نام جعفر
نام خانوادگی درمانده
نام پدر غلامحسين
تاربخ تولد 1349/06/16
محل تولد بوشهر - دشتي
تاریخ شهادت 1362/06/04
محل شهادت خورموج
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت بسيج
شغل دانش آموز
تحصیلات پنجم ابتدايي
مدفن خورموج



زندیگنامه شهید
شهيد جعفر درمنده در يازده آبان 1349 در خانوادهاي مذهبي و پرتلاش حاج غلامحسين درمنده در شهر خورموج ديده به جهان گشود. حاج غلامحسين با كار و تلاش شبانهروزي و كسب حلال و فراهم نمودن محيطي مذهبي در خانه بستري مناسب براي تربيت اسلامي فرزندانش از جمله شهيد فراهم ساخت. زيرا شهيد از قاريان قديمي و سنتي شهر ميباشد و در تمام سال با قرآن مأنوس ميباشد و زندگيش با تلاوت قرآن نوراني است. تلاش شبانهروزي و كسب حلال از روحيه و صداقت اين مؤمن وارسته خبر ميدهد كه در كنار همسر صميمي و زحمتكش خود و در كنار هم به كار و تلاش صادقانه ادامه ميدهند.
شهيد دوره ابتدايي را در دبستانهاي فائز، حكمت و شهيد چاهشوري طي كرد. ولي با توجه به سن كم، روحيهاي قوي و انديشهاي بلند داشت و در بين همكلاسيهايش جنب وجوش زيادي داشت. يعني فكر و انديشه و روحيهاش خيلي بالاتر از سنش بود. جنب و جوش او در ورزشهاي محلي و فعاليت بدني ديگر نشان دهنده روحيه پر جنب و جوش و قوي او ميداد.
به نقل پدر و مادر و برادران شهيد مثل يك آدم بزرگسال و قوي در تمام كارها به پدر و مادرش كمك ميكرد اين بود كه در سن جعفر بيشتر همسالان او در حالت معمول به دنبال بازيهاي كودكانه و تفريح و سرگرمي هستند، جعفر بسيج را محل ظهور استعدادهاي خود قرار داد.
مراسم دعا و روضهاي كه در مسجد و حسينيه ميرزا تشكيل ميشد جعفر يكي از مستمعين محفل بود. روي اين اصل، از پدر و مادر خواهش كرد تا جهت آموزش نظامي در آموزش بسيج شركت كند.
حركت رزمندگان به جبههها و تشييع جنازه با شكوه شهداء در او هيجان و حركت خاصي ايجاد كرد. و از مسئولين امر خواهش ميكرد تا او را نيز به جبهه اعزام كنند. شهيد كه تازه به سن 14 سالگي يا اواخر 13 سالگي رسيده بود از نظر قانوني نميتوانست به جبهه اعزام شود و مسئولين از اين نظر موافقت نكردند و از طرفي گفتند كه تو آموزش لازم را نديدهاي روي اين اصل شهيد جعفر با اصرار تمام در آموزشهاي نظامي كه از طرف بسيج تشكيل شده بود شركت كرد. و در همين آموزشهاي عملي در غرب شهر خورموج و پايگاه بسيج و محل آموزش نظامي عصر چهارم شهريور 63 در حين آموزش به شهادت رسيد. ادامه مطلب
شهيد جعفر درمنده در يازده آبان 1349 در خانوادهاي مذهبي و پرتلاش حاج غلامحسين درمنده در شهر خورموج ديده به جهان گشود. حاج غلامحسين با كار و تلاش شبانهروزي و كسب حلال و فراهم نمودن محيطي مذهبي در خانه بستري مناسب براي تربيت اسلامي فرزندانش از جمله شهيد فراهم ساخت. زيرا شهيد از قاريان قديمي و سنتي شهر ميباشد و در تمام سال با قرآن مأنوس ميباشد و زندگيش با تلاوت قرآن نوراني است. تلاش شبانهروزي و كسب حلال از روحيه و صداقت اين مؤمن وارسته خبر ميدهد كه در كنار همسر صميمي و زحمتكش خود و در كنار هم به كار و تلاش صادقانه ادامه ميدهند.
شهيد دوره ابتدايي را در دبستانهاي فائز، حكمت و شهيد چاهشوري طي كرد. ولي با توجه به سن كم، روحيهاي قوي و انديشهاي بلند داشت و در بين همكلاسيهايش جنب وجوش زيادي داشت. يعني فكر و انديشه و روحيهاش خيلي بالاتر از سنش بود. جنب و جوش او در ورزشهاي محلي و فعاليت بدني ديگر نشان دهنده روحيه پر جنب و جوش و قوي او ميداد.
به نقل پدر و مادر و برادران شهيد مثل يك آدم بزرگسال و قوي در تمام كارها به پدر و مادرش كمك ميكرد اين بود كه در سن جعفر بيشتر همسالان او در حالت معمول به دنبال بازيهاي كودكانه و تفريح و سرگرمي هستند، جعفر بسيج را محل ظهور استعدادهاي خود قرار داد.
مراسم دعا و روضهاي كه در مسجد و حسينيه ميرزا تشكيل ميشد جعفر يكي از مستمعين محفل بود. روي اين اصل، از پدر و مادر خواهش كرد تا جهت آموزش نظامي در آموزش بسيج شركت كند.
حركت رزمندگان به جبههها و تشييع جنازه با شكوه شهداء در او هيجان و حركت خاصي ايجاد كرد. و از مسئولين امر خواهش ميكرد تا او را نيز به جبهه اعزام كنند. شهيد كه تازه به سن 14 سالگي يا اواخر 13 سالگي رسيده بود از نظر قانوني نميتوانست به جبهه اعزام شود و مسئولين از اين نظر موافقت نكردند و از طرفي گفتند كه تو آموزش لازم را نديدهاي روي اين اصل شهيد جعفر با اصرار تمام در آموزشهاي نظامي كه از طرف بسيج تشكيل شده بود شركت كرد. و در همين آموزشهاي عملي در غرب شهر خورموج و پايگاه بسيج و محل آموزش نظامي عصر چهارم شهريور 63 در حين آموزش به شهادت رسيد. ادامه مطلب
ادامه مطلب
- ضمن معرفي خود درباره شهيد بگوئيد.
غلامحسين درمنده پدر شهيد درمنده هستم كه زندگي را با كسب و كار ميگذرانم و سعي كردهام در طول زندگي با همكاري همسرم با كسب حلال وتلاش شبانهروزي زندگي را با روزي و رزق حلال – اداره نمايم، شهيد جعفر با اينكه سن بالائي نداشت اما هميشه عصاي دست من در كارها بود.
- عكس العمل شما در مورد شهادت شهيدچه بود؟
هر چند از دست دادن فرزند براي پدر ومادر خيلي سخت است، اما بنده كه عمري را با قرآن گذراندهام و با نور قرآن مأنوس بودهام. شهادت فرزندم را لطف الهي و توجه خداوند به خود و خانوادهام ميدانم.
مادر شهيد:
- ضمن معرفي خود درباره فرزندتان بگوئيد.
زهرا عابدي مادر شهيد هستم كه 54 سال از عمرم ميگذرد. شهيد در موقع شهادت حدود 13 تا 14 ساله بود، و در تمام كارهاي خانه به من كمك ميكرد. و از كودكي در بين فرزندانم جنب و جوش زيادي داشت.
- بعد از شهادت فرزندتان چه رسالتي احساس ميكنيد؟
من هميشه با خاطرات شهيد زندگي ميكنم و خود را هميشه با او ميبينم زيرا بصورت مرتب در عالم رؤيا و خواب با فرزند شهيدم هم صحبت ميشوم و باعث آرامش من ميشود.
ضمن معرفي خود ويژگيهاي شهيد را بيان كنيد.
اينجانب بهمنيار درمنده برادر بزرگ شهيد جعفر درمنده ميباشم. برادرم از كودكي فعاليت وجنب وجوشي فوق العاده داشت و به جاي حركات كودكانه به فكر جبهه و بسيج بود.
- نحوه شهادت برادر شهيدتان بفرمائيد.
جعفر هنوز دوره دبستان را تمام نكرده بود كه اصرار كرد من بايد به جبهه بروم مسئولان بسيج گفتند تو نه آموزش لازم ديدهاي و نه سنت كامل است. جعفر با گريه و زاري و اصرار تمام اجازه پدر و مادرم را گرفت و با ما براي آموزش نظامي به منطقهاي در غرب خورموج رفتيم در هنگام آموزش تيري به او اصابت كرد و در حاليكه زمزمه يا مهدي بر لبش بود به شهادت رسيد
- شما به عنوان برادر شهيد چه پيامي داريد.
از اينكه شهيدي از خانواده ما هم تقديم انقلاب شده باعث افتخار ماست. ولي از طرفي مسئوليتي سنگين را احساس ميكنم. زيرا خانواده شهداء الگوي اخلاقي براي تمام مردم ميباشند و خداي نخواسته اگر حركت ناشايستي از ما سربزند رسالت خون شهيد را انجام ندادهايم. پس بايد با اعمال و رفتار خود پيام رسان خون شهداء باشيم. ادامه مطلب
غلامحسين درمنده پدر شهيد درمنده هستم كه زندگي را با كسب و كار ميگذرانم و سعي كردهام در طول زندگي با همكاري همسرم با كسب حلال وتلاش شبانهروزي زندگي را با روزي و رزق حلال – اداره نمايم، شهيد جعفر با اينكه سن بالائي نداشت اما هميشه عصاي دست من در كارها بود.
- عكس العمل شما در مورد شهادت شهيدچه بود؟
هر چند از دست دادن فرزند براي پدر ومادر خيلي سخت است، اما بنده كه عمري را با قرآن گذراندهام و با نور قرآن مأنوس بودهام. شهادت فرزندم را لطف الهي و توجه خداوند به خود و خانوادهام ميدانم.
مادر شهيد:
- ضمن معرفي خود درباره فرزندتان بگوئيد.
زهرا عابدي مادر شهيد هستم كه 54 سال از عمرم ميگذرد. شهيد در موقع شهادت حدود 13 تا 14 ساله بود، و در تمام كارهاي خانه به من كمك ميكرد. و از كودكي در بين فرزندانم جنب و جوش زيادي داشت.
- بعد از شهادت فرزندتان چه رسالتي احساس ميكنيد؟
من هميشه با خاطرات شهيد زندگي ميكنم و خود را هميشه با او ميبينم زيرا بصورت مرتب در عالم رؤيا و خواب با فرزند شهيدم هم صحبت ميشوم و باعث آرامش من ميشود.
- مصاحبه با برادر شهيد (بهمنيار درمنده)
ضمن معرفي خود ويژگيهاي شهيد را بيان كنيد.
اينجانب بهمنيار درمنده برادر بزرگ شهيد جعفر درمنده ميباشم. برادرم از كودكي فعاليت وجنب وجوشي فوق العاده داشت و به جاي حركات كودكانه به فكر جبهه و بسيج بود.
- نحوه شهادت برادر شهيدتان بفرمائيد.
جعفر هنوز دوره دبستان را تمام نكرده بود كه اصرار كرد من بايد به جبهه بروم مسئولان بسيج گفتند تو نه آموزش لازم ديدهاي و نه سنت كامل است. جعفر با گريه و زاري و اصرار تمام اجازه پدر و مادرم را گرفت و با ما براي آموزش نظامي به منطقهاي در غرب خورموج رفتيم در هنگام آموزش تيري به او اصابت كرد و در حاليكه زمزمه يا مهدي بر لبش بود به شهادت رسيد
- شما به عنوان برادر شهيد چه پيامي داريد.
از اينكه شهيدي از خانواده ما هم تقديم انقلاب شده باعث افتخار ماست. ولي از طرفي مسئوليتي سنگين را احساس ميكنم. زيرا خانواده شهداء الگوي اخلاقي براي تمام مردم ميباشند و خداي نخواسته اگر حركت ناشايستي از ما سربزند رسالت خون شهيد را انجام ندادهايم. پس بايد با اعمال و رفتار خود پيام رسان خون شهداء باشيم. ادامه مطلب
- اصرار در رفتن به جبهه: ( نقل پدر شهيد)
اصرار ميكرد كه به جبهه برود، ولي مسئولين بسيج ميگفتند سن اوكم است و از طرفي آموزش نظامي لازم نديده است. روي اين اصل فرزندم روز و شب بمن و مادرش اصرار ميكرد تا به او اجازه بدهم به آموزش نظامي بسيج برود، گويا شهادت خود را پيش بيني كرده بود. زيرا با اينكه توان حمل اسلحه نداشت با اصرار تمام به عمليات آموزشي رفت و در حين آموزش به شهادت رسيد.
- حضور شهيد در زندگي ما: (نقل مادر شهيد)
چيزي كه كه بعد از شهيد بارها و بارها اتفاق افتاده و من خودم آن را تجربه كردهام حضور شهيد پس از شهادت در زندگي ماست. بارها اتفاق افتاده در عالم رؤيا و خواب فرزند شهيدم به ديدنم آمده و مرا دلداري داده و به من اميد داده و اين رؤيا صادق بارها تكرار شده و من حضور او را مرتب احساس ميكنم.
- شعار شهيد در لحظه شهادت:(نقل از برادر بزرگ شهيد)
برادر شهيد ميگويد لحظه شهادت شهيد در محل عمليات آموزش بسيج با او بودم وقتي گلوله به او اصـابت كرد و لحظات آخر عمـر را طـي ميكرد، و در خون خود ميغلطيـد مشت را گره كرد و بالا بــرد و فرياد زد « يامهــدي»
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب

مشاهده سایر تصاویر

مشاهده سایر تصاویر

مشاهده سایر اسناد

مشاهده سایر کتاب ها
در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید