نام رضا
نام خانوادگی لاري دشتي
نام پدر خضر
تاربخ تولد 1345/09/14
محل تولد بوشهر - دشتي
تاریخ شهادت 1365/03/30
محل شهادت مهران
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت سرباززميني ارتش
شغل -
تحصیلات دوره راهنمايي
مدفن خورموج



زندیگنامه شهید
شهيد رضا لاري دشتي فرزند خضر در سال 1345 در بوشهر در خانوادهاي متدين چشم به جهان گشود. رضا بيش از شش ماه از سنش نميگذشت كه دامان گرم مادر ار از دست داد وچشمهاي معصومش شاهد پرواز ملكوتي مادر بود. مرحومه سكينه رستمي مادر مهرباني بود، فرزند خردسالش را تنها گذاشت و به آسمان پرواز كرد. اما با توجه به ضرب المثل معروف، اگر دري بسته شود در رحمت ديگر خداوند ميگشايد. اگرچه رضا مادر عزيزي را از دست داد اما زن برادري مهربان – صبور ودلسوز به نام فاطمه كارگر، صميمانه براي او مادر شد و در غياب مادر براي رضا مادري كرد. و الحق مانند فرزندان خود شايد بيشتر نسبت به رضا و پرورش او زحمت كشيد كه در صفحات بعدي درباره اين مادر نيكوكار بيشتر خواهيم گفت. دوره ابتدائي را در مدرسه 17 شهريور صلحآباد جنوبي (بوشهر) پشت سر گذاشت. شهيد رضا لاري دشتي تازه به سن دوازده سالگي رسيده بود كه انقلاب اسلامي آغاز شد و شهيد از همان نوجواني با شور و اشتياق در راهپيمائيها شركت ميكرد. پس از انقلاب كه برادر شهيد، آقاي احمد لاري دشتي به خورموج منتقل و در فرمانداري مشغول به خدمت شد به علت وظيفه زن برادرش به عنوان مادر و لزوم نگهداري و تربيت مادرانه همراه برادر وخانودهاش به خورموج آمد و حضور رضا در خورموج مصادف شد با تشييع جنازه شهداء وگراميداشت آنها كه شهيد رضا عاشقانه در تمام تشييع جنازهها شركت ميكرد، وصيتنامهها را با عشق وعلاقه مطالعه ميكرد و تمام اين موارد باعث شد در سن هجده سالگي و در حاليكه هنوز سه ماه به خدمت سربازيش مانده بود خود را معرفي و به كرمان جهت آموزش اعزام شد و پس از طي سه ماه دوره آموزشي به جبهه مهران اعزام شد، و در يكي از نامههايش نوشت تا صدام را دست بسته تحويل ملت ايران ندهم به مرخصي نميآيم. و ماهها شجاعانه در جبهه نبرد كرد
شهادت:
تا اينكه در تاريخ 31/6/65 در جبهه مهران با تير خشم بعثيان كافر به فيض شهادت نايل گرديد. به نقل از زن برادرش كه مادري مهربان براي او بود، وقتي از بلندگوي مسجد جامع اعلام كردند كه امروز پيكر مطهر شهيد رضا لاري دشتي تشييع خواهد شد از شهادت اين عزيز با خبر شديم. ادامه مطلب
شهيد رضا لاري دشتي فرزند خضر در سال 1345 در بوشهر در خانوادهاي متدين چشم به جهان گشود. رضا بيش از شش ماه از سنش نميگذشت كه دامان گرم مادر ار از دست داد وچشمهاي معصومش شاهد پرواز ملكوتي مادر بود. مرحومه سكينه رستمي مادر مهرباني بود، فرزند خردسالش را تنها گذاشت و به آسمان پرواز كرد. اما با توجه به ضرب المثل معروف، اگر دري بسته شود در رحمت ديگر خداوند ميگشايد. اگرچه رضا مادر عزيزي را از دست داد اما زن برادري مهربان – صبور ودلسوز به نام فاطمه كارگر، صميمانه براي او مادر شد و در غياب مادر براي رضا مادري كرد. و الحق مانند فرزندان خود شايد بيشتر نسبت به رضا و پرورش او زحمت كشيد كه در صفحات بعدي درباره اين مادر نيكوكار بيشتر خواهيم گفت. دوره ابتدائي را در مدرسه 17 شهريور صلحآباد جنوبي (بوشهر) پشت سر گذاشت. شهيد رضا لاري دشتي تازه به سن دوازده سالگي رسيده بود كه انقلاب اسلامي آغاز شد و شهيد از همان نوجواني با شور و اشتياق در راهپيمائيها شركت ميكرد. پس از انقلاب كه برادر شهيد، آقاي احمد لاري دشتي به خورموج منتقل و در فرمانداري مشغول به خدمت شد به علت وظيفه زن برادرش به عنوان مادر و لزوم نگهداري و تربيت مادرانه همراه برادر وخانودهاش به خورموج آمد و حضور رضا در خورموج مصادف شد با تشييع جنازه شهداء وگراميداشت آنها كه شهيد رضا عاشقانه در تمام تشييع جنازهها شركت ميكرد، وصيتنامهها را با عشق وعلاقه مطالعه ميكرد و تمام اين موارد باعث شد در سن هجده سالگي و در حاليكه هنوز سه ماه به خدمت سربازيش مانده بود خود را معرفي و به كرمان جهت آموزش اعزام شد و پس از طي سه ماه دوره آموزشي به جبهه مهران اعزام شد، و در يكي از نامههايش نوشت تا صدام را دست بسته تحويل ملت ايران ندهم به مرخصي نميآيم. و ماهها شجاعانه در جبهه نبرد كرد
شهادت:
تا اينكه در تاريخ 31/6/65 در جبهه مهران با تير خشم بعثيان كافر به فيض شهادت نايل گرديد. به نقل از زن برادرش كه مادري مهربان براي او بود، وقتي از بلندگوي مسجد جامع اعلام كردند كه امروز پيكر مطهر شهيد رضا لاري دشتي تشييع خواهد شد از شهادت اين عزيز با خبر شديم. ادامه مطلب
ادامه مطلب
در محضر برادر شهيد: ( مصاحبه ) برادر و سرپرست شهيد اقاي احمد لاري دشتي
احمد لاري دشتي هستم برادر بزرگ رضا – به خاطراينكه شهيد رضا در شش ماهگي مادرش را از دست داد و پدرش مرحوم خضر لاري دشتي هم در سن كهولت بود همسرم فاطمه كارگر با حوصله و عشق فراوان رضا را به عنوان فرزندي عزيز پذيرفت و پرورش داد و خانه ما خانه شهيد شد و بنده هم علناً به عنوان پدر و سرپرست شهيد رضا در پرورش او كوشش كردم.
- خاطرات اعزام و شهادت رضا:
رضا در 17 سالگي در حاليكه چند ماهي به سربازي او وقت بود داوطلب شد و خود را معرفي كرد و براي آموزشهاي لازم به كرمان رفت و از همان جا به جبهه مهران اعزام شد. كه خبر شهادت او را از بلندگوي مسجد جامع اعلام كردند.
- وقتي خبر شهادت رضا را شنيديد چه عكس العملي انجام داديد؟
اول به خاطر مظلوميت، يتيمي و يسيري او گريه كردم اما خوشحال بودم كه در حد توانم خود وخانواده زحماتي را براي شهيد كشيديم و او را در راه با ارزشي جان باخت.
- راه شهيد را چگونه ادامه ميدهيد؟
با رعايت موارد ديني و مذهبي و پيروي از ولايت فقيه.
در محضر خواهر شهيد: ( مصاحبه)
- ضمن معرفي خود ارتباط و پيوندتان را با شهيد رضا توضيح دهيد:
شهناز لاري دشتي هستم خواهر شهيد رضا لاري دشتي- محبت زياد به ما داشت و هميشه به ما حفظ حجاب و نماز اول وقت را سفارش ميكرد.
- در مقابل شهادت برادرتان چه رسالتي در خود احساس ميكنيد؟
هر چند شهادت برادر عزيزم رضا با آن سختيهاي زندگي ومشقاتي كه در طول زندگي متحمل شد خيلي مصيبت بار بود اما اسم شهيد رسالت تازهاي را براي همه خانواده بخصوص براي خواهرانش ايجاد كرد.
- جريان درگذشت مادرتان و پرورش شهيد را ذكر كنيد:
شهيد رضا در سن شش ماهگي بود كه مادر از دنيا رفت و برادرم احمدسرپرستي او را به عهده گرفت و الحق زن برادرم سركار خانم فاطمه كارگر مثل يك مادر مهربان فقط براي رضاي خدا رضا را بزرگ كرد.
- رسالت شما به عنوان خواهر شهيد:
به عنوان خواهر شهيد و شاگرد مكتب حضرت زينب(س) احساس ميكنم با حفظ حجاب و رساندن پيام خون شهيد در عمل بايد حافظ خون او باشيم.
همسفر با خاطرات شهيد رضا لاري دشتي
1- پايداري در شهادت (نقل از احمد لاري دشتي برادر شهيد)
يكي از روزها كه تصميم داشت به جبهه برود به علت موقعيت حساس او و اينكه يتيم بود و در خود مسئوليت مهمي را نسبت به او احساس ميكردم نگذاشتم برود و با نَيْ قليان او را زدم باز اصرار كرد اين بار با شدت بيشتر جلو او را گرفتم و اورا بغل كردم ونگذاشتم وگفتم من در برابر تو سلامتي مسئولم – او گفت: اگر تمام مجازاتها هم در حق من بكار ببري و مانع شوي – ميروم وحتماً شهيدهم ميشوم .وقتي اصرار زياد او را ديدم به او اجازه دادم.
2- لحظه اعزام و اشك شهيد: (نقل از زن برادر شهيد) فاطمه كارگر
به علت اينكه از شش ماهگي مادرش را از دست داد بنده بجاي مادرش سرپرستي و پرورش او را به عده گرفتم و او مرا مادر خطاب ميكرد. يك روز آمد وگفت: مادر اجازه بده سربازي بروم گفتم: سن تو هنوز كامل نشده. ديدم مثل ابر بهار گريه ميكند. گفت: مادر تو را به امام حسين(ع) حالا كه نميگذاري به سربازي بروم اجازه بده به جبهه بروم.گفتم فردا برادران وخواهرانت ميگويند چون فرزند خودش نبود او را به جبهه فرستاد ديدم زياد گريه ميكند و قسم ميدهد شناسنامهاش را به او دادم و او خندان رفت. ادامه مطلب
- ضمن معرفي خود ارتباطتان را با شهيد ذكر كنيد.
احمد لاري دشتي هستم برادر بزرگ رضا – به خاطراينكه شهيد رضا در شش ماهگي مادرش را از دست داد و پدرش مرحوم خضر لاري دشتي هم در سن كهولت بود همسرم فاطمه كارگر با حوصله و عشق فراوان رضا را به عنوان فرزندي عزيز پذيرفت و پرورش داد و خانه ما خانه شهيد شد و بنده هم علناً به عنوان پدر و سرپرست شهيد رضا در پرورش او كوشش كردم.
- خاطرات اعزام و شهادت رضا:
رضا در 17 سالگي در حاليكه چند ماهي به سربازي او وقت بود داوطلب شد و خود را معرفي كرد و براي آموزشهاي لازم به كرمان رفت و از همان جا به جبهه مهران اعزام شد. كه خبر شهادت او را از بلندگوي مسجد جامع اعلام كردند.
- وقتي خبر شهادت رضا را شنيديد چه عكس العملي انجام داديد؟
اول به خاطر مظلوميت، يتيمي و يسيري او گريه كردم اما خوشحال بودم كه در حد توانم خود وخانواده زحماتي را براي شهيد كشيديم و او را در راه با ارزشي جان باخت.
- راه شهيد را چگونه ادامه ميدهيد؟
با رعايت موارد ديني و مذهبي و پيروي از ولايت فقيه.
در محضر خواهر شهيد: ( مصاحبه)
- ضمن معرفي خود ارتباط و پيوندتان را با شهيد رضا توضيح دهيد:
شهناز لاري دشتي هستم خواهر شهيد رضا لاري دشتي- محبت زياد به ما داشت و هميشه به ما حفظ حجاب و نماز اول وقت را سفارش ميكرد.
- در مقابل شهادت برادرتان چه رسالتي در خود احساس ميكنيد؟
هر چند شهادت برادر عزيزم رضا با آن سختيهاي زندگي ومشقاتي كه در طول زندگي متحمل شد خيلي مصيبت بار بود اما اسم شهيد رسالت تازهاي را براي همه خانواده بخصوص براي خواهرانش ايجاد كرد.
- جريان درگذشت مادرتان و پرورش شهيد را ذكر كنيد:
شهيد رضا در سن شش ماهگي بود كه مادر از دنيا رفت و برادرم احمدسرپرستي او را به عهده گرفت و الحق زن برادرم سركار خانم فاطمه كارگر مثل يك مادر مهربان فقط براي رضاي خدا رضا را بزرگ كرد.
- رسالت شما به عنوان خواهر شهيد:
به عنوان خواهر شهيد و شاگرد مكتب حضرت زينب(س) احساس ميكنم با حفظ حجاب و رساندن پيام خون شهيد در عمل بايد حافظ خون او باشيم.
همسفر با خاطرات شهيد رضا لاري دشتي
1- پايداري در شهادت (نقل از احمد لاري دشتي برادر شهيد)
يكي از روزها كه تصميم داشت به جبهه برود به علت موقعيت حساس او و اينكه يتيم بود و در خود مسئوليت مهمي را نسبت به او احساس ميكردم نگذاشتم برود و با نَيْ قليان او را زدم باز اصرار كرد اين بار با شدت بيشتر جلو او را گرفتم و اورا بغل كردم ونگذاشتم وگفتم من در برابر تو سلامتي مسئولم – او گفت: اگر تمام مجازاتها هم در حق من بكار ببري و مانع شوي – ميروم وحتماً شهيدهم ميشوم .وقتي اصرار زياد او را ديدم به او اجازه دادم.
2- لحظه اعزام و اشك شهيد: (نقل از زن برادر شهيد) فاطمه كارگر
به علت اينكه از شش ماهگي مادرش را از دست داد بنده بجاي مادرش سرپرستي و پرورش او را به عده گرفتم و او مرا مادر خطاب ميكرد. يك روز آمد وگفت: مادر اجازه بده سربازي بروم گفتم: سن تو هنوز كامل نشده. ديدم مثل ابر بهار گريه ميكند. گفت: مادر تو را به امام حسين(ع) حالا كه نميگذاري به سربازي بروم اجازه بده به جبهه بروم.گفتم فردا برادران وخواهرانت ميگويند چون فرزند خودش نبود او را به جبهه فرستاد ديدم زياد گريه ميكند و قسم ميدهد شناسنامهاش را به او دادم و او خندان رفت. ادامه مطلب
در گلستان ويژگيهاي برجسته شهيد رضا لاري دشتي:
- اخلاق آرام – متانت و سكوت او بود كه گاهي با كسي درگيري پيدا نكرد.
- از همان دوران دبستان به نماز و روزه اهميت ميداد
- در تمام مراسم تشييع جنازه شهداء در خورموج شركت فعال داشت وهميشه يكي از حاضران جلسههاي دعاي كميل – ندبه و زيارت عاشورا بود.
- اين قدر پر تلاش – صميمي و زحمتكش بود كه هر وقت همسايهاي كاري داشت رضا بدون اينكه كسي او را صدا بزند به ياري همسايهها ميرفت. ما هم عادت نداشتيم در خانه جهت كارها رضا را صدا بزنيم (خانواده)
- در مراسم سينهزني و زنجير زني مسجد هميشه تا آخرين لحظات عزاداري حاضر بود، از خادمان مسجد بود.
ادامه مطلب
ادامه مطلب

مشاهده سایر تصاویر

مشاهده سایر تصاویر

مشاهده سایر اسناد

مشاهده سایر کتاب ها
در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید