نام سيدفخرالدين
نام خانوادگی هاشمي تنگستاني
نام پدر سيدمحمدرضا
تاربخ تولد 1346/09/12
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1365/01/29
محل شهادت فاو
مسئولیت تخريب چي
نوع عضویت پاسداروظيفه
شغل پاسداروظيفه
تحصیلات سوم راهنمايي
مدفن بوشهر


زندیگنامه شهید ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
پدر شهيد:
كه جواني بود سربزير، مغرور، مودب، با خدا و مسجدي. هرچه درباره اين جوان بگويم باز هم دوباره نميتوانم خصوصيات اين شهيدان بيان كنم. به اندازهاي اين جوان خوب بود كه حتي بدون اجازه پدر و مادر كاري انجام نميداد.
در 7 سالگي وارد دبستان شد و تحصيل خود را تا حدود 9 كلاس به پايان رساند در سن 18 سالگي كه رسيد اين جوان بيشتر شوق به سجد و نماز و احكام به سرش جا گرفته بود كه هنوز به سن 20 سالگي نرسيده بود كه تقاضاي رفتن به سربازي نمود. و با گرفتن كارت سربازي عازم خدمت شد در خدمت طوري بود واقعاٌ صادقانه خدمت ميكرد. و با يك شوق وارد سربازي شد پس از مدتي كه در جبهه خدمت نمود. روزي ما در انتظار بوديم كه وارد منزل شد از او سوال كرديم شما چطوري از جبهه جدا شديد و به بوشهر آمديد نكند طوري باشد. كه شما از جنگ فرار كرده باشيد و صحنه جنگ را پشت سر گذاشته باشيد. گفت: نه پدر اين شوق يست من به اندازههاي آشنايي با جبهه دارم حالا هم كه آمدم بخاطري كه شما را ببينم به خدا من آن مركز اصلي كه جبهه جنگ باشيد به آن علاقه دارم و حاضر نيستم يك لحظه از آن مركز جدا شوم .گفتم چند روز مرخصي داريد گفت 21 روز، مدت 18 روز گذشت كه از ما خداحافظي كرد و باز مجدداً مركز اصلي كه جزيره فاو باشد، خودش را معرفي كرد مدتي كه گذشت اطلاع پيدا كرديم كه به درجه رفيع شهادت نائل آمد.
ما كه پدر و مادر او بوديم مرگ اين جوان را چون براي اسلام و ميهن و قرآن و خدا بود در عوض كه ما ناراحت بشويم ما پدر و مادر بوديم خوشحال شديم. و هيچ گونه ناراحتي به خود را نداديم. براي اينكه مرگ جوانمردانه بود و
ما از خداوند تبارك و تعالي مي خواهيم كه روح اين جوان را شاد كند. و صبري هم به ما كه پدر و مادر اين جوان هستيم عطا كند. خصوصاً به تمام پدر و مادران كه جوانشان در اين راه طبق اخلاص گذاشتن و هديه براي راه خدا دادن.
پسر كو ندارد نشان از پدر تو بيگانه خوانش ننامش پسر
البته اين شهيد علاقه بخصوص نسبت به ورزش داشت. و اين رشته ورزشي كه به ريشه خود قرار گرفت از بنده كه پدر شهيد بودم بهره گرفت در اوقات فراغت جز رفتن به مسجد و اماكن مقدسه جايگاهي كه بحث ديني و مذهبي بود به جايگاهي كه سلامتي تلاوت ميكرد چيزي ديگر جايي ديگر نداشت چند سال در باشگاه مشغول ورزش بود تا اينكه به سربازي خودش را معرفي كرد. در رشته ورزشي كاراته خودش را آماده ميكرد.
حاج آقا تربيت بدني از شما هم سراغ ميگيرند؟
بله هر سال لطف خودشان به ما مرمت مي كند و سري به ما مي زنند و يادي از ما ميكنند و من واقعاً از اينكه شهيد را فراموش نكردند و هميشه او را ياد مي كنند زحمت زيادي مي كشند و وارد اين كلبه ما مي شوند و سراغ ما مي گيرند از همه آنها سپاسگذارم.
حاج آقا بيشتر با كدام همسايه رابطه داشتند:
بيشتر با پسر دايي شهيد يعني سيد ماشاالله هاشمي رابطه زيادي داشت خود فاميلي ها و جواانمان همان محلي كه من روي آنها شناسايي دارم واقعا همه آنها جوانان مودب و خوب و مسجدي و عاقل همه اينها بودن.
حاج آقا به عنوان آخرين سوال مي خواهم بگويم پيامي براي
هم سنهاي شهيد به حساب بسيجيها و كساني كه مي توانند ادامه دهنده راه امام باشند بفرماييد:
پيام من اين است كه ما انتظار داريم از كليه جوانهاي امروز به اين مرز و بوم خصوصاً اين بندر بوشهر زندگي ميكنند پيرو اين اسلام و قانون خدا و پيغمبر خدا و مملكت بوده باشند و اين را پرشرافت و شكوهمند كليه جوانان ادامه دهند و اين كشور اسلامي ما با ريختن خون جوانان آبياري شد و ثمر رسيد آنها بيشتر از اين آبياري كنند و نگذاريد. ادامه مطلب
كه جواني بود سربزير، مغرور، مودب، با خدا و مسجدي. هرچه درباره اين جوان بگويم باز هم دوباره نميتوانم خصوصيات اين شهيدان بيان كنم. به اندازهاي اين جوان خوب بود كه حتي بدون اجازه پدر و مادر كاري انجام نميداد.
در 7 سالگي وارد دبستان شد و تحصيل خود را تا حدود 9 كلاس به پايان رساند در سن 18 سالگي كه رسيد اين جوان بيشتر شوق به سجد و نماز و احكام به سرش جا گرفته بود كه هنوز به سن 20 سالگي نرسيده بود كه تقاضاي رفتن به سربازي نمود. و با گرفتن كارت سربازي عازم خدمت شد در خدمت طوري بود واقعاٌ صادقانه خدمت ميكرد. و با يك شوق وارد سربازي شد پس از مدتي كه در جبهه خدمت نمود. روزي ما در انتظار بوديم كه وارد منزل شد از او سوال كرديم شما چطوري از جبهه جدا شديد و به بوشهر آمديد نكند طوري باشد. كه شما از جنگ فرار كرده باشيد و صحنه جنگ را پشت سر گذاشته باشيد. گفت: نه پدر اين شوق يست من به اندازههاي آشنايي با جبهه دارم حالا هم كه آمدم بخاطري كه شما را ببينم به خدا من آن مركز اصلي كه جبهه جنگ باشيد به آن علاقه دارم و حاضر نيستم يك لحظه از آن مركز جدا شوم .گفتم چند روز مرخصي داريد گفت 21 روز، مدت 18 روز گذشت كه از ما خداحافظي كرد و باز مجدداً مركز اصلي كه جزيره فاو باشد، خودش را معرفي كرد مدتي كه گذشت اطلاع پيدا كرديم كه به درجه رفيع شهادت نائل آمد.
ما كه پدر و مادر او بوديم مرگ اين جوان را چون براي اسلام و ميهن و قرآن و خدا بود در عوض كه ما ناراحت بشويم ما پدر و مادر بوديم خوشحال شديم. و هيچ گونه ناراحتي به خود را نداديم. براي اينكه مرگ جوانمردانه بود و
ما از خداوند تبارك و تعالي مي خواهيم كه روح اين جوان را شاد كند. و صبري هم به ما كه پدر و مادر اين جوان هستيم عطا كند. خصوصاً به تمام پدر و مادران كه جوانشان در اين راه طبق اخلاص گذاشتن و هديه براي راه خدا دادن.
پسر كو ندارد نشان از پدر تو بيگانه خوانش ننامش پسر
البته اين شهيد علاقه بخصوص نسبت به ورزش داشت. و اين رشته ورزشي كه به ريشه خود قرار گرفت از بنده كه پدر شهيد بودم بهره گرفت در اوقات فراغت جز رفتن به مسجد و اماكن مقدسه جايگاهي كه بحث ديني و مذهبي بود به جايگاهي كه سلامتي تلاوت ميكرد چيزي ديگر جايي ديگر نداشت چند سال در باشگاه مشغول ورزش بود تا اينكه به سربازي خودش را معرفي كرد. در رشته ورزشي كاراته خودش را آماده ميكرد.
حاج آقا تربيت بدني از شما هم سراغ ميگيرند؟
بله هر سال لطف خودشان به ما مرمت مي كند و سري به ما مي زنند و يادي از ما ميكنند و من واقعاً از اينكه شهيد را فراموش نكردند و هميشه او را ياد مي كنند زحمت زيادي مي كشند و وارد اين كلبه ما مي شوند و سراغ ما مي گيرند از همه آنها سپاسگذارم.
حاج آقا بيشتر با كدام همسايه رابطه داشتند:
بيشتر با پسر دايي شهيد يعني سيد ماشاالله هاشمي رابطه زيادي داشت خود فاميلي ها و جواانمان همان محلي كه من روي آنها شناسايي دارم واقعا همه آنها جوانان مودب و خوب و مسجدي و عاقل همه اينها بودن.
حاج آقا به عنوان آخرين سوال مي خواهم بگويم پيامي براي
هم سنهاي شهيد به حساب بسيجيها و كساني كه مي توانند ادامه دهنده راه امام باشند بفرماييد:
پيام من اين است كه ما انتظار داريم از كليه جوانهاي امروز به اين مرز و بوم خصوصاً اين بندر بوشهر زندگي ميكنند پيرو اين اسلام و قانون خدا و پيغمبر خدا و مملكت بوده باشند و اين را پرشرافت و شكوهمند كليه جوانان ادامه دهند و اين كشور اسلامي ما با ريختن خون جوانان آبياري شد و ثمر رسيد آنها بيشتر از اين آبياري كنند و نگذاريد. ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب

مشاهده سایر تصاویر

مشاهده سایر تصاویر

مشاهده سایر اسناد

مشاهده سایر کتاب ها
در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید