نام علي
نام خانوادگی ريواز
نام پدر رستم
تاربخ تولد 1343/04/07
محل تولد بوشهر - دشتي
تاریخ شهادت 1366/07/10
محل شهادت جزيره مجنون
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت سرباززميني ارتش
شغل -
تحصیلات دوره راهنمايي
مدفن خورموج



زندیگنامه شهید
در سال 1343 در خانوادة متدين ولي مستضعف و محروم رستم فرزندي از دامن پاك مادري وارسته متولد شد كه او را علي ناميدند كه بعدها با شهادت و ايثارگري خود باعث سرافرازي و افتخار شهر و ديار و مملكت خود شد. علي دوران دبستان و راهنمائي را در خورموج بپايان برد ولي جهت كمك به معاش خانواده از طريق كارگري و كشاورزي مجبور به ترك تحصيل شد. پس از چندي به خدمت اعزام و پس از دوره آموزشي بقيه خدمت سربازي را در جبهه و بخصوص جزيره مجنون گذراند. چند مدتي به خورموج برگشت و با مهناز ريواز دختر عمويش ازدواج نمود و هنوز يكسال از ازدواج شهيد و دختر عمويش نميگذشت كه مجدداً راهي جبهه شد. مدتي ديگر در جبهه تلاش و ايثارگري نمود و بر اثر اصابت تركش بدستش مجروح گرديد و پس از بهبودي، مجدداً عازم جبهه گرديد، و اين بار نيز در همان منطقه جزيره مجنون در عملياتي شركت كرد تا اينكه در تاريخ 10/7/66 بر اثر اصابت تركش به گلويش به فيض عظيم شهادت نايل گرديد.
ادامه مطلب
در سال 1343 در خانوادة متدين ولي مستضعف و محروم رستم فرزندي از دامن پاك مادري وارسته متولد شد كه او را علي ناميدند كه بعدها با شهادت و ايثارگري خود باعث سرافرازي و افتخار شهر و ديار و مملكت خود شد. علي دوران دبستان و راهنمائي را در خورموج بپايان برد ولي جهت كمك به معاش خانواده از طريق كارگري و كشاورزي مجبور به ترك تحصيل شد. پس از چندي به خدمت اعزام و پس از دوره آموزشي بقيه خدمت سربازي را در جبهه و بخصوص جزيره مجنون گذراند. چند مدتي به خورموج برگشت و با مهناز ريواز دختر عمويش ازدواج نمود و هنوز يكسال از ازدواج شهيد و دختر عمويش نميگذشت كه مجدداً راهي جبهه شد. مدتي ديگر در جبهه تلاش و ايثارگري نمود و بر اثر اصابت تركش بدستش مجروح گرديد و پس از بهبودي، مجدداً عازم جبهه گرديد، و اين بار نيز در همان منطقه جزيره مجنون در عملياتي شركت كرد تا اينكه در تاريخ 10/7/66 بر اثر اصابت تركش به گلويش به فيض عظيم شهادت نايل گرديد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
مصاحبه با پدر و مادر شهيد:
پدر شهيد:
- ضمن مغرفي خود ويژگي شهيد را بيان بفرمائيد.
رستم ريواز پدر شهيد ريواز – كه شهيد فرزند سوم خانواده و اولين فرزند پسرم بودم وقبل از تولد علي نذر كردم اگر فرزندم پسر باشد هر ساله در دهه اول محرم نذري درست كرده و به فقرا اهداء كنم.
- از خاطرات جبهه شهيد و حوادث مورد توجه در هنگام شهادت ايشان بفرمائيد.
علي چند بار به جبهه رفت و اصلاً دوره سربازيش در جبهه بود، يكبار مصدو م شد و مدتي مشغول مداوا – تا اينكه مجدداً عازم جبهه شد و در جزيزه مجنون در تاريخ 1/7/66 به شهادت رسيد.
- مطلب مهم در موقع شهادت ايشان چه بود؟
وقتي خبر شهادت علي را به ما دادند ابتدا خيلي ناراحت شديم زيرا از دست دادن فرزندي مثل علي بسيار ناراحت كننده است. اما بيشتر ناراحتي ما بخاطر همسر علي بود- زيرا علي در هنگام سربازي و مدتي كه در جبهه بود يكبار به خورموج آمد و با دختر عمويش ازدواج نمود و موقع شهادت علي- درست پنج روز پس از شهادت شهيد تنها فرزندش متولد شد و حالت روحي خاصي بود كه همسر صبورش متحمل ميشد ولي خداوند به او و ما صبر و تحمل داد و كمك فرمود تا فرزند را بزرگ كرده و تربيت كند و الان سال سوم دبيرستان است.
مادر شهيد:
- ضمن معرفي خود خاطره آخرين ديدارتان را بفرمائيد:
فاطمه ريواز كه حدوداً 66 سال از سنم ميگذرد و با پدر شهيد در كنار تنها يادگار پسر شهيدم زندگي ميكنم (مادر شهيد كه بغض گلويش را گرفته با گريه ادامه ميدهد) دو سه روز علي قبل از شهادتش به ديدن ما آمد. بما گفت من ميدانم اين مرتبه كه ميروم ديگر برنميگردم – از شما خواهش ميكنم وقتي فرزندم به دنيا آمد خودتان برايش اسم انتخاب كنيد و هرطور صلاح دانستيد لباس تن او كنيد- پنج روز پس از شهادت علي فرزند پسرش متولد شد و به خاطر همزماني شهادت پدر و تولد پسر نام او را علي گذاشتيم.
مصاحبه با برادر شهيد:
- علت حضور در جبهه شهيد را بفرمائيد.
شهيد علي ريواز جمعاً چهار سال در جبهه در جزيره مجنون بودند و از سال 63 تا تاريخ 10/7/66 روز شهادتش.
- قبل از شهادت چه حوادثي رخ داد.
يكبار كه به مرخصي آمده بودند موقع مراجعت به جبهه از ناحيه دست و سينه مجروح شدند كه جهت مداوا و استراحت به خانه آمدند و بعد از چند روز مجدداً به جبهه مراجعت و در همين مرحله بود كه به شهادت رسيدند.
- بعد از شهادت شهيد آيا خوابي هم ديدهايد؟
بله يكشب به ديدنم آمد وقتي ديد كه من لباس سياه پوشيدهام. گفت: چرا لباس سياه پوشيدهاي؟ گفتم بخاطر شهادت تو. گفت: ميبيني كه من زندهام و براي كسي كه زنده است لازم نيست لباس سياه بپوشي.
مصاحبه با خواهر شهيد:
- ضمن معرفي خود روابطتان را با شهيد توضيح ديد.
قبل از شهادتش به مرخصي آمد و همه دور هم نشسته بوديم. او گفت: تركش بدستم اصابت كرده و بعد با يك چاقو تركشي را از دستش بيرون كشيد. گفتم: بگذار گواهي استراحت برايت بگيرم و پس از اينكه كاملاً خوب شدي به جبهه برگرد – از من ناراحت شد و گفت: خواهرم سنگر را نبايد خالي كرد وقتي خدا حافظي ميكرد گفت: دعا كنيد تا شهيد شوم و دو روزبعد از مراجعت خبر شهادت او را آوردند. حدود بيست سال سن من از او بزرگتر هستم ولي برايم هميشه احترام خاصي قائل بود.
- به عنوان خواهر شهيد چه پيامي داريد؟
من از تمام جوانان خواهش ميكنم كه از راه شهيدان كه همان راه قرآن و خداست در پيش گيرند و رعايت حجاب توسط خواهران و كردار و رفتار مناسب شئونات اسلامي بهترين پيام رساني خون شهيدان است. وقتي يك زن با معرفت و شناخت حفظ حجاب كرد آن وقت كارش مثل خون شهيد ميشود. ادامه مطلب
پدر شهيد:
- ضمن مغرفي خود ويژگي شهيد را بيان بفرمائيد.
رستم ريواز پدر شهيد ريواز – كه شهيد فرزند سوم خانواده و اولين فرزند پسرم بودم وقبل از تولد علي نذر كردم اگر فرزندم پسر باشد هر ساله در دهه اول محرم نذري درست كرده و به فقرا اهداء كنم.
- از خاطرات جبهه شهيد و حوادث مورد توجه در هنگام شهادت ايشان بفرمائيد.
علي چند بار به جبهه رفت و اصلاً دوره سربازيش در جبهه بود، يكبار مصدو م شد و مدتي مشغول مداوا – تا اينكه مجدداً عازم جبهه شد و در جزيزه مجنون در تاريخ 1/7/66 به شهادت رسيد.
- مطلب مهم در موقع شهادت ايشان چه بود؟
وقتي خبر شهادت علي را به ما دادند ابتدا خيلي ناراحت شديم زيرا از دست دادن فرزندي مثل علي بسيار ناراحت كننده است. اما بيشتر ناراحتي ما بخاطر همسر علي بود- زيرا علي در هنگام سربازي و مدتي كه در جبهه بود يكبار به خورموج آمد و با دختر عمويش ازدواج نمود و موقع شهادت علي- درست پنج روز پس از شهادت شهيد تنها فرزندش متولد شد و حالت روحي خاصي بود كه همسر صبورش متحمل ميشد ولي خداوند به او و ما صبر و تحمل داد و كمك فرمود تا فرزند را بزرگ كرده و تربيت كند و الان سال سوم دبيرستان است.
مادر شهيد:
- ضمن معرفي خود خاطره آخرين ديدارتان را بفرمائيد:
فاطمه ريواز كه حدوداً 66 سال از سنم ميگذرد و با پدر شهيد در كنار تنها يادگار پسر شهيدم زندگي ميكنم (مادر شهيد كه بغض گلويش را گرفته با گريه ادامه ميدهد) دو سه روز علي قبل از شهادتش به ديدن ما آمد. بما گفت من ميدانم اين مرتبه كه ميروم ديگر برنميگردم – از شما خواهش ميكنم وقتي فرزندم به دنيا آمد خودتان برايش اسم انتخاب كنيد و هرطور صلاح دانستيد لباس تن او كنيد- پنج روز پس از شهادت علي فرزند پسرش متولد شد و به خاطر همزماني شهادت پدر و تولد پسر نام او را علي گذاشتيم.
مصاحبه با برادر شهيد:
- علت حضور در جبهه شهيد را بفرمائيد.
شهيد علي ريواز جمعاً چهار سال در جبهه در جزيره مجنون بودند و از سال 63 تا تاريخ 10/7/66 روز شهادتش.
- قبل از شهادت چه حوادثي رخ داد.
يكبار كه به مرخصي آمده بودند موقع مراجعت به جبهه از ناحيه دست و سينه مجروح شدند كه جهت مداوا و استراحت به خانه آمدند و بعد از چند روز مجدداً به جبهه مراجعت و در همين مرحله بود كه به شهادت رسيدند.
- بعد از شهادت شهيد آيا خوابي هم ديدهايد؟
بله يكشب به ديدنم آمد وقتي ديد كه من لباس سياه پوشيدهام. گفت: چرا لباس سياه پوشيدهاي؟ گفتم بخاطر شهادت تو. گفت: ميبيني كه من زندهام و براي كسي كه زنده است لازم نيست لباس سياه بپوشي.
مصاحبه با خواهر شهيد:
- ضمن معرفي خود روابطتان را با شهيد توضيح ديد.
قبل از شهادتش به مرخصي آمد و همه دور هم نشسته بوديم. او گفت: تركش بدستم اصابت كرده و بعد با يك چاقو تركشي را از دستش بيرون كشيد. گفتم: بگذار گواهي استراحت برايت بگيرم و پس از اينكه كاملاً خوب شدي به جبهه برگرد – از من ناراحت شد و گفت: خواهرم سنگر را نبايد خالي كرد وقتي خدا حافظي ميكرد گفت: دعا كنيد تا شهيد شوم و دو روزبعد از مراجعت خبر شهادت او را آوردند. حدود بيست سال سن من از او بزرگتر هستم ولي برايم هميشه احترام خاصي قائل بود.
- به عنوان خواهر شهيد چه پيامي داريد؟
من از تمام جوانان خواهش ميكنم كه از راه شهيدان كه همان راه قرآن و خداست در پيش گيرند و رعايت حجاب توسط خواهران و كردار و رفتار مناسب شئونات اسلامي بهترين پيام رساني خون شهيدان است. وقتي يك زن با معرفت و شناخت حفظ حجاب كرد آن وقت كارش مثل خون شهيد ميشود. ادامه مطلب
شهيد در بيان همسر شهيد: (مهناز ريواز)
همسر صبور و بزرگوار شهيد علي ريواز، مهناز ريواز از نظر وابستگي قومي دختر عموي شهيد ميباشد. ميگويد: يكسال قبل از شهادت علي با هم ازدواج كرديم – ولي روح نا آرام او در جستجوي حقيقتي ديگر بود- اين بود كه چند ماه پس از ازدواجمان در حاليكه من باردار بودم به جبهه رفت ومرا به خدا سپرد – يكبار از ناحيه دست مصدوم شد ولي به علت حالت ويژهاي كه داشتم چشم انتظار او بودم كه هر لحظه از جبهه برگردد و در كنار من باشد و به من در اين امر خير كمك كند وچشمش با ديدن تولد فرزندش روشن شود و مايه تقويت روحي من شود. اما در تاريخ 10/7/66 خبر شهادت علي را آوردند. در حاليكه پنج روز پس از شهادتش من تنها فرزندمان يادگار شهيد را بدنيا آوردم، و به خاطر عشق به علي شهيدم ما او را هم علي گذاشتيم. پدر، علي ريواز شهيد و فرزند رستم – و پسر علي فرزند علي ريواز شهيد. هم اكنون علي فرزندم سال سوم دبيرستان است و با تمام سختي زندگي و غربت وتنهائي وومشكلات زندگي و بار سنگين تربيت –سعي كردهام علي را مطابق آرزوي شهيد تربيت كنم واميدوارم خداوند و ائمه اطهار در تكامل وتربيت اسلامي او مرا ياري فرمايند.
يك روز وقتي قرار بود به مرخصي بيايد. يكروز از تاريخي كه قرار بود بيايند زودتر آمد – گفتم چه شد كه زودتر آمدي – گفت جهت رزمندگان و مجروحان خون لازم داشتند من هم خون دادم خودشان دو سه روز تشويقي مرخصي دادند ادامه مطلب
همسر صبور و بزرگوار شهيد علي ريواز، مهناز ريواز از نظر وابستگي قومي دختر عموي شهيد ميباشد. ميگويد: يكسال قبل از شهادت علي با هم ازدواج كرديم – ولي روح نا آرام او در جستجوي حقيقتي ديگر بود- اين بود كه چند ماه پس از ازدواجمان در حاليكه من باردار بودم به جبهه رفت ومرا به خدا سپرد – يكبار از ناحيه دست مصدوم شد ولي به علت حالت ويژهاي كه داشتم چشم انتظار او بودم كه هر لحظه از جبهه برگردد و در كنار من باشد و به من در اين امر خير كمك كند وچشمش با ديدن تولد فرزندش روشن شود و مايه تقويت روحي من شود. اما در تاريخ 10/7/66 خبر شهادت علي را آوردند. در حاليكه پنج روز پس از شهادتش من تنها فرزندمان يادگار شهيد را بدنيا آوردم، و به خاطر عشق به علي شهيدم ما او را هم علي گذاشتيم. پدر، علي ريواز شهيد و فرزند رستم – و پسر علي فرزند علي ريواز شهيد. هم اكنون علي فرزندم سال سوم دبيرستان است و با تمام سختي زندگي و غربت وتنهائي وومشكلات زندگي و بار سنگين تربيت –سعي كردهام علي را مطابق آرزوي شهيد تربيت كنم واميدوارم خداوند و ائمه اطهار در تكامل وتربيت اسلامي او مرا ياري فرمايند.
يك روز وقتي قرار بود به مرخصي بيايد. يكروز از تاريخي كه قرار بود بيايند زودتر آمد – گفتم چه شد كه زودتر آمدي – گفت جهت رزمندگان و مجروحان خون لازم داشتند من هم خون دادم خودشان دو سه روز تشويقي مرخصي دادند ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب

مشاهده سایر تصاویر

مشاهده سایر تصاویر

مشاهده سایر اسناد

مشاهده سایر کتاب ها
در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید