نام امرالله
نام خانوادگی دژگاهي
نام پدر حسين
تاربخ تولد 1342/04/10
محل تولد بوشهر - دشتي
تاریخ شهادت 1362/04/30
محل شهادت پيرانشهر
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت بسيج
شغل -
تحصیلات دوره ابتدايي
مدفن كردلان



زندیگنامه شهید
ويژگيهاي پدر شهيد
وارد خانة ساده و محقرشان كه ميشوي، از ديوارهاي خانه صداقت و سادگي موج ميرند . آنقدر ديوارها با تو صميمي و مهربان ميشوند، كه انگار سالهاست با آنها بوده و درددلهايشان را شنيدهاي . چهرة پير پدر خانواده را كه ميبيني شاهد برهمه چيز ميگيري . صميمي و مهربان،استوار و محكم . گامها را آنقدر قوي برميدارد و با طمأنينه حركت ميكند، كه فكر ميكني نيرويي مضاعف در اين ماهيچهها نهفته است، لحظهاي كه فكر ميكنم و ميفهمم ديوارهاي خانه استواري خود را ، صميميت و صداقت خود را از پير خانه ، پدر شهيد وام گرفتهاند .
سلام كه ميكنم به گرمي پاسخم ميدهد . دستهايش را ميبوسم و بر اين بوسه افتخار ميكنم . مرا تا اتاق كوچك و دلنشين خود راهنمايي ميكند . هرچه چشمچشم ميكنم تا مادر شهيد را پيدا كنم چيزي نميبينم، تا اينكه ديوار بغليام اشاره ميكند، جلو را نگاه كن . وقتي نوار سياه مشكي رنگ كنار عكس مادر شهيد را ميبينم متأسف ميشوم و ديگر هيچ از او نميپرسم .
پدر شهيد مردي است كه سالها درد و رنج هجران را تحمل نموده است، ولي همچنان پابرجا و راست قامت ايستاده است . مرگ همسر از يك طرف و فراق پروانه سبكبال خانهاش، جگرگوشهاش امرا. . . او را پير و رنجور ساخته است . موهاي سفيدش گواهي بر سالها تلاش و زحمت دارد . آنقدر برايم با مهرباني حرف ميزند كه راستي راستي دلم نميخواهد از او جدا شوم . همة مردم از او به نيكي ياد ميكنند . او را اهل مسجد و روضه ميدانند . بايد از پدري به اين خوبي فرزندي ناب به نام امرالله زاده شود و اينطور افتخارآفريني كند . ادامه مطلب
ويژگيهاي پدر شهيد
وارد خانة ساده و محقرشان كه ميشوي، از ديوارهاي خانه صداقت و سادگي موج ميرند . آنقدر ديوارها با تو صميمي و مهربان ميشوند، كه انگار سالهاست با آنها بوده و درددلهايشان را شنيدهاي . چهرة پير پدر خانواده را كه ميبيني شاهد برهمه چيز ميگيري . صميمي و مهربان،استوار و محكم . گامها را آنقدر قوي برميدارد و با طمأنينه حركت ميكند، كه فكر ميكني نيرويي مضاعف در اين ماهيچهها نهفته است، لحظهاي كه فكر ميكنم و ميفهمم ديوارهاي خانه استواري خود را ، صميميت و صداقت خود را از پير خانه ، پدر شهيد وام گرفتهاند .
سلام كه ميكنم به گرمي پاسخم ميدهد . دستهايش را ميبوسم و بر اين بوسه افتخار ميكنم . مرا تا اتاق كوچك و دلنشين خود راهنمايي ميكند . هرچه چشمچشم ميكنم تا مادر شهيد را پيدا كنم چيزي نميبينم، تا اينكه ديوار بغليام اشاره ميكند، جلو را نگاه كن . وقتي نوار سياه مشكي رنگ كنار عكس مادر شهيد را ميبينم متأسف ميشوم و ديگر هيچ از او نميپرسم .
پدر شهيد مردي است كه سالها درد و رنج هجران را تحمل نموده است، ولي همچنان پابرجا و راست قامت ايستاده است . مرگ همسر از يك طرف و فراق پروانه سبكبال خانهاش، جگرگوشهاش امرا. . . او را پير و رنجور ساخته است . موهاي سفيدش گواهي بر سالها تلاش و زحمت دارد . آنقدر برايم با مهرباني حرف ميزند كه راستي راستي دلم نميخواهد از او جدا شوم . همة مردم از او به نيكي ياد ميكنند . او را اهل مسجد و روضه ميدانند . بايد از پدري به اين خوبي فرزندي ناب به نام امرالله زاده شود و اينطور افتخارآفريني كند . ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحيم
ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربّهم يرزقون . (قرآن كريم)
امرالله دژگاهي 6/4/62 ادامه مطلب
ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربّهم يرزقون . (قرآن كريم)
بدرستي كه چه زيباست اين كلام شيرين و گواراي قرآن كريم . بدرستي كه زيباست اين وعدة قرآن كريم . اكنون كه جبهههاي حق عليه باطل ما نياز به سرباز دارد، ماندن من در خانه جزء حالت آب راكد صورتي ديگر ندارد و اكنون خوشبختم كه بار ديگر سعادت رفتن به جبهه حق عليه باطل نصيبم ميگردد . براستي كه اين وعدة قرآن كريم آتش شوق در وجودم را بينهايت شعلهور كرده است . اي خانوادة عزيز و مهربانم اگر سعادت واقعي نصيبم گشت هيچگاه اندوه به دل راه ندهيد اگرچه آرزوي شما سلامتي و كاميابي من است، ولي بدانيد كه به وعدههاي شيرين خدا وند قسم، كه هيچ كاميابي برايم مانند حاضرشدن در صحنة نبرد نيست . اكنون كه روانة جبهة حق عليه باطل ميشوم ، هيچ آرزويي جز انتقام از دشمنان اسلام در دل ندارم و از خداوند ميخواهم كه در مرحلة اول مراموفق به شمشيرزدن در راه اسلام كند، و ديگر اينكه از متوسّل شدن به (دشمن) در جهادم مرا نگاه دارد . از خداوند بزرگ آرزو دارم كه گناهان گذشته مرا مورد عفو قرار دهد . از برادراني كه مرا دوست ميدارند و در مصيبت من گريه و زاري سرميدهند، ميخوهم كه وصيت مرا كه همانا اجراي احكام اسلام و ياري كردن امام بزرگوار و احترام گذاشتن به محرومان جامعه است، پاسخ مثبت دهند . هيچ لحظه حتي فكر جدايي از امام و ولايت فقيه هم در دل راه ندهند، چرا كه جدايي از امام در حقيقت جدايي از اسلام ، و در نتيجه غرقشدن در درياي متلاطم گناهان و انحرافات است . برادران عزيزم اگر بدرستي ميخواهيد به سعادت واقعي برسيد، احكام اسلام را در زندگي خود پياده كنيد و اگر هم ميخواهيد به خطراتي خداي ناكرده دسترسي پيدا نكنيد، اندكي عمر خود را در جبهة حق عليه باطل صرف كنيد . از پدر و مادرم ميخواهم كه مرا حلال كنند .
خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار . از عمر ما بكاه و بر عمر او بيفزا .
والسلام
امرالله دژگاهي 6/4/62 ادامه مطلب
در محضر برادر شهيد «علي دژگاهي»
ويژگيهاي اخلاقي
شهيد دژگاهي، بسيار مهربان و داراي اخلاقي پسنديده و مردمپسند بود . مخصوصاً با مردم روستا بسيار خوشبرخورد و صميمي بود .
علاقه به مسجد و مراسمات
با مسجد انس خاص داشت . با علاقه و شور وصفناپذيري پذيراي مراسمات مذهبي و اياما. . . بود، به روضة سيدالشهداء علاقة خاص داشت .
برخورد با اعضاء خانواده
با اعضاء خانواده برخوردي خوب داشت . پدر و مادرم از دست او ناراحت نشدند . يعني كاري انجام نميداد كه مطابق ميل پدر و مادرم و خانواده نباشد . اين خصلت خوب او به يادگار خواهد ماند .
كارهاي مورد علاقه شهيد
به كشاورزي و تيراندازي علاقهاي خاص داشت . به دليل علاقهاش در مزرعه كنار پدر با او كار ميكرد .
پيام براي مردم
انشاءالله همة ما در راه اهداف متعاليه اسلام تلاش كنيم . پيرو مقام معظم رهبري باشيم و راه شهداء را ادامه دهيم .
آخرين لحظات شهيد در منزل
شهيد بزرگوار دفترچه اعزام به خدمت سربازي را گرفته بودند و قرار بود كه به خدمت سربازي اعزام شوند . ولي قبل از اينكه خدمت اجباري سربازي فرارسد، شور و شوق جنگيدن و دفاع از حريم ولايت و كشور در او به جوشش آمده بود و سرانجام در ساعت 3 بعد از نيمه شب مخفيانه از منزل خارج شد تا فردا به جبهه اعزام شود . و سرانجام به شهادت رسيد .
واكنش اعضاء خانواده از شنيدن خبر شهادت برادرم
هنگامي كه اين خبر به خانواده رسيد اولين بار مادرم سه بار خدا را شكر كردند و از درگاه او طلب بخشش براي شهيد نمودند .
پسرم اخلاقي منحصر بفرد داشت . بسيار مهربان و صميمي بود . علاقهاي خاص به روضه و مراسمات سينهزني داشت، اهل نماز بود . او در كار كشاورزي به من كمك مي كرد . مهارت خاصي در تيراندازي داشت . او فردي مهربان و متين بود . علاقة خاصي به جبهه داشت . هميشه دوست داشت يكبار هم كه شده به جبهه برود تا بتواند از كيان و حيثيت مملكت دفاع كند . من به عنوان پدر شهيد، هيچگاه اجازه نخواهم داد كه بيگانگان به حيثيت و ناموس كشورم دستدرازي كنند . اگر لازم باشد فرزندان ديگرم، و خودم در اين راه فدا خواهيم شد و هيچ باك از شهادت و جاندادن در راه دفاع از كشور، نخواهيم داشت .
شهيد از ديدگاه مسئول پايگاه « حسن درليك »
او به خاطر علاقه و عشق شديدي كه به امام و انقلاب داشت لحظهاي آرامش نداشت . ميگفت: من آرامش خود را در جبهه در كنار ديگر رزمندگان ميبينم . وقتي آنجا هستم آرامش واقعي دارم .
خوشاخلاق و دوستداشتني بود . در انجام كارها به خانواده، خصوصاً پدرش كمك ميكرد . اگر برخورد تندي با او ميشد، او به آرامي مشكل را حل ميكرد . روحيه بسيار بالا داشت .
شهيد از ديدگاه يكي از دوستان «عبدالله دژگاهي»
شركت در مراسمات
شهيد بزرگوار از اوايل انقلاب خودجوش بود . در مراسمات و راهپيمائيها شركت فعال داشت . در مراسمات ، يك فرد عادي وبي تفاوت نبود بلكه به نوعي اغلب كارها را انجام ميداد .
ويژگيهاي شهيد
ايشان فردي ميهندوست بودند . زحمتكش و پرتلاش بود. از تلاش و زحمت خستهنميشد.
رابطهاش با مسجد
من كه به عنوان باني مسجد بودم ، شهيد بزرگوار در اكثر كارها مرا ياري ميداد . در مراسماتي كه در مسجد برگزار ميشد، يكي از دستاندركاران اصلي آن، شهيد عزيز بودند .
آخرين لحظة شهيد
صبح روزي كه قرار بود اعزام شوند و همة ما مطمئن بوديم كه ميخواهد اعزام شود . با هيچ كس خداحافظي نكرد و گفت: من دوست ندارم شما دلتنگ شويد . بلكه با شور و شوق فقط دست تكان ميداد . من تنها كسي بودم كه از شنبه كه پايگاه محل اعزام بود تا شهرستان دشتي او را بدرقه كردم .
ادامه مطلب
ويژگيهاي اخلاقي
شهيد دژگاهي، بسيار مهربان و داراي اخلاقي پسنديده و مردمپسند بود . مخصوصاً با مردم روستا بسيار خوشبرخورد و صميمي بود .
علاقه به مسجد و مراسمات
با مسجد انس خاص داشت . با علاقه و شور وصفناپذيري پذيراي مراسمات مذهبي و اياما. . . بود، به روضة سيدالشهداء علاقة خاص داشت .
برخورد با اعضاء خانواده
با اعضاء خانواده برخوردي خوب داشت . پدر و مادرم از دست او ناراحت نشدند . يعني كاري انجام نميداد كه مطابق ميل پدر و مادرم و خانواده نباشد . اين خصلت خوب او به يادگار خواهد ماند .
كارهاي مورد علاقه شهيد
به كشاورزي و تيراندازي علاقهاي خاص داشت . به دليل علاقهاش در مزرعه كنار پدر با او كار ميكرد .
پيام براي مردم
انشاءالله همة ما در راه اهداف متعاليه اسلام تلاش كنيم . پيرو مقام معظم رهبري باشيم و راه شهداء را ادامه دهيم .
آخرين لحظات شهيد در منزل
شهيد بزرگوار دفترچه اعزام به خدمت سربازي را گرفته بودند و قرار بود كه به خدمت سربازي اعزام شوند . ولي قبل از اينكه خدمت اجباري سربازي فرارسد، شور و شوق جنگيدن و دفاع از حريم ولايت و كشور در او به جوشش آمده بود و سرانجام در ساعت 3 بعد از نيمه شب مخفيانه از منزل خارج شد تا فردا به جبهه اعزام شود . و سرانجام به شهادت رسيد .
واكنش اعضاء خانواده از شنيدن خبر شهادت برادرم
هنگامي كه اين خبر به خانواده رسيد اولين بار مادرم سه بار خدا را شكر كردند و از درگاه او طلب بخشش براي شهيد نمودند .
شهيد از ديدگاه پدر بزرگوارشان «حسين خواجه گرامي»
پسرم اخلاقي منحصر بفرد داشت . بسيار مهربان و صميمي بود . علاقهاي خاص به روضه و مراسمات سينهزني داشت، اهل نماز بود . او در كار كشاورزي به من كمك مي كرد . مهارت خاصي در تيراندازي داشت . او فردي مهربان و متين بود . علاقة خاصي به جبهه داشت . هميشه دوست داشت يكبار هم كه شده به جبهه برود تا بتواند از كيان و حيثيت مملكت دفاع كند . من به عنوان پدر شهيد، هيچگاه اجازه نخواهم داد كه بيگانگان به حيثيت و ناموس كشورم دستدرازي كنند . اگر لازم باشد فرزندان ديگرم، و خودم در اين راه فدا خواهيم شد و هيچ باك از شهادت و جاندادن در راه دفاع از كشور، نخواهيم داشت .
شهيد از ديدگاه مسئول پايگاه « حسن درليك »
او به خاطر علاقه و عشق شديدي كه به امام و انقلاب داشت لحظهاي آرامش نداشت . ميگفت: من آرامش خود را در جبهه در كنار ديگر رزمندگان ميبينم . وقتي آنجا هستم آرامش واقعي دارم .
خوشاخلاق و دوستداشتني بود . در انجام كارها به خانواده، خصوصاً پدرش كمك ميكرد . اگر برخورد تندي با او ميشد، او به آرامي مشكل را حل ميكرد . روحيه بسيار بالا داشت .
شهيد از ديدگاه يكي از دوستان «عبدالله دژگاهي»
شركت در مراسمات
شهيد بزرگوار از اوايل انقلاب خودجوش بود . در مراسمات و راهپيمائيها شركت فعال داشت . در مراسمات ، يك فرد عادي وبي تفاوت نبود بلكه به نوعي اغلب كارها را انجام ميداد .
ويژگيهاي شهيد
ايشان فردي ميهندوست بودند . زحمتكش و پرتلاش بود. از تلاش و زحمت خستهنميشد.
رابطهاش با مسجد
من كه به عنوان باني مسجد بودم ، شهيد بزرگوار در اكثر كارها مرا ياري ميداد . در مراسماتي كه در مسجد برگزار ميشد، يكي از دستاندركاران اصلي آن، شهيد عزيز بودند .
آخرين لحظة شهيد
صبح روزي كه قرار بود اعزام شوند و همة ما مطمئن بوديم كه ميخواهد اعزام شود . با هيچ كس خداحافظي نكرد و گفت: من دوست ندارم شما دلتنگ شويد . بلكه با شور و شوق فقط دست تكان ميداد . من تنها كسي بودم كه از شنبه كه پايگاه محل اعزام بود تا شهرستان دشتي او را بدرقه كردم .
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب

مشاهده سایر تصاویر

مشاهده سایر تصاویر

مشاهده سایر اسناد

مشاهده سایر کتاب ها
در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید