نام محمد
نام خانوادگی غلامي
نام پدر علي
تاریخ تولد 1343/01/09
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1365/10/04
محل شهادت جزيره سهيل
مسئولیت فرمانده دسته
نوع عضویت پاسدار
شغل پاسدار
تحصیلات پنجم ابتدايي
مدفن بوالخير
شهادت شيوه پروانگي ميخواهد و مرام عاشقيِ معبود، بر سرخوان گسترده نعمت نشسته و بهشت را به بها ميخواهد نه به بهانه!
آنچه در ذيل ميآيد گوشهاي از زندگينامه ايثارگري است كه خاطرهاش از ياد نخواهد رفت كه در لباس مقدس پاسداري، حقيقتاً به آنچه كه شايسته پاسدار دين است دست يافت . اين پاسدار وفادار به ولايت فقيه در فروردين ماه سال 43،شب اول ماه قرآن (رمضان)، در بندر ابوا لخير در خانوادهاي متدين و فقير، چشم بديده هستي گشود وبر مبناي اعتقادات عميق ديني نام محمد ، را كه نام آخرين پيامبر خدا(ص)،با الهام از كتاب آسماني قرآن برايش برگزيدند. دوران كودكي را در كنار ساحل خليج فارس همچون كودكان آزاد آن ديار سپري نمود وچهار سال از دوران ابتدايي را در دبستان شهيد خليلي بندر بوالخير به تحصيل علم پرداخت ولي به لحاظ فقر مالي درس را ناتمام گذاشت و دل را به دريا سپرد. شهيدمحمد غلامي در كنار تأمين معاش علاقه وافري به ورزش داشت او در تمام مراحل زندگي خود حتي الامكان كارهاي خود را خود انجام مي داد وبه انجام عبادت واجراي فرامين الهي عشق مي ورزيد. وي در سال 61 ازدواج نمود كه حاصل آن دو فرزند بنام هاي حبيبه وصديقه ميباشد. علاقه به زن وفرزند او را از عشق الله وادامه راه شهيدان تاريخ باز نداشت او آزاد زيستن وآزاد انديشي را چنان آموخته بود كه به هر قيمتي حاضر نبود زير بار ذلت برود، در همان ابتداي پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي وپس از تشكيل بسيج با توجه به تحصيل اندك اما با بينش والا نسبت به انقلاب ورهبر لباس خاكي بسيجي را به تن نمود وبه عضويت بسيج در آمد وپس از اندك آموزش نظامي، راهي جبهه گرديد تا اينكه با توجه به عشق به جبهه وبراي پاسداري از اسلام عزيز لباس سبز زيباي پاسداري برتن نمود. در كسوت مقدس پاسداري ،به جبهه هاي نبردحق عليه باطل شتافت و حدود 2سال وچند ماه را در جبهه ها گذراند ودر عملياتهاي فتح المبين، كربلاي 4 و عملياتهاي متعدد شركت نمود، مأموريت هاي مهمي را متقبل شد تا اينكه در سحرگاه دي ماه سال 65 در آبهاي سرد اروند رود در عمليات كربلاي 4 به عنوان فرمانده دسته مفقود گرديد اما آرمانهاي او كه عشق به قرآن و ولايت و دين استلام بود هميشه جاويد و زنده خواهد بود.
ادامه مطلب
آنچه در ذيل ميآيد گوشهاي از زندگينامه ايثارگري است كه خاطرهاش از ياد نخواهد رفت كه در لباس مقدس پاسداري، حقيقتاً به آنچه كه شايسته پاسدار دين است دست يافت . اين پاسدار وفادار به ولايت فقيه در فروردين ماه سال 43،شب اول ماه قرآن (رمضان)، در بندر ابوا لخير در خانوادهاي متدين و فقير، چشم بديده هستي گشود وبر مبناي اعتقادات عميق ديني نام محمد ، را كه نام آخرين پيامبر خدا(ص)،با الهام از كتاب آسماني قرآن برايش برگزيدند. دوران كودكي را در كنار ساحل خليج فارس همچون كودكان آزاد آن ديار سپري نمود وچهار سال از دوران ابتدايي را در دبستان شهيد خليلي بندر بوالخير به تحصيل علم پرداخت ولي به لحاظ فقر مالي درس را ناتمام گذاشت و دل را به دريا سپرد. شهيدمحمد غلامي در كنار تأمين معاش علاقه وافري به ورزش داشت او در تمام مراحل زندگي خود حتي الامكان كارهاي خود را خود انجام مي داد وبه انجام عبادت واجراي فرامين الهي عشق مي ورزيد. وي در سال 61 ازدواج نمود كه حاصل آن دو فرزند بنام هاي حبيبه وصديقه ميباشد. علاقه به زن وفرزند او را از عشق الله وادامه راه شهيدان تاريخ باز نداشت او آزاد زيستن وآزاد انديشي را چنان آموخته بود كه به هر قيمتي حاضر نبود زير بار ذلت برود، در همان ابتداي پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي وپس از تشكيل بسيج با توجه به تحصيل اندك اما با بينش والا نسبت به انقلاب ورهبر لباس خاكي بسيجي را به تن نمود وبه عضويت بسيج در آمد وپس از اندك آموزش نظامي، راهي جبهه گرديد تا اينكه با توجه به عشق به جبهه وبراي پاسداري از اسلام عزيز لباس سبز زيباي پاسداري برتن نمود. در كسوت مقدس پاسداري ،به جبهه هاي نبردحق عليه باطل شتافت و حدود 2سال وچند ماه را در جبهه ها گذراند ودر عملياتهاي فتح المبين، كربلاي 4 و عملياتهاي متعدد شركت نمود، مأموريت هاي مهمي را متقبل شد تا اينكه در سحرگاه دي ماه سال 65 در آبهاي سرد اروند رود در عمليات كربلاي 4 به عنوان فرمانده دسته مفقود گرديد اما آرمانهاي او كه عشق به قرآن و ولايت و دين استلام بود هميشه جاويد و زنده خواهد بود.
«لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً، بل احياء عند ربهم يرزقون»
كساني كه در راه خدا كشته ميشوند مرده ميپنداريد بلكه آنان زندهاند و نزد خداي خود روز ميگيرند. اينجانب سرباز كوچكي از سربازان سپاه توحيد وظيفه شرعي خود دانستم كه عازم جبهههاي حق عيله باطل شوم و با دشمن خدا و قرآن و ميهن به نبرد بپردازم. نميتوانستم شاهد ديدن و تماشاي جنازة برادران خود باشم چون در هر نقطه شاهد چند تن از برادران خود بودم و بيشتر توان ديدن اين پرپر شدنها را نداشتم. خداي را سپاس! كه به من توفيق داد تا عازم جبهههاي حق عليه باطل شوم و به نبرد با آمريكاي جهانخوارو نوكرش صدام بپردازم. خداي را سپاس! كه ما را لايق شهادت و يكي از سربازان كوچك خود دانست و مرا به سوي خود فرا خواند و در پايان از مادرم عاجزانه ميخواهم كه اگر من به شهادت نائل آمدم در مرگ من گريه نكند چون من فرزند خوبي براي شما نبودم و در ضمن اگر يك موقعي كوچكترين آزار و اذيتي از من ديده باشيد به بزرگي خودتان ببخشيد و از شما ميخواهم كه در مصيبت من به جاي گريه لبخند بزنيد و خدا را شكر كنيد.
ادامه مطلب
كساني كه در راه خدا كشته ميشوند مرده ميپنداريد بلكه آنان زندهاند و نزد خداي خود روز ميگيرند. اينجانب سرباز كوچكي از سربازان سپاه توحيد وظيفه شرعي خود دانستم كه عازم جبهههاي حق عيله باطل شوم و با دشمن خدا و قرآن و ميهن به نبرد بپردازم. نميتوانستم شاهد ديدن و تماشاي جنازة برادران خود باشم چون در هر نقطه شاهد چند تن از برادران خود بودم و بيشتر توان ديدن اين پرپر شدنها را نداشتم. خداي را سپاس! كه به من توفيق داد تا عازم جبهههاي حق عليه باطل شوم و به نبرد با آمريكاي جهانخوارو نوكرش صدام بپردازم. خداي را سپاس! كه ما را لايق شهادت و يكي از سربازان كوچك خود دانست و مرا به سوي خود فرا خواند و در پايان از مادرم عاجزانه ميخواهم كه اگر من به شهادت نائل آمدم در مرگ من گريه نكند چون من فرزند خوبي براي شما نبودم و در ضمن اگر يك موقعي كوچكترين آزار و اذيتي از من ديده باشيد به بزرگي خودتان ببخشيد و از شما ميخواهم كه در مصيبت من به جاي گريه لبخند بزنيد و خدا را شكر كنيد.
در نقل سجاياي اخلاقي شهيد همان بس كه وي شهيد راه اسلام است شهيد محمد غلامي را همگان بعنوان فردي با ايمان و فروتن ميشناسند و در ميان مردم منطقه از احترام خاصي برخوردار بود. يكي از دوستان و همرزمان شهيد ميگويد: «ايشان آنقدر متواضع بود كه هرگز به ما اجازه نميداد در سنگر برايش آب و يا چيز ديگر بياوريم و او همه كارهاي شخصياش را خودش انجام ميداد شهيد هميشه آرام صحبت ميكرد و با همين آرامش و متانت ديگران را به رعايت اصول ديني و مذهبي هدايت مينمود.» مادر شهيد در شرح بيان اخلاق فرزند خود چنين بازگو ميكند «فرزندم! دلي مهربان و قلبي رئوف داشت. هرگاه در چشمهايش نگاه ميكردم خستگي از تنم بيرون ميرفت شهيد غلامي با پيروي از اخلاق و رفتار بزرگان روح خود را پرورش داده بود و سعي مينمود كه در بيشتر موارد حالات خود را حفظ نمايد. وي در سلام كردن پيش قدم بود.» و يكي ديگر از دوستان در مورد وي ميگويد: «هرگاه او را ميديدم زودتر سلام ميكرد، يك دفعه ميخواستم زودتر سلام كنم اما او متوجه شد و اين عمل را با زيركي خاصي زودتر از من انجام داد و به من گفت: «نه شما و حتي ديگران هم نميگذارم زودتر به من سلام كنند البته تواضع و فروتني او از قبل برايم مسجل شده بود.))
شهيد غلامي اوقات بيكاري خود را بيهوده هدر نميدادند. اوقات خود را صرف ماهيگيري و خواندن كتابهايي مانند: توضيحالمسائل ـ كتابهاي اخلاقي و اعتقادي سپري ميكرد. از گفتههاي يكي از دوستان و همرزمان شهيد اين چنين برميآيد كه شهيد هرگز وقت را از دست نميدادند و براي وقتشان خيلي اهميت قائل بودند و به راستي انساني وارسته و بزرگ بود كه با رفتار و كردارش درس ايثار، فداكاري و جوانمردي را به ما آموخت.
ادامه مطلب
شهيد غلامي اوقات بيكاري خود را بيهوده هدر نميدادند. اوقات خود را صرف ماهيگيري و خواندن كتابهايي مانند: توضيحالمسائل ـ كتابهاي اخلاقي و اعتقادي سپري ميكرد. از گفتههاي يكي از دوستان و همرزمان شهيد اين چنين برميآيد كه شهيد هرگز وقت را از دست نميدادند و براي وقتشان خيلي اهميت قائل بودند و به راستي انساني وارسته و بزرگ بود كه با رفتار و كردارش درس ايثار، فداكاري و جوانمردي را به ما آموخت.
اطلاعات مزار
محل مزاربوالخير
تصویر مزار
موقعیت مکانی مزار
گالری تصاویر
مشاهده سایر تصاویر
در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید
0 دیدگاه ها و دلنوشته ها