نام احمد
نام خانوادگی حيدري
نام پدر عباس
تاربخ تولد 1339/10/12
محل تولد بوشهر - دير
تاریخ شهادت 1357/09/13
محل شهادت دير
مسئولیت -
نوع عضویت ساير(شهيدانقلاب)
شغل دانش آموز
تحصیلات دوره دبيرستان
مدفن دير

در يکي از روزهاي سرد ديماه سال 1339 خورشيدي ، خداوند به خانواده اي از روستاي مل کنزه ،منت نهاد و به آنان طفلي عنايت فرموده که به يمن و مبارکي نامش را احمد گذاشتند و از آنجا ئيکه زندگي و گذران معيشت در روستا بسيار سخت بود ، پدر و مادر شهيد مجبور شدند براي پيدا کردن وضعيت بهتر امورات حياتي به دير نقل مکان نمايند و فرزند خود را که هنوز به سن و سال مدرسه نرسيده بود به مکتبخانه گذاشتند. از همين مکان مذهبي بود که احمد رشد و نبوغ فکري خود را آشکار ساخت و چنان شيفته قرآن کريم و احاديث آن گرديد که در مدت کوتاهي قرآن مجيد را بنحو احسن و شايسته ختم کرد و با آمادگي کامل وارد دبستان داريوش دير شد.
و چون پايه و ريشه تعليم و تربيتش قرآني و محکم بود در مدرسه شاگرد نمونه و از نظر اخلاقي از کليه همدوره هايش بارزتر و کاملتر مينمود. بطوريکه ديگران وي را سرمشق و الگوي خود قرار داده بودند . پس از اتمام دوره دبستان از آنجائيکه تشنه علم و سواد بود با توجه به فقر و تهيدستي با عزمي راسخ و همتي والا در سال 1354 در امتحان دوره ورودي دانشسراي کشاورزي علي آباد کمين استان فارس شرکت و با نمره ممتاز قبول و مشغول تحصيل شدند.
شهيد احمد حيدري در دانشکده نيز فردي لايق و شاگرد اول و مذهبي و خوش اخلاق و داراي حسن سلوک بود بهمين خاطر هم در عزايش دوست ودشمن گريستند. حتي دژخيمان رژيم با وجود خفقان در مراسمش حاظرشده و اشک ريختند. دوران تحصيل احمد حيدري مصادف شد با اوج گيري انقلاب شکوهمند اسلامي ايران به رهبري حضرت امام (رض) که توام بود با دستور تعطيلي مدارس و مراکز علمي . طبيعتا احمد حيدري بنا به توصيه رهبر و مولاي خود دست از تحصيل موقتا کشيد.و به دير نزد خانواده اش مراجعت کرده ولي اصلا آرام و قرار نداشتند زيرا دين و اسلام را در خطر تهديد مي ديدند. لذا همواره در همه جا در مجالس و مساجد و تکايا حاضر و فعالانه در راهپيمائيها شرکت ميجستند. گويا گمشده اي داشتند و هر جا و هر زمان بدنبال گمشده اش بود .
از آنجائيکه انسان از بدو تولد خداوند در لوح تقديرش تمام زندگيش رقم زده است و اصلا خداوند وي براي سعادت خانواده اش شهيد خلق کرده بود، بالاخره در روز جمعه 13 آذر 57 در راهپيمائي با شکوهي که در دير برگزار شده بود شرکت کرده و مورد اصابت گلوله سربازان اهريمني شاه قرار گرفت و نقش زمين شد . چون تعداد مجروحين زياد بوده و دژخيمان ستمشاهي از ياري رساندن به آنان ممانعت ميکرد. برادرش خاطره دلاوري شهداء در اذهان زنده کرده و نعش بخونش آغشته و پاره پاره وي را با کمک تني چند از مردم به درمانگاه محل که در محاصره شديد افسران و نظاميان بود رسانيده و از آنجا بوسيله يک وانت بار مظلومانه راهي مرکز استان گرديده ولي شدت جراحات و خستگي و شدت ضعف و تشنگي ، بالاخره توان اين عزيز را تمام کرده و نزديکي هاي روستاي کشي ، قلبي که براي مردم مي تپيد و همواره غمگسار مردم بود و مملو از عشق به امام و اسلام بود براي هميشه از حرکت باز ايستاد و بدين گونه احمد شربت گواراي شهادت را که لايق و عاشقش بود نوشيد. در آن لحظه اي که برادرش شاهد و ناظر صحنه شهادت بود و دريافت که ديگر براي هميشه تنهاست جنازه برادر را به دير انتقال داده و بصورت مخفيانه ولي در عين حال دليرانه و شجاعانه به گلزار شهداي رسانيده و امانت الهي را خالصانه تحويل معبود داد و گرچه ديگر احمد حيدري از بين ما رفته بود و ابديتي جاويد پيوسته و کمال مطلق يافته بود ولي ياد و خاطراو در ذهن ما و رسم و روش او الگوي زندگي خانواده و ما مردم اين ديار گرديد. ادامه مطلب
و چون پايه و ريشه تعليم و تربيتش قرآني و محکم بود در مدرسه شاگرد نمونه و از نظر اخلاقي از کليه همدوره هايش بارزتر و کاملتر مينمود. بطوريکه ديگران وي را سرمشق و الگوي خود قرار داده بودند . پس از اتمام دوره دبستان از آنجائيکه تشنه علم و سواد بود با توجه به فقر و تهيدستي با عزمي راسخ و همتي والا در سال 1354 در امتحان دوره ورودي دانشسراي کشاورزي علي آباد کمين استان فارس شرکت و با نمره ممتاز قبول و مشغول تحصيل شدند.
شهيد احمد حيدري در دانشکده نيز فردي لايق و شاگرد اول و مذهبي و خوش اخلاق و داراي حسن سلوک بود بهمين خاطر هم در عزايش دوست ودشمن گريستند. حتي دژخيمان رژيم با وجود خفقان در مراسمش حاظرشده و اشک ريختند. دوران تحصيل احمد حيدري مصادف شد با اوج گيري انقلاب شکوهمند اسلامي ايران به رهبري حضرت امام (رض) که توام بود با دستور تعطيلي مدارس و مراکز علمي . طبيعتا احمد حيدري بنا به توصيه رهبر و مولاي خود دست از تحصيل موقتا کشيد.و به دير نزد خانواده اش مراجعت کرده ولي اصلا آرام و قرار نداشتند زيرا دين و اسلام را در خطر تهديد مي ديدند. لذا همواره در همه جا در مجالس و مساجد و تکايا حاضر و فعالانه در راهپيمائيها شرکت ميجستند. گويا گمشده اي داشتند و هر جا و هر زمان بدنبال گمشده اش بود .
از آنجائيکه انسان از بدو تولد خداوند در لوح تقديرش تمام زندگيش رقم زده است و اصلا خداوند وي براي سعادت خانواده اش شهيد خلق کرده بود، بالاخره در روز جمعه 13 آذر 57 در راهپيمائي با شکوهي که در دير برگزار شده بود شرکت کرده و مورد اصابت گلوله سربازان اهريمني شاه قرار گرفت و نقش زمين شد . چون تعداد مجروحين زياد بوده و دژخيمان ستمشاهي از ياري رساندن به آنان ممانعت ميکرد. برادرش خاطره دلاوري شهداء در اذهان زنده کرده و نعش بخونش آغشته و پاره پاره وي را با کمک تني چند از مردم به درمانگاه محل که در محاصره شديد افسران و نظاميان بود رسانيده و از آنجا بوسيله يک وانت بار مظلومانه راهي مرکز استان گرديده ولي شدت جراحات و خستگي و شدت ضعف و تشنگي ، بالاخره توان اين عزيز را تمام کرده و نزديکي هاي روستاي کشي ، قلبي که براي مردم مي تپيد و همواره غمگسار مردم بود و مملو از عشق به امام و اسلام بود براي هميشه از حرکت باز ايستاد و بدين گونه احمد شربت گواراي شهادت را که لايق و عاشقش بود نوشيد. در آن لحظه اي که برادرش شاهد و ناظر صحنه شهادت بود و دريافت که ديگر براي هميشه تنهاست جنازه برادر را به دير انتقال داده و بصورت مخفيانه ولي در عين حال دليرانه و شجاعانه به گلزار شهداي رسانيده و امانت الهي را خالصانه تحويل معبود داد و گرچه ديگر احمد حيدري از بين ما رفته بود و ابديتي جاويد پيوسته و کمال مطلق يافته بود ولي ياد و خاطراو در ذهن ما و رسم و روش او الگوي زندگي خانواده و ما مردم اين ديار گرديد. ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب
ادامه مطلب

مشاهده سایر تصاویر

مشاهده سایر تصاویر

مشاهده سایر اسناد

مشاهده سایر کتاب ها
در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید