مشخصات شهید

شهید سید عسکر احمدی

670
نام سيد عسكر
نام خانوادگی احمدی
نام پدر سيد احمد
تاربخ تولد 1331/09/03
محل تولد بوشهر - دشتستان
تاریخ شهادت 1360/02/12
محل شهادت كرخه
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت سرباز زمينی ارتش
شغل -
تحصیلات دوره ابتدايی
مدفن بی براء
جهت اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید.
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • مصاحبه
  • سوم شهريور ماه سال سي و يك هجري شمسي در خانواده اي از سلسله ي جليله ي سادات وحدتيه ( بي براء ) نوزادي پا به عرصه ي زندگي گذاشت . نامش را به احترام امام عصر (عج) عسكر نهادند تا هماره از منتظران واقعي و ياران آن حضرت باشد . وي در دامان پر مهر مادري از ذريه ي پاک زهراي اطهر (س) و آغوش گرم پدري زحمت كش و بزرگوار ، رشد و بالندگي خود را شروع كرد .

    « سيد عسكر » كه چهارمين فرزند خانواده بود به دليل عدم تمكن مالي پدر ، امكان تحصيل در مدارس دولتي را نيافت و در همان دوران كودكي همدوش با پدر و ديگر برادران بزرگ تر جهت امرار معاش خانواده به كار كشاورزي پرداخت . چند صباحي فرصت يافت تا در مكتب خانه هاي سنتي و در محضر مدرسان اين مكتب خانه ها به فراگيري كلام وحي بپردازد و كسب فيض كند .

    دوران كودكي و نوجواني او به سرعت طي شد . كوره ي حوادث و گذر زمان ، وي را به عنوان جوان سخت كوش و با اراده آماده ي حضور مؤثر و فعال در عرصه هاي مختلف زندگي مي كرد . داشتن روحيه ي مذهبي ، علاقه ي وافر به شمائر ديني و همت والا از جمله خصوصيات ايشان در عنفوان جواني بود كه وي را زبانزد خاص و عام كرده بود .

    در سن هيجده سالگي با اختيار تأهل ، بار سنگين زندگي زناشويي را بر دوش گرفت و با خانم « بدريه احمدي » ازدواج كرد . خانمش ايراد مي كند : « سيد عسكر ، براي تأمين مخارج خانواده به كارهايي چون نجاري ، لوله كشي ساختمان و … مي پرداخت . مدتي در شركت « تسا » در بوشهر كار مي كرد . با مردم خيلي صميمي بود و به انجام واجبات خود ، تعهد داشت و هيچ گاه از تقيدش نسبت به دين كناره گيري نكرد . »

    با فراخوانده شدن خدمت وظيفه ، در سال پنجاه و يك عازم پادگان آموزشي گرديد و پس از دو سال خدمت زير پرچم را به پايان برد . پس از آن نيز ، در يكي از شركت هاي خصوصي در بوشهر مشغول به كار شد .

    با شروع انقلاب اسلامي در كشور پيشاپيش مبارزين انقلابي به مبارزه ي ضد رژيم پرداخت و پس از آن كه حوادث كردستان پيش آمد همراه با نوزده نفر از برادران آمادگي خود را جهت اعزام به آن مناطق اعلام كردند.

    آغاز جنگ تحميلي ، از آن جا كه جزء سربازان منقضي خدمت سال پنجاه و سه بود به نداي « هل من ناصر … » رهبرش لبيك گفت و به جبهه ي حق عليه باطل اعزام گرديد .

    او در غروب دوازدهم ارديبهشت ماه سال شصت پس از دلاوري هاي بسيار در جبهه ي كرخه به خيل مشتاقان راه دوست پيوست . شهادت او چنان تأثيري بر جوانان و مردان غيور زادگاهش گذاشت كه بنا به اعتراف همگان ، پس از تشييع پيكر پاكش ، بسياري از آنان را بر آن داشت تا راه او را با پر كردن سنگرها ادامه دهند . ادامه مطلب
    شهيد عسكر احمدي ، قبل از عزيمت به جبهه ، وصيت نامه ي خود را اين چنين مي نگارد :

    « اكنون كه استكبار جهاني و حاميانش با تمام توان ، جنگي نا برابر عليه اسلام و انقلاب اسلامي آغاز نمود و صدام اين مهره ي سر سپرده را به تمام سلاح ها تجهيز كرده اند تا بر خيال واهي خودشان ، كشور اسلاميمان را تصرف كنند ، ما فرزندان ملت قهرمان ايران ، جان خود را در طبق اخلاص گذاشته و با سلاح ايمان به خداي بزرگ و عشق به ميهن اسلامي ، راه جهاد و شهادت را انتخاب نموده و در اين راه تا آخرين قطره ي خون ايستادگي خواهيم نمود .

    اينجانب ، سيد عسكر احمدي ، حال كه افتخار حضور در جبهه ي نور و ايمان را پيدا نموده ام با سپاس از خداوند كريم و صلوات بر محمد و آل محمد (ص) و درود بر امام خميني نايب بر حقش امام زمان (عج) چند كلمه به عنوان وصيت در اين لحظات ملكوتي ، خدمت برادران و خواهران عرض مي نمايم : « در همه ي كارها به خدا توكل كنيد و بدانيد كه با توكل بر خدا مي توان همه ي سختي ها را تحمل نمود . انقلاب اسلامي كه حاصل خون هزاران شهيد است را با پيروي از امام خميني و اطاعت از فرامين ايشان حفظ كنيد و در مقابل همه ي دشمنان داخلي و خارجي بايستيد و بدانيد كه در اين راه ، كمك و ياري خدا نصيبتان خواهد شد .

    در پايان ، همسر مهربان و فداكارم را به عنوان قيم فرزندانم معرفي مي كنم و از ايشان مي خواهم تا با بردباري و حوصله ، فرزندانم را تربيت اسلامي نمايد و آنان را با عشق به اسلام و امام ، بزرگ نمايد .

    شما را به خداي بزرگ مي سپارم و از همگان طلب حلاليت مي نمايم . خداوند به اسلام و مسلمين ، پيروزي عنايت فرمايد . »

    در رواق ديده ام چون « سيد عسكر » نشت

    خيره شد چشمم به رزمش ، تير افشان ياد باد ادامه مطلب
    همسرش مي گويد : « ايشان از سربازان منقضي خدمت سال پنجاه و سه بودند . وقتي اعلام شد كه نياز به نيرو ضروري است ، با عشق و علاقه ، در پنجم اسفند ماه سال پنجاه و نه عازم تهران شد و از آن جا راهي اهواز گرديد . از دلاوري ها و شجاعت بي نظيرش در جبهه بسيار گفتند . يكي از دوستانش براي ما تعريف مي كرد كه سيد عسكر ، نامه اي براي من نوشته و در آن اشاره كرده كه : « اكنون كه اين نامه را مي نويسم ، دست هاي شصت و دو نفر از اسراي عراقي را از پشت بسته ايم … »

    آخرين باري كه به جبهه اعزام شد به همسرش مي گويد : « از بچه هايم موظبت كن . براي آن ها چيزي كم نگذار . نگذار كسي در زندگي شما دخالتي بي جا كند . فرزندي كه در شكم داري ، اگر متولد شد و پسر بود او را  اكبر  صدا بزنيد و اگر دختر بود او را « رقيه » بناميد . به خدا توكل كن كه خداوند ياري رسان است . »

    فرزندش « سيد اصغر» در مورد پدرش بيان مي كند : « او ، در آخرين ساعات اعزام به جبهه ، براي خداحافظي ، نزد مادرش مي رود . هنگامي كه با دل نگراني هاي مادر مواجه مي گردد ، ضمن يادآوري مسئوليت بزرگي كه به عنوان يك مسلمان در قبال دين و ميهن به عهده دارد اظهار مي دارد كه « ساليان درازي است كه اين نيرو و قدرت جسمي خدا دادي را جهت زندگي شخصي خود به كار برده ام و اكنون شايسته است تا از آن براي جهاد در راه خدا و حفظ دين جدم ،  رسول الله استفاده كنم . » ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزار بی براء
    وضعیت پیکر مشخص
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    گالری تصویر
    مشاهده سایر تصاویر
    فضای مجازی
    مشاهده سایر تصاویر
    اسناد و مدارک
    مشاهده سایر اسناد
    کتابخانه
    مشاهده سایر کتاب ها
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید