداران، شهيد جزء اولين كساني بود كه به عضويت اين ارگان انقلابي پذيرفته شد.
شهيد در ابتدا به جزيره خارك اعزام شد و چند مدتي در آنجا خدمت كرد سپس به بوشهر منتقل گرديد. مدتي نيز در كنگان به خدمت خود ادامه داد. در فروردين 1360 به جبهه آبادان و در منطقه فياضيه اعزام و در حمله شكست محاصره آبادان شركت كرد. در اوايل محرم سال 60 به جبهه بستان رهسپار گرديد و در عمليات ازاد سازي بستان شركت جست و سرانجام در تاريخ 9/9/1360 هدف خمپارههاي دشمن قرار گرفت و به شهادت رسيد. ادامه مطلب
علي سلمانيكار فرزند احمد به سال 1318 در روستاي شيخيان در يك خانواده مستضعف ولي متدين و مذهبي چشم به جهان گشود. هر چند از نظر رسمي تحصيلاتي نداشت اما از عقيده و درك و شعور و تفكر اسلامي بسيار آگاه بود.
شهيد مرتب به عكس شهداء نگاه ميكرد و اشك ميريخت و ميگفت من لايق نيستم مثل اين شهيدان به درجه شهادت برسم. شهيد يكسال قبل از شهادت به كربلا مشرف شد. و با تشكيل سپاه پاسداران، شهيد جزء اولين كساني بود كه به عضويت اين ارگان انقلابي پذيرفته شد.
شهيد در ابتدا به جزيره خارك اعزام شد و چند مدتي در آنجا خدمت كرد سپس به بوشهر منتقل گرديد. مدتي نيز در كنگان به خدمت خود ادامه داد. در فروردين 1360 به جبهه آبادان و در منطقه فياضيه اعزام و در حمله شكست محاصره آبادان شركت كرد. در اوايل محرم سال 60 به جبهه بستان رهسپار گرديد و در عمليات ازاد سازي بستان شركت جست و سرانجام در تاريخ 9/9/1360 هدف خمپارههاي دشمن قرار گرفت و به شهادت رسيد. ادامه مطلب
- سلام و درود خدا بر پدر و مادرم كه با خون دل مرا بزرگ كردند و اين چنين تربيت نمودند تا آماده جهاد شوم- اي حقداران بزرگوار- اگر خداوند شهادت را نصيبم كرد ناراحت نباشيد. زيرا من بعد از هر نماز از خداوند آرزوي شهادت كردهام.
- از همه اقوام و بستگان و حقداران – اقارب و خويشاوندان حلاليت ميطلبم. اميدوارم پدر ومادرم به خاطر زحماتي كه براي من كشيدهاند مرا حلال كنند و هركس هرگونه حقي بر گردن من دارد مرا حلال كند.
- در پايان از همه امت شهيد پرور كه خودشان بهتر از من وظيفه شرعي و انقلابي خود را ميدانند كه رهبر انقلاب را تنها نگذارند و هركدامتان پيامآور و حافظ انقلاب باشند.
مصاحبه با برادر شهيد:
- از ويژگيهاي شهيد بگوييد:
به انجام فرايض بخصوص نماز اهميت ميداد و گاهي نماز شبش ترك نميشد، در سرماي زمستان و بخصوص گرماي طاقت فرساي تابستان در امر كشاورزي با خانواده بسيار تلاش ميكرد. و در تمام كارهاي سنگين هميشه پيشگام بود.
س2- رفتار و كردار شهيد در خانه و در بين اقوام چطور بود.
از ويژگيهاي برجسته شهيد حفظ زبان بود- گاهي زبانش به ناسزا بلند نشد. هميشه فرزندان و خانواده را با نام و صداي خوش و ملايم صدا ميكرد. به آنچه فرزندان و اقوام را نصيحت ميكرد اول خودش انجام ميداد.
مصاحبه با خواهر شهيد:
- از ويژگيهاي شهيد و ارتباطتان با ايشان بفرماييد:
برادر شهيدم از كودكي در خانواده با بقيه تفاوت داشت. از همان سالهاي اوليه كارها، سخن و اعمالش مطابق با موازين شرعي بود. به عهد و پيماني كه ميبست وفادار بود. روي نماز به موقع حساسيت خاصي داشت.
- حضور شهيد در جمع خانواده چگونه بود؟
بدون شك شهيد باعث آرامش واتصال خانواده بود. اومثل چراغ روشني در شبهاي ما بود. احترام خاصي براي پدر و مادرش قائل بود. هميشه مطيع آنها بود. ادامه مطلب
- از ويژگيهاي شهيد بگوييد:
به انجام فرايض بخصوص نماز اهميت ميداد و گاهي نماز شبش ترك نميشد، در سرماي زمستان و بخصوص گرماي طاقت فرساي تابستان در امر كشاورزي با خانواده بسيار تلاش ميكرد. و در تمام كارهاي سنگين هميشه پيشگام بود.
س2- رفتار و كردار شهيد در خانه و در بين اقوام چطور بود.
از ويژگيهاي برجسته شهيد حفظ زبان بود- گاهي زبانش به ناسزا بلند نشد. هميشه فرزندان و خانواده را با نام و صداي خوش و ملايم صدا ميكرد. به آنچه فرزندان و اقوام را نصيحت ميكرد اول خودش انجام ميداد.
مصاحبه با خواهر شهيد:
- از ويژگيهاي شهيد و ارتباطتان با ايشان بفرماييد:
برادر شهيدم از كودكي در خانواده با بقيه تفاوت داشت. از همان سالهاي اوليه كارها، سخن و اعمالش مطابق با موازين شرعي بود. به عهد و پيماني كه ميبست وفادار بود. روي نماز به موقع حساسيت خاصي داشت.
- حضور شهيد در جمع خانواده چگونه بود؟
بدون شك شهيد باعث آرامش واتصال خانواده بود. اومثل چراغ روشني در شبهاي ما بود. احترام خاصي براي پدر و مادرش قائل بود. هميشه مطيع آنها بود. ادامه مطلب
ويژگيهاي برجسته شهيد:
همسفر با خاطرات شهيد
سال 1355 شهيد سلمانيكار موفق شد به كربلاي معلي و نجف اشرف مشرف شود. از خاطرات شيرني كه پس از بازگشت در آن سالها شهيد نقل ميكرد: اينكه در نجف خدمت امام خميني رسيد و تعدادي عكس و اعلاميه از حضرت امام جهت تبليغ به ايران آورد و شهيد ميگفت: حضرت امام به بنده فرمودند: من از جوانان ايراني انتظار همكاري دارم و اميدوارم مساعدت كنند تا رژيم را سرنگون كنيم، و همين ملاقات باعث ايثارگري شهيد در صحنههاي انقلاب شد.
زندگي و رفتار شهيد همهاش خاطره بود. شهيد در اكثر اوقات شبانهروز با وضو بود و از جمله مهمترين خاطره شهيد در ذهن من مانده اينكه اكثر شبها كه بلند ميشدم، شهيد مشغول نماز شب بود. هرگز خود رأي نبود به نظر ما و بچهها اهميت ميداد.
در شب عمليات كه شهيد از قسمت پا مجروح شده بود، گفتم بايد او را براي مداوا به پشت خط ببريم گفت شما زخميهاي شديد را براي مداوا ببريد، من ميمانم و تانكهاي دشمن را شكار ميكنم. شهيد آرپيجي زن بود.
با خاطرات شهيد: ( نقل از همسر شهيد)
روزي كه ميخواست به جبهه برود، همه را سفارش به اطاعت از رهبري نمود. و گفت اگر شهيد شدم فرزندم را زينب بگذاريد. گفتم از كجا ميداني فرزندمان دختر باشد؟ گفت: چند شب پيش خودم خواب شهادت خودم را ديدهام، و در اين مورد به من سفارش شده
شهيد در اكثر مواقع شبانهروز با وضو بود. هر وقت نيمه شب برميخاستم ميديدم همسرم مشغول نماز شب است. گاهي در خانه پرخاش نكرد و همه را با احترام صدا ميزد. و به من ميگفت: اگر شهيد شدم! فرزندانمان را با عشق قرآن و اهل بيت تربيت كن.
من دونوبت با شهيد سلمانيكار به جبهه رفتم، بار اول شكست حصر آبادان – و بار دوم آزادسازي بستان. وقتي ساعت 7 صبح از اهواز بصورت راهپيمايي به طرف جبهه بستان حركت كرديم ساعت 12 شب به آنجا رسيديم. پشت سر دشمن قرار گرفتيم- دستور عمليات صادر شد. استراحت ما موقع نماز بود- دو تا از فرماندهان ما يكي شهيد كامكاري روي مين رفت و شهيد شد و حاج عباس نيري در همين رابطه پايش قطع شد و چون فرماندهي نداشتيم بنده خدا بسيار مقاومت كرد با همان حال صبح وارد بستان شد. شهيد سلماني كار زبان عربي ميدانست با خانوادهاي صحبت كرد گفتند ما عرب ايراني هستيم، يكسال است در دست عراقيها اسيريم. شهيد سلماني دعا كرد كه خدايا زندگي بس است. شهيد در سنگري چهار ساعت جنگيد و به سختي مجروح شد. عراقيها پاتك زدند – و سلمانيكار در همانجا به شهادت رسيد و جسد مطهر او در منطقه عملياتي باقي ماند تا 45 روز كه رزمندگان اسلام پيروز شدند و جسد مطهرش به خورموج منتقل شد. ميتوانم ادعا كنم تا موقعي كه من با او بودم، يك شب هم نماز شبش ترك نشد. ادامه مطلب
- شهيد بسيار بذلهكو و خوش سخن بود.
- بسيار متقي و پرهيزكار بود وچشم طمع به مال كسي نداشت و اعتقاد داشت هميشه طلب روزي حلال كنيد نه روزي زياد و در حل مشكلاتش به قرآن و اهل بيت توسل ميجست.
- نسبت به تك تك اعضاء خانواده مهربان و با حوصله بود واگر مطلبي پيش ميآمد با صبر و حوصله و مهرباني با خانواده برخورد ميكرد.
همسفر با خاطرات شهيد
- زيارت امام خميني(ره) نقل از خود شهيد:
سال 1355 شهيد سلمانيكار موفق شد به كربلاي معلي و نجف اشرف مشرف شود. از خاطرات شيرني كه پس از بازگشت در آن سالها شهيد نقل ميكرد: اينكه در نجف خدمت امام خميني رسيد و تعدادي عكس و اعلاميه از حضرت امام جهت تبليغ به ايران آورد و شهيد ميگفت: حضرت امام به بنده فرمودند: من از جوانان ايراني انتظار همكاري دارم و اميدوارم مساعدت كنند تا رژيم را سرنگون كنيم، و همين ملاقات باعث ايثارگري شهيد در صحنههاي انقلاب شد.
- شهيد و نماز شب (نقل خاطره از همسر شهيد)
زندگي و رفتار شهيد همهاش خاطره بود. شهيد در اكثر اوقات شبانهروز با وضو بود و از جمله مهمترين خاطره شهيد در ذهن من مانده اينكه اكثر شبها كه بلند ميشدم، شهيد مشغول نماز شب بود. هرگز خود رأي نبود به نظر ما و بچهها اهميت ميداد.
- شهيد وروحيه بالاي مقاومت در حالت مجروح بودن( نقل از همرزم شهيد)
در شب عمليات كه شهيد از قسمت پا مجروح شده بود، گفتم بايد او را براي مداوا به پشت خط ببريم گفت شما زخميهاي شديد را براي مداوا ببريد، من ميمانم و تانكهاي دشمن را شكار ميكنم. شهيد آرپيجي زن بود.
با خاطرات شهيد: ( نقل از همسر شهيد)
- نامگذاري فرزند با نام مقدس حضرت زينب.
روزي كه ميخواست به جبهه برود، همه را سفارش به اطاعت از رهبري نمود. و گفت اگر شهيد شدم فرزندم را زينب بگذاريد. گفتم از كجا ميداني فرزندمان دختر باشد؟ گفت: چند شب پيش خودم خواب شهادت خودم را ديدهام، و در اين مورد به من سفارش شده
- شهيد و نماز شب
شهيد در اكثر مواقع شبانهروز با وضو بود. هر وقت نيمه شب برميخاستم ميديدم همسرم مشغول نماز شب است. گاهي در خانه پرخاش نكرد و همه را با احترام صدا ميزد. و به من ميگفت: اگر شهيد شدم! فرزندانمان را با عشق قرآن و اهل بيت تربيت كن.
- دعا براي فيض شهادت: ( نقل از برادر بازياري همرزم شهيد)
من دونوبت با شهيد سلمانيكار به جبهه رفتم، بار اول شكست حصر آبادان – و بار دوم آزادسازي بستان. وقتي ساعت 7 صبح از اهواز بصورت راهپيمايي به طرف جبهه بستان حركت كرديم ساعت 12 شب به آنجا رسيديم. پشت سر دشمن قرار گرفتيم- دستور عمليات صادر شد. استراحت ما موقع نماز بود- دو تا از فرماندهان ما يكي شهيد كامكاري روي مين رفت و شهيد شد و حاج عباس نيري در همين رابطه پايش قطع شد و چون فرماندهي نداشتيم بنده خدا بسيار مقاومت كرد با همان حال صبح وارد بستان شد. شهيد سلماني كار زبان عربي ميدانست با خانوادهاي صحبت كرد گفتند ما عرب ايراني هستيم، يكسال است در دست عراقيها اسيريم. شهيد سلماني دعا كرد كه خدايا زندگي بس است. شهيد در سنگري چهار ساعت جنگيد و به سختي مجروح شد. عراقيها پاتك زدند – و سلمانيكار در همانجا به شهادت رسيد و جسد مطهر او در منطقه عملياتي باقي ماند تا 45 روز كه رزمندگان اسلام پيروز شدند و جسد مطهرش به خورموج منتقل شد. ميتوانم ادعا كنم تا موقعي كه من با او بودم، يك شب هم نماز شبش ترك نشد. ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب

مشاهده سایر تصاویر

مشاهده سایر تصاویر

مشاهده سایر اسناد

مشاهده سایر کتاب ها
در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید