نام حسين
نام خانوادگی كريمي
نام پدر غلام
تاربخ تولد 1343/09/10
محل تولد بوشهر - دشتي
تاریخ شهادت 1363/02/25
محل شهادت شرق دجله
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت سرباززميني ارتش
شغل -
تحصیلات سوم راهنمايي
مدفن سناء




زندیگنامه شهید
شهيد حسين كريمي فرزند غلام در خانوادهاي مستضعف و متديّن به اسلام در سال 1343 در روستاي سنا ديده به جهان گشود . دوران تحصيلات ابتدائي را با همه مشكلات و گرفتاريهاي زندگي در اين روستا شروع و به اتمام رساند . سپس براي ادامه تحصيل مجبور شد روستاي خود را ترك نمايد . بدين منظور روستاي شنبه را براي ادامه تحصيل مناسب ديد و انتخاب نمود . سال اول و دوم راهنمايي را در آموزشگاه «شهيد درج » شنبه و ادامه تحصيل را در روستاي محل تولدش گذراند . حسين در بحبوحه ي انقلاب اسلامي همزمان با ديگر مردم شهرها در روستايش جهت به ثمر رساندن انقلاب اسلامي سهم بسزايي داشت . هميشه هنگام تظاهرات و اجتماعات در صف شركتكنندگان قرار داشت . شهيد كريمي علاقه خاصي به امام و ولايت فقيه داشت در مراسمات مذهبي خالصانه شركت داشت . ميتوان گفت كه اكثر مراسمات بخصوص قرائت قرآن و دعاي كميل توسط خود شهيد در روستا برگزار ميشد . پس ازاينكه آمريكاي جنايتكار در تمامي صحنهها از ملت ايران شكست مفتضحانه خورده بود ، سردار قادسيه صدام جنايتكار فكر جنگ طولاني عليه ايران و دولت نوپاي اسلامي نمودكه در آن زمان شهيد عزيزمان نيز براي ياري رساندن به رزمندگان كفرستيز اسلام و براي اينكه لبيك گوي امامش روح خدا (خميني ره) باشد تحصيلات را ترك نموده و سفارش گهر بار امام كه فرمودند : رفتن به جبههها واجب كفايي است جامه عمل پوشيد . از اين جهت شهيد مظلوم حسين كريمي راهي جبههها شد . فداكاريهاي چشمگيرش در صحنههاي نبرد اسلام عليه كفر بعثي رونقي به جبههها بخشيد . براي آنكه در جبههها حضور فعال داشته باشد به خدمت مقدس سربازي اعزام و پس از گذراندن 3 ماه دورهي آموزشي در كرمان مستقيماً به جبهه رفت و لبيكگوي حسين زمان گرديد . پس ازگذراندن 21 ماه خدمت سربازي كه 18 ماه آن به طور مستمر در مصاف با كافران بعثي مبارزهي طولاني داشت ، در عمليات بدر شركت و پس از دلاوريهاي فراوان در شرق دجله براثر اصابت تركش خمپاره و مواد شيميايي در تاريخ 25/12/63 به درجه رفيع شهادت كه آرزوي ديرينهاش بود نائل گرديد و به لقاءالله پيوست . پيكر خونين شهيد در روستاي زادگاهش به خاك سپرده شد .
ادامه مطلب
شهيد حسين كريمي فرزند غلام در خانوادهاي مستضعف و متديّن به اسلام در سال 1343 در روستاي سنا ديده به جهان گشود . دوران تحصيلات ابتدائي را با همه مشكلات و گرفتاريهاي زندگي در اين روستا شروع و به اتمام رساند . سپس براي ادامه تحصيل مجبور شد روستاي خود را ترك نمايد . بدين منظور روستاي شنبه را براي ادامه تحصيل مناسب ديد و انتخاب نمود . سال اول و دوم راهنمايي را در آموزشگاه «شهيد درج » شنبه و ادامه تحصيل را در روستاي محل تولدش گذراند . حسين در بحبوحه ي انقلاب اسلامي همزمان با ديگر مردم شهرها در روستايش جهت به ثمر رساندن انقلاب اسلامي سهم بسزايي داشت . هميشه هنگام تظاهرات و اجتماعات در صف شركتكنندگان قرار داشت . شهيد كريمي علاقه خاصي به امام و ولايت فقيه داشت در مراسمات مذهبي خالصانه شركت داشت . ميتوان گفت كه اكثر مراسمات بخصوص قرائت قرآن و دعاي كميل توسط خود شهيد در روستا برگزار ميشد . پس ازاينكه آمريكاي جنايتكار در تمامي صحنهها از ملت ايران شكست مفتضحانه خورده بود ، سردار قادسيه صدام جنايتكار فكر جنگ طولاني عليه ايران و دولت نوپاي اسلامي نمودكه در آن زمان شهيد عزيزمان نيز براي ياري رساندن به رزمندگان كفرستيز اسلام و براي اينكه لبيك گوي امامش روح خدا (خميني ره) باشد تحصيلات را ترك نموده و سفارش گهر بار امام كه فرمودند : رفتن به جبههها واجب كفايي است جامه عمل پوشيد . از اين جهت شهيد مظلوم حسين كريمي راهي جبههها شد . فداكاريهاي چشمگيرش در صحنههاي نبرد اسلام عليه كفر بعثي رونقي به جبههها بخشيد . براي آنكه در جبههها حضور فعال داشته باشد به خدمت مقدس سربازي اعزام و پس از گذراندن 3 ماه دورهي آموزشي در كرمان مستقيماً به جبهه رفت و لبيكگوي حسين زمان گرديد . پس ازگذراندن 21 ماه خدمت سربازي كه 18 ماه آن به طور مستمر در مصاف با كافران بعثي مبارزهي طولاني داشت ، در عمليات بدر شركت و پس از دلاوريهاي فراوان در شرق دجله براثر اصابت تركش خمپاره و مواد شيميايي در تاريخ 25/12/63 به درجه رفيع شهادت كه آرزوي ديرينهاش بود نائل گرديد و به لقاءالله پيوست . پيكر خونين شهيد در روستاي زادگاهش به خاك سپرده شد .
ادامه مطلب
بسم رب الشهداء و الصديقين
امام را دعا كنيد مهدي را صدا كنيد
با درود و سلام به رهبر كبير انقلاب و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران امام خميني و سلام بر سالار شهيدان حسين بن علي(ع) و سلام بر شهيدان اسلام .
اگر اين جنگ 20 سال هم طول بكشد ما ايستادهايم . ( امام خميني )
وصيتنامه خود را بدين شرح آغاز ميكنم
اول هرچيز ، براي چندمين بار سلام خود را به امام امت ميگويم . سلام بر تو اي الگوي شكستناپذير ، اي امام و رهبر مستضعفين و مسلمين . من درحالي وصيت خود را مي نويسم كه دلم ميخواهد به جبهه بروم و راه شهيدان انقلاب و اسلام را ادامه دهم .
در ضمن چند كلمهاي به ملت مسلمان (ايران) ، كه اي ملت ، دست از اين رهبر برنداريد و قدر او را بدانيد. او فرزند حسين است و چون او وارد قيام شد ، البته كه اينطور نيست ، خدايي نخواسته از او كنارهگيري كنيد اگر اين كار را كرديد بدانيد كه از خدا و قرآن كنارهگيري كردهايد . اي پدر و مادرم بدانيد كه من خيلي خوشحال هستم كه خداوند اين سعادت را به من داد تا بتوانم خدمتي به اين انقلاب نمايم . معجزههايي كه در جبهه ديدهام هرگز فراموششدني نيست . بعد ؛ مادرجان تو هم چون مادري شيردل باش مانند مادر حنظله، كه حنظله شب عروسي كرد و فرداي همان شب به جبهه رفت و شهيد شد تو هم اينچنين باش . حرمت خون شهداء را نگهدار . مبادا اگر خدا سعادت شهيدشدن را به من داد برايم گريه و زاري كني تو بايد صبور باشي كه خداوند اجر گرانبهايي براي صابران در نظر دارد . همينطور كه در اين آيه ميفرمايد : (انما يوفي الصّابرون اجرهم بغير حساب) . و برادرم ؛ البته تو خودت داري در جبهه ديگر جنگ ميكني ولي اگر خداوند سعادت شهيدشدن را به من داد نگذاري اسلحهي من بزمين بيافتد ، فوري به جبهه برو و جان خود را در راه اسلام فدا كن . مرا حلال كنيد و از سر تقصيرات من درگذريد .
در آخر به برادرانم و دوستانم سلام برسانيد و بگوئيد كه در شبهاي جمعه برايم سوره قرآن بخوانيد و مرا حلال كنيد . درضمن در قبرستان روستايم مرا به خاك بسپاريد .
باز هم ميگويم برايم گريه نكنيد . پدر و مادرم ! من خيلي از شما راضي هستم كه از رفتن من به جبهه جلوگيري نكرديد .
والسلام حسين كريمي ادامه مطلب
در محضر برادر شهيد
حاج فرجالله كريمي
رابطه و برخورد با پدر و مادر
با پدر و مادرش رابطهاي بسيار خوب و دوستانه داشت . در انجام كارها و هنگامي كه ميخواست به مسافرت برود ، از پدر و مادرش اجازه ميگرفت و كسب تكليف ميكرد و بعداً اقدام به انجام آن مينمود و سعي ميكرد تا جايي كه امكان دارد رضايت آنها را بدست آورد .
ويژگيهاي اخلاقي و رفتاري
فردي متين و مهربان بود . از خودگذشتگي فراوان داشت . مهربان و دلسوز بود و اخلاق حسنهاي داشت .
رابطهاش با مسجد و مراسمات
با توجه به اينكه روستاي محل سكونت داراي يك مسجد بود ، شهيد بزرگوار در تمام مراسمات ايامالله و نماز جماعت حضوري فعال داشت و هيچگاه از شركت در مراسمات خسته نميشد . در كمكرساني به جبهه پيشقدم بود .
دوست داشتن شهيد توسط اعضاء خانواده
دوستي و محبت اندازهاي ندارد و قابل قياس نيست ، آنهم در خصوص برادر و يا عضوي از خانواده . گرچه من برادر بزرگتر بودم ولي هميشه او را بزرگتر از خود ميديديم زيرا هم تحصيل كرده بود و هم فعال و تلاشگر .
چگونگي رفتن به جبهه
شهيد چند باربه جبهه اعزام شده بود ولي دفعهي آخر به خدمت مقدس سربازي اعزام شده بود و در عمليات بدر به فيض شهادت نائل گرديد .
آخرين لحظهي ديدار
چيزي كه ياد دارم روحيهي بالاي شهيد بود و به من گفت كه دعا كنم ، تا به فيض شهادت برسد .
خصوصيات و ويژگيهاي خاص
برخوردي همراه با متانت ـ سركشي به منزل اقوام و دوستان و جوياي احوال آنها در برنامه روزانه ـ برخوردي دوستانه و صميمي با برادران و اقوام . ادامه مطلب
حاج فرجالله كريمي
رابطه و برخورد با پدر و مادر
با پدر و مادرش رابطهاي بسيار خوب و دوستانه داشت . در انجام كارها و هنگامي كه ميخواست به مسافرت برود ، از پدر و مادرش اجازه ميگرفت و كسب تكليف ميكرد و بعداً اقدام به انجام آن مينمود و سعي ميكرد تا جايي كه امكان دارد رضايت آنها را بدست آورد .
ويژگيهاي اخلاقي و رفتاري
فردي متين و مهربان بود . از خودگذشتگي فراوان داشت . مهربان و دلسوز بود و اخلاق حسنهاي داشت .
رابطهاش با مسجد و مراسمات
با توجه به اينكه روستاي محل سكونت داراي يك مسجد بود ، شهيد بزرگوار در تمام مراسمات ايامالله و نماز جماعت حضوري فعال داشت و هيچگاه از شركت در مراسمات خسته نميشد . در كمكرساني به جبهه پيشقدم بود .
دوست داشتن شهيد توسط اعضاء خانواده
دوستي و محبت اندازهاي ندارد و قابل قياس نيست ، آنهم در خصوص برادر و يا عضوي از خانواده . گرچه من برادر بزرگتر بودم ولي هميشه او را بزرگتر از خود ميديديم زيرا هم تحصيل كرده بود و هم فعال و تلاشگر .
چگونگي رفتن به جبهه
شهيد چند باربه جبهه اعزام شده بود ولي دفعهي آخر به خدمت مقدس سربازي اعزام شده بود و در عمليات بدر به فيض شهادت نائل گرديد .
آخرين لحظهي ديدار
چيزي كه ياد دارم روحيهي بالاي شهيد بود و به من گفت كه دعا كنم ، تا به فيض شهادت برسد .
خصوصيات و ويژگيهاي خاص
برخوردي همراه با متانت ـ سركشي به منزل اقوام و دوستان و جوياي احوال آنها در برنامه روزانه ـ برخوردي دوستانه و صميمي با برادران و اقوام . ادامه مطلب
خاطرهاي از زبان برادر شهيد
در روزهاي شكلگيري حركات مردم برعليه رژيم شاهنشاهي و اوايل انقلاب در اين روستا شعار مرگ بر شاه سرميدادند . شايد به جرأت در آن زمان هيچ كس جرأت مرگ بر شاه گفتن را نداشت ولي شهيد كريمي با جرأت شعار ميداد و مرگ بر شاه ميگفتند بخاطر همين مرگ بر شاه گفتن مدت 24 ساعت ايشان بازداشت شدند . هيچكس جرأت نداشت به پاسگاه محل مراجعه كند و او را مرخص نمايد ، تا اينكه پدربزرگ ايشان جرأت كرد و به پاسگاه مراجعه نمود و ايشان را آزاد نمود . ادامه مطلب
در روزهاي شكلگيري حركات مردم برعليه رژيم شاهنشاهي و اوايل انقلاب در اين روستا شعار مرگ بر شاه سرميدادند . شايد به جرأت در آن زمان هيچ كس جرأت مرگ بر شاه گفتن را نداشت ولي شهيد كريمي با جرأت شعار ميداد و مرگ بر شاه ميگفتند بخاطر همين مرگ بر شاه گفتن مدت 24 ساعت ايشان بازداشت شدند . هيچكس جرأت نداشت به پاسگاه محل مراجعه كند و او را مرخص نمايد ، تا اينكه پدربزرگ ايشان جرأت كرد و به پاسگاه مراجعه نمود و ايشان را آزاد نمود . ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب

مشاهده سایر تصاویر

مشاهده سایر تصاویر

مشاهده سایر اسناد

مشاهده سایر کتاب ها
در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید