مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید ابراهیم موسایی

225
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام ابراهيم
نام خانوادگی موسايي
نام پدر حسين
تاریخ تولد 1341/04/04
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1362/12/03
محل شهادت جفير
مسئولیت فرمانده دسته
نوع عضویت پاسدار
شغل پاسدار
تحصیلات سوم راهنمايي
مدفن جائينك
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • مصاحبه
  • خاطرات
  • شهيد بزرگوار ، ابراهيم موسائي فرزند حسين ، شماره شناسنامه 1 در بهارستان 1341 در خانواده اي فقير و مذهبي در روستاي رستمي رود حله چشم به جهان گشود و پس از مهاجرت به روستاي جائينك در سن 6 سالگي در دبستان شهيد رجائي جائينك مشغول تحصيل شد و پس از آن براي گذراندن دوره راهنمايي عازم اهرم گرديد .

    و سال اول راهنمايي خويش را با موفقيت به پايان رسانيد و سالهاي دوم و سوم راهنمايي خود را در مدرسه شهيد رئيسعلي دلواري به اتمام رسانيد شهيد ابراهيم موسائي همگام با امت انقلابي و مسلمان ايران در براندازي حكومت ستم شاهي پهلوي سهم بسزايي داشت و همچون ديگر برادران در تمام راهپيمائيها و تظاهرات ضد شاهنشاهي مشاركتي فعالانه داشت شهيد موسائي در سال 1359 كه جنگ كافران بعثي عليه امت اسلام آغاز شد . در هنرستان صنعتي بوشهر به تحصيل اشتغال داشت و در زمستان سال 1360 بود كه پدرش  را در يك حادثه دريايي از دست داد و از اين تاريخ بود كه ابراهيم رسماً خود را به عنوان سرپرست و ولي خانواده مي دانست و سرپرست مادر و برادران و خواهران پدر از دست داده ي خود را به عهده گرفت با تلاش شبانه روزي ضمن ادامه تحصيل خانواده خويش نيز اداره ميكرد و شهيد موسائي يكي از اعضاي فعال انجمن اسلامي بشمار مي رفت و هميشه هدفش رساندن پيام خون شهدا و پيروي از رهنمودهاي امام امت بود.

    تا اينكه بالاخره نيروي ايمان و ايثار بر آن غلبه يافت و مدرسه را رها كرد و جهت آموزش نظامي به شهر كازرون اعزام شد و دوره آموزش نظامي خويش را در اين شهر به پايان  رسانيد و براي مقابله با مزدوران بعثي به ياري برادران رزمنده خود شتافت وي با اولين گروه اعزامي از روستاي جائينك بود و در حمله فتح خرمشهر شركت جست و پس از فتح اين شهر قهرمان به خانه بازگشت و مشغول خواندن درسهاي عقب افتاده ي خود شد تا خود را جهت شركت در امتحانات آماده نمايد ولي از آنجايي كه نمي توانست آرام بنشيند امتحانات خود را نيمه تمام گذاشت و براي بار دوم رهسپار جبهه هاي جنگ شد و در حمله والفجر 1 شركت كرد تا ديگر بار به نداي هل من ناصرينصرني لبيك گويد و از مكتب خون و شهادت پاسداري كند تا به متجاوزين و دشمنان خدا بفهماند كه ما ياران حسين از كشته شدن در راه دين مبين اسلام هيچ هراسي نداريم .

    شهيد موسائي سال آخر هنرستان بود كه مدرسه را مجدداً رها كرد و اين بار رسماً به عنوان نيروي داوطلب در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ثبت نام و به عنوان يك پاسدار جان بر كف ، خود را جهت مقابله با كافران بعثي آماده كرد و پس از شركت در حمله و الفجر 4 به مرخصي آمد و پس از گذراندن مرخصي خويش در كنار خانواده براي آخرين بار در بهمن ماه 62 به قصد شركت در حمله ، عازم كربلاي ايران گرديد و در عمليات خيبر ( با نام مقدس محمد آغاز شد ) و در تاريخ 3/12/62 در جبهه جفير به دست مزدوران بعثي به شهادت رسيد و به جمع ياران پيوست . روحش شاد و راهش پر رهرو باد .
    ادامه مطلب
    سستي نكنيد و دشمن را به صلح نخوانيد كه شما برترانيد و خدا با شماست ما از آن خدائيم و بازگشت ما به سوي اوست پس چه بهتركه اين مسير را در راه طي كنيم تا خداوند راضي باشد . وصيت نامه ام را شروع مي كنم با درود و سلام بر خميني كبير و روح خدا و با درود و سلام بر تمامي شهداي انقلاب اسلامي و خانواده شهدا و درود و سلام بر معلولين و مجروحين و مفقود الاثرها و درودو سلام بر رزمندگان كفر ستيز پر قدرت اسلام و خانواده و در جبهه هاي نور عليه ظلمت چيزي كه ما را داوطلب  جبهه ها مي كند تنها خاك كشور نيست بلكه هدف اصلي ، شناساندن انقلاب اسلامي و صدور جهاني كردن اسلام در سراسر دنيا و دفاع از جمهوري اسلامي كه سرآغاز حكومت عدل حضرت مهدي (عج) مي باشد هست . اين مسئوليتي است كه ما در قبال خون شهدا احساس مي كنيم و در اينده نيز احساس خواهيم كرد و هدف نهايي جلب رضايت و خشنودي خداوند مي باشد و تنها به اذن خدا و پشتوانه ايمان و اعتقاد به امدادهاي غيبي است كه تاكنون پيروزيهاي بي شمار نصيبمان شده و انشاالله در آينده اي نزديك قدس نيز از طريق كربلاي به دست نيروهاي اسلام خواهد افتاد . در ضمن اين قسمت مربوط به مادر عزيزم است از اينكه بي خبر به جبهه رفته ام اميدوارم كه مرا ببخشيد و حلال كرده باشيد و مي دانم كه اين وصيت نامه را مي خوانيد بسيار ناراحت مي باشيد اما بايد متوجه باشيد كه بايد در راه اسلام اين مشكلات و سختيها را تحمل كرد ، اصلاً ما بايد در راه اسلام از هستيمان بگذريم زيرا كه همه هستي مان از خداست گرفته از مال و ثروت و جسم و جان و فرزند و بچه و همه از خداست و امانتي هستند نزد شما كه بايد همه را سالم بدست صاحبش برسانيد و هدف از زندگي رسيدن به الله و معبود يگانه است پس چگونه در خانه بنشينم و شاهد اين همه قتل و كشتار برادران ديني خود باشم . اگر ازاين حمله جان سالم بدر مي بردم آنقدر به جبهه دانشگاه الهي مي رفتم كه ديگر دشمن باقي نماند تا جرات قد علم كردن درمقابل اسلام را داشته باشد . وصيت من حقير گناهكار اين است كه در همه حال شكرگزار باشيد و همچنين در مقابل مشكلات توكل به الله كنيد و صابر باشيد و با نيروي ايمان استقامت و تا آخرين قطره خون در راه پيروزي حق عليه باطل مبارزه كنيد تا انشا الله با سرافرازي در روز قيامت جزو صالحان و صديقان قرار گيريد و اين وصيت اخر را بسيار تاكيد مي كنم حتماً انجام دهيد و اطاعت از امام و از رهنمودهاي امام پيروي كنيد و كارهايتان براي الله باشد .

    خدا را ناظر بر اعمال خود بدانيد من از ملت شهيد پرور ايران بويژه مردم شريف جائينك مي خواهم كه اگر شهادت نصيبم گشت به جاي عزاداري برايم طلب مغفرت كنيد تا شايد خداوند از گناهانم در گذرد .

    همچنين حامي امام خميني باشيد قدرت خدا را دست كم نگيريد ، منافق زمان هر كس باشد او را از بين ببريد به ياد خدا و به ياد مهدي (عج) باشيد آخرت را از ياد نبريد . مادرم و برادرانم و خواهرانم ، تمامي قوم و خويشم اگر جسد من بدست شما نرسيد ناراحت نباشيد زيرا خانواده هاي داغدار چون شما زيادند و سرتاسرايران عزادار است و اگر جسدهاي ما شهيدان نيامد ، حضرت مهدي ما را به خاك مي سپارد . جواناني كه براي حمله بر يكديگر سبقت مي گيرند و شهادت سعادت خويش مي دانند و به سوي معبود خود       مي شتابند و از تمامي برادران مي خواهم كه راه مرا ادمه دهيد و از اين جا با شما خداحافظي مي كنم و مرا بالاي سربرادرم محمد برهمند پور به خاك سپاريد .

    اگر باشد قرار اخر بميرم

    نمي خواهم كه در بستر بميرم

    خدايا كن شهادت را نصيبم

    كه همچون اكبر و اصغر بميرم

    سرباز كوچك اسلام ابراهيم موسائي 22/8/68 در سنندج
    ادامه مطلب
    1ـ چه كسي نام او را انتخاب كرد و انگيزه او از اين انتخاب چه بود ؟ پدرم ، چون در آن زمان فرزند اول را يا ابراهيم مي گذاشتند يا اسماعيل

    2ـ آيا در دوره ابتدايي مردود و يا ترك تحصيل نموده و علت آن چه بوده است ؟ شهيد در دوره ابتدايي مردوديي شده است .

    3ـ روحيه اجتماعي او را توصيف كنيد ؟ نامبرده از روحيه عالي در اجتماع برخوردار بود

    4ـ ميزان علاقه و ديدگاه شهيد نسبت به امام خميني و ولايت فقيه را بيان كنيد ؟ شهيد علاقه خاصي به امام داشت همانطور كه در وصيت نامه اش مشخص است .

    5ـ چه نوع فعاليت سياسي و انقلابي و بعد از پيروزي انقلاب انجام مي داد ؟ فعاليت سياسي قبل از انقلاب نداشته و بعد از پيروزي انقلاب عضو انجمن اسلامي روستاي جائينك بوده است .

    6ـ ديدگاه شهيد نسبت به دفاع از وطن اسلامي و به ويژه 8 سال مقدس را توضيح دهيد ؟ شهيد نسبت به دفاع از كشور خيلي اهميت مي داد

    7ـ در خصوص ارادت و معرفت و محبت شهيد به اهل بيت و توسل وي به ائمه اطهار توضيح دهيد ؟ در اين خصوص همان بس كه وي باني برگزاري زيارت عاشورا بود و هميشه در مراسم سوگواري   امام حسين شركت مي نمود

    8 ـ اولين بار در چه سني و چگونه به جبهه رفت ؟ در 20 سالگي ، جزء اولين اعزاميان منطقه بود

    9ـ آيا شهيد تشييع جنازه شده است ؟ تاريخ و محل دفن و نام گلزار او را بيان كنيد؟                                بله ، گلزار شهداي جائينك

    10ـ راجع به نحوه رفتار او با پدر و مادر توضيح دهيد ؟ او بسيار مهربان بود از داشتن پدر  محروم بوديم و احترام به خصوصي براي مادرم قائل بود و مادرم را بسيار دوست مي داشت

    11ـ انس و علاقه شهيد به قرآن و ذكر خدا چگونه بود ؟ انس با قرآن بسيار داشت هميشه در موقع اذان ظهر و مغرب و صبح در مسجد حضور داشت و بيشتر وقتش را به عبادت با خداي پرداخت

    12ـ آيا غير از كتابهاي درسي مطالعه ديگري هم داشتند ؟ بله ، كتابهاي استاد مطهري ، صحيفه سجاديه و ديگر كتابها

    13ـ چه خاطراتي از جبهه و همرزمانش بري شما و دوستان تعريف مي كرد ؟ مي گفت كه در آنجا بسيار با دوستان در يك سنگر با هم مهربان هستيم و در آن جا بر پاي داشتن دعاي كميل و زيارت عاشورا يك شور حالي ديگري دارد

    14ـ آخرين مرحله اي كه به جبهه مي رفت چه حالات روحي داشت و چگونگي وداع را توضيح  دهيد ؟ آخرين روزي كه به جبهه مي رفت همگي با او خداحافظي كرديم و مادرم كه يك پياله آب در دست داشت به دنبال او مي ريخت او خيلي به دنبال خود نگاه مي كرد و چند بار مكث كرد ايستاد و دوباره رفت و آن ابراهيم هميشگي نبود صورت او نور ديگري پيدا كرد بوده و گفت دعا كنيد كه ديگر با يك دسته گل به خانه بيايم و چون مادرم به او گفت ( قبل از اينكه به اين جبهه برود ) كه من خواب ديدم كه شهيد برهمندپور يك دسته گل به تو داده است گفت صدرصد من اين دفعه شهيد   مي شوم و خودش مي فهميد كه اين سفر سفر آخر او است و ديگر بر نمي گردد .

    15ـ چگونه و توسط چه كسي از شهادت برادرتان با خبر شديد ؟ ساعت 9 شب بود پسر دائي و دائيم يك شب قبل از خبر شهادتش از طرف سپاه آمدند و سئوالاتي ازما كردند و ما به آنها جواب داديم و صبح زود بود كه يكي دق الباب زدند ما در را باز كرديم دائيم بود و با دست گذاشتن روي چشمان خودش شهادت برادرم را به ما خبر داد

    16ـ شهادت ايشان چه تأثيري بر شما و اعضاي خانواده گذاشت ؟ شهادت برادرم تأثير بسزايي در زندگي ما داشت زيرا او به عنوان سرپرست و پدر خانواده محسوب مي شد . ولي افتخار بزرگي هم براي خودش و هم براي خانواده ما بود

    17ـ چه قسمتهايي از بدن شهيد كشف و تشييع شد ؟ تمام اعضاء بدن

    18ـ چه پيامي يا سخني با مسئولين و مردم داريد ؟ كه راه شهيدان را ادامه دهند خيلي شهيد داده ايم براي اسلام هيچ وقت اصالت خود را از دست ندهند و مسئولين كار مردم را راه بيندازند و مردم هيچ وقت شهدا را فراموش نكنند

    19ـ از خصوصيات اخلاقي و صفات بارز ايشان براي ما توضيح دهيد ؟ شهيد در بين دوستان خود نمونه بود و از اخلاق شايسته اي برخوردار بود .

    فضايل اخلاقي

    باز هم شكوفه اي پر پر شد و آسمان روستايمان گريست و صد افسوس كه براي ما دلسوختگان و داغ ديدگان نگفت كه درد فراق و دوري او را چگونه تحمل كنيم روح او در آغوش گرم فرشتگان آسوده ولي زمين سيه پوش شد و دلهاي مالامال از عشق ياران به تلاطم درآمد خبر سنگين بود و سوزناك . شهيد موسايي به لقاءالله پيوست دستهاي ما بر سرو سينه فرود آمدند و بغضهاي گره خورد در گلو شكستند زخمهاي اليتام نيافته دوباره از داغ فقدان موسايي سرباز كرد و داغهاي تازه شد آن كه وجود مباركش مرهمي بود بر دلهاي سوخته و گداخته از مصيبت ياران شهيد او ديده از جهان فرو بست و ياران را در هاله اي از اندوه و غم فرو برد . شهيد موسايي براي ما ، يادآور عشق و مردان خدا بود و بوي گل عشق را از گلاب وجودش مي يافتيم شهيد موسايي از ويژگيهاي بر جسته اي برخور دار بودند. او انساني لايق و توانا و همچنين با ايمان و هوشمند بود زاهدي پرهيزگار و عارفي شيدا به شمار    مي رفت حمايتهاي ايشان از مقام ولايت فقيه و موضع گيريهاي آن مبارز خستگي ناپذير خصوصاً بعد از پيروزي انقلاب اسلامي همواره موجب دلگرمي و وحدت جوانان مبارز بوده است درود خداند بر او، آن زمان كه زاد و آن زمان كه چهره در نقاب خاك كشيد و آن هنگام كه بر انگيخته خواهد شد .
    ادامه مطلب
    اين انسان پاك وارسته خيلي بلند انديشه بود يادم مي آيد وقتي مادر مراسم دعاهاي كميل و عزاداري اهل بيت شركت مي كرديم سعي همه برادران بسيجي اين بود كه به هر نحو خود را به اين محفل معنوي برسانند و تا آخر آن حضور داشته باشند ولي آقاي موسائي درست در آخر دعا كه مصيبت خواني ابا عبدالله شروع مي شد يعني درست موقعي كه انسان مي خواهد بداند بر اباعبدالله در روز عاشورا چه وقايع هولناكي گذشته است جلسه را رها مي كرد و ما بعد از دعا كه مي شد به سمت چادرها و سنگرها مي آمديم . وقتي به سنگر يا چادرها بر مي گشتيم نگاه مي كرديم نظافت سنگر و آب و غذا حتي سفره غذا آماده و تدارك چيده شده بود تا به محض اينكه رزمندگان از مراسم بر مي گردند پاي سفره آماده بنشينند و هميشه غذا خوردن را قبل از رزمندگان تمام مي كرد و آماده بود به محض اينكه غذا تمام شود ظروف را بشويد يا عموماً لباسهاي بسيجيان را خودش مي شست . و شب كه براي عمليات آماده مي شديم . آرپي جي زن بود من ديدم كه گلوله هاي آر پي جي مانند قطار دور كمر و در كوله پشتي جا داده بود حتي گلوله آر پي چي به دست امدادگراني كه در آن گروهان بودند مي داد تا در حين عمليات در برابر دشمن كم نداشته باشد و وقتي من در جبهه بودم و او به مرخصي مي آمد بدون اطلاع قبلي من و يا سفارش من حتماً به خانواده ما سر مي زد و مشكلات را جويا     مي شد . و رفع مشكل مي كرد و با اين همه زحمت كه براي رزمندگان مي كشيد كم حرف مي زد و به جاي صحبت كار مي كرد .
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزارجائينك
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x