مشخصات شهید

شهید اصغر امینی

598
نام اصغر
نام خانوادگی اميني
نام پدر عبدالعلي
تاربخ تولد 1339/07/05
محل تولد بوشهر - دير
تاریخ شهادت 1361/02/10
محل شهادت خرمشهر
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت جهادگر
شغل كارمندشيلات
تحصیلات پنجم ابتدايي
مدفن بردستان
جهت اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید.
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • شهید اصغر امینی در سال ۱۳۳۹ در خانواده اي روحاني در بردستان ديده به جهان گشود. دركودكي پدرش را ازدست داد. در هفت سالگي به مدرسه رفت. درمدرسه، كودكي ساكت وكم حرف بود. كلاس چهارم ابتدايي بود که يك چشمش را از دست داد و ترك تحصيل نمود. روزگار را به سختي گذراند و همراه دو برادرش كارگري مي كرد. گرچه برادر بزرگترش به علت كم جثه بودنش راضي نبود او كار كند ولي او هم نپذيرفت كه كار نكند و در خانه بنشيند.

    شهید امینی از خصوصیات خوبی برخوردار بد، از جمله به انجام دادن صله رحم. علاقه و محبت عجیبی به خواندن قرآن، دعا، زیارت و مرثیه برای اباعبدالله الحسین (ع) داشت که اوقات بیکاری در خانه را صرف دعا، قرآن، خواندن زیارت و روضه می کرد که تا هنوز بعضی از نوارهایی که در آن موقع ضبط گردیده از او به یادگار مانده است.

    در راهپیمایی ها و تظاهرات همراه دیگر امت اسلامی حضور داشت، کبنه و نفرتی خاص نسبت به ضد انقلاب در دل داشت.

    شهید مدت ها در شیلات جنوب بوشهر مشغول به کار بود که با تشکیل بسیج و شروع جنگ تحمیلی، اعلام آمادگی نموده و بارها قصد رفتن به جبهه کرد که به علت معیوب بودن یکی از چشم ها، مانع می شدند، بعد از شهادت یاران امام، بهشتی، رجایی و باهنر همیشه از خدا می خواست که خدایا هر چه زودتر مرا پیش این شهیدان عزیز ببر…

    بعد از عمليات فتح المبين، بردستان اولين عزيزان خود را تقديم اسلام عزیز می کند؛ شهید حسین حسن زاده، دوست شهید امینی و شهید طالب ابراهیمی، پسرخاله شهید امینی. در مجلس ختم اين عزيزان، شهيد بسیار ناراحت بود و از خدا مي خواست که زودتر مرگ او را برساند.

    شهید به بسیج بوشهر مراجعه و ثبت نام می کند که باز هم مانع می شوند و با گریه و زاری، فرمانده سپاه را تحت تأثیر قرار می دهد که موافقت او را جلب می کند و در تاریخ ۱/۱/۱۳۶۱ به جبهه های نور علیه ظلمت اعزام می گردد.

    شهيد در جبهه نیز حالات معنوي و عرفانی عجيبي داشت و همه از ايشان مي خواستند كه برايشان دعا كند و براي همه روشن بود كه ایشان اولين شهيد این عمليات هستند و چنين هم شد و در شب عمليات بیت المقدس، اولین کسی که به معبودش می رسد و دعوت حق را لبیک می گوید و شهید شیرین شهادت را می چشد، ایشان بودند که در تاریخ ۱۰/۲/۱۳۶۱ در عملیات پیروزمندانه « بیت المقدس» که منجر به آزادسازی خرمشهر گردید، درجاده اهواز به خرمشهر به شهادت می رسد. ادامه مطلب
    بسم الله الرحمن الرحیم

    و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل اله امواتاً بل احیاً عند ربهم یرزقون

    گمان نکنید کسانی که در راه خدا کشته می شوند از مردگانند بلکه زنده اند و نزد پروردگار روزی می خورند .

    سلام ای مادر و ای برادر عزیزم، باید دانست که تا به حال مرده بودم و این لحظه آغاز جهاد و شهادت است. و این احساس را در خود می بینم که تازه متولد شده ام. زندگی جاویدان خود را آغاز می کنم. شهادت انسان را به درجه اعلای ملکوتی می رساند و عبادت در راه اسلام و خدا شیرین است مانند گل محمدی و از ارسال خون پاک شهید است و  امیدوارم خدا شهادتم را در راه قرآن و اسلام که خاری در چشم دشمنان است بپذیرد.

    ای مادر مهربان و عزیزم سلام گرمم را بپذیر و حلالم کن و مبادا در شهادت من اشک بریزی، چون که این شهادت عروسی پسرت است. و شهادت برای من عروسی است.

    به خدمت مادر مهربانم که شب ها شیرم دادی:

    اللهم انی اسئلک باسمک یا قریب الفتح. بار خدایا من از تو می خواهم به­نامت ای نزدیک کننده پیروزی،

    بار خدایا از آن توست ستایش که بیافریدی و ستوده آراستی و به هر موجودی اندازه ای دادی ، بار خدایا می میرانی و زنده می کنی و بیماری و شفاعت می بخشی، و بندگان خود را در مرحله آزمایش قرار می دهی، و بر عرش احاطه داری.

    بسم الله خیر الاسماء. به برکت نامت که بهترین نامهاست، یعنی به نام خدا، پروردگار زمین و آسمان که از بنده اش دفع هر ناگواری را می کند و به سوی او خود را می کشم، از هر محبوبی که آغازش خوشنودی اوست. پس عمرم را با آمرزش به پایان برسان ای دارنده احسان .

    ای مادری که شب ها بی خوابی کشیدی، مبادا وقتی که من شهید شدم گریه کنی، ای مادر می دانم که مرگ جوان سخت است. این قدر مرگ فرزند سخت است که حضرت لیلا طاقت نیاورد و اگر ببینی بدنت فرزندت پاره پاره شده و سرم از تن جدا شده باشد گریه مکن و صبر پیشه کن که  خداوند صابران را دوست دارد . تا آخرین قطره خونم فریاد می زنم لبیک یا خمینی و لبیک یا ثارالله.

    ای مادر و ای برادر عزیزم غلامحسین، من که چیزی ندارم خرج عروسی برادرم بکنم( و یک چمدان و مقداری پول دارم که خرج عروسی برادرم بکنید) اگر من به درجه شهادت رسیدم تابوت مرا یک دور داخل حیاط بگردانید.

    و امیدوارم به خدا که سربازان غیور اسلام به پیروزی نهایی برسند و پرچم اسلام بر فراز بغداد به اهتزاز درآورند.

    و شما هر شب و روز امام خمینی را دعا کنید، و وصیت من به شما احترام به امام و اطاعت از دستورات اوست.

    برادر عزیزم رضا امینی: وصیت من به شما اطاعت از امام است ، جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقا. حق آمد و به درستی که باطل نابود شدنی است.

    خداحافظ

    و السلام علی عبادالله الصالحین ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزار بردستان
    وضعیت پیکر
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    گالری تصویر
    مشاهده سایر تصاویر
    فضای مجازی
    مشاهده سایر تصاویر
    اسناد و مدارک
    مشاهده سایر اسناد
    کتابخانه
  • شقایق های خونین
  • مشاهده سایر کتاب ها
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید