مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید نعمت الله تهمتن

1139
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام نعمت الله
نام خانوادگی تهمتن
نام پدر حسنعلی
تاریخ تولد 1339/01/01
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1360/09/09
محل شهادت بستان
مسئولیت فرمانده گروهان
نوع عضویت پاسدار
شغل پاسدار
تحصیلات ديپلم
مدفن باغك
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • خاطرات
  • پدر شهید، حسنعلي فرزند غلامحسين است كه اصالتاً پولادي بوده و بعداً تغيير شهرت داده و تهمتن را انتخاب نموده اند. وي از فرهنگيان باز نشسسته مي‌باشد. مادر شهيد فاطمه از خاندان پولادي است وي جدش زاير غلامعلي كه دست در كار خير داشته و اولين مسجد روستا را بنا نهاده است.

    در روز چهارم مرداد ماه  سال 1339 (هـ .ش) در كرانه آشيانه خانواده اي مولودي قدم گذاشت كه زادروزش با28 صفر، روز رحلت پيامبر اسلام (ص) و شهادت امام حسن (ع)مصادف گرديد .

    مادر بزرگش نام نعمت الله را براي او انتخاب مي كند و اين موهبت الهي را نعمت خدا معرفي مي كند شهر بانو شهيد زاده كه مادر بزرگ شهيد است خود دايه گري مولود را بر عهده مي گيرد .او خواهر سالار مبارزه با استعمار پير انگليس يعني رئيسعلي دلوار ي است .رشادت ،دليري ،مردانگي و شجاعت در رگ خاندان دلواري مي جوشد رئيسعلي دلواري را نه به نام بلكه به صفت او را مي شناسند.وقتي نام اين خاندان برده مي شود در طرف ديگر معادله بايد تهمتن يعني پيلتن ،قهرمان و پهلوان قرار داد.در دامن چنين مادري ،پدري پرورش مي يابد كه كنون مولودي بنام نعمت الله را به دامن دارد.روز بيست و هشتم صفر روز شهادت سبط اكبر پيغمبر و روز رحلت فخر كائنات نويد بخش حيات شهد پرستي در محفل جام به دستان كوي عشق است. تولدش در باغك قريه شمشيري اتفاق مي افتد و فرزند سوم خانواده اش مي باشد.ايشان در طفوليت چند بار دچار حادثه مانند سوختگي و گزيدگي مي شود و خداوند در كتاب زندگيش صفحه سرنوشت را طوري ديگر رقم مي زند.

    بازي هاي كودكانه:

    نعمت الله فرد پر جنب و جوشي بود و فعاليت بسياري داشت كشتي را دوست داشت و به فوتبال زياد علاقمند بود در كنار اين دو ورزش به دويدن مي پرداخت.

    بازيهاي كودكانه او از سبك بازي هاي موجود در روستا نشأت مي گرفت . بازيها معمولاً گروهي بود و او نيز يكي از اعضاي گروه بود بعضي بازيها مختص شب است مانند مچ ورك و يا چَش گركو و قايم موشك.

    بعضي از بازيها مختص روز مي باشند مانند خار چالك ، هفت سنگ، هبي، كلي بازي و خيار گرگو.

    گاهي اوقات چوب بلندي كه از نخل خرما مي باشد را به عنوان چارپا يا موتور ، سوار مي شوند و مي دوند و خود را فرد سوار قلمداد مي كنند.

    بعضي بازيها در داخل اتاق انجام مي گرفت مانند اينكه چند پشتي را روي هم مي گذاشتند و سوار مي شدند.

    در نهايت مي توان گفت كه نعمت الله بيشتر بازيهايي را دوست داشت كه گروهي بود كم كم كه بزرگ شد علاقه خود را به كارهاي فني نيز نشان داد مثلاً اگر دوچرخه اش خراب مي شد دوست داشت كه خود آن را تعمير كند.

     

    امرار معاش:

    همانطور كه در فصل اول كتاب اشاره شد روستاي باغك داراي نخيلات سر به فلك كشيده اي است كه حكايت از سختكوشي و علاقمندي مردم اين ديار نسبت به كشاورزي دارد.

    پدر شهيد و حتي اجدادش كشاورزي را پيشه خود كرده بودند همان شغلي كه ائمه اطهار(ع)به آن مي باليدند. نعمت الله در اين شغل پدر را ياري مي كرد.

    در روستاي باغك در بخش كشاورزي، باغداري بيشتر جلب توجه مي كند وپدر اين خانواده از طريق باغداري روزي حلال را از خداوند منان طلب مي كرده است. رزقي كه با عرق جبين و پينه دست حاصل مي شود. در سال 1347 در مشاغل دولتي نيز وارد مي شود و پس از 29 سال خدمت در ريشه كني مالاريا و پايگاه دريايي ،پيراهن معلمي را به تن مي كند و وارد كسوت عشاق علم و ادب مي گردد و بدين طريق امرار معاش مي نمايد. لازم به ذكر است كه تمام اعضاي شاغل اين خانواده معلم مي باشند.

    درآمد ناشي از كسب حلال كشاورزي و كار با ارزش معلمي او را وا مي دارد تا با اعتقاد به فروع دين نسبت به مخمس كردن مازاد ساليان خود اقدام كند و اين خانواده را با لقمه اي پاك تغذيه نمايد تا اينكه شاهد باشيم فرزندي از اين كاشانه پا به عرصه وجود گذارد كه با شهد شهادتش مهر تأييدي بر رزق و روزي حلال پدر زند.

    تحصيلات:

    مقطع ابتدايي:

    نعمت الله تهمتن كلاس اول تا چهارم ابتدايي خود را در دبستان دادگر باغك و كلاس پنجم را در دبستان پورسينا پشت سرگذاشت. (دبستان پورسينا در امامزاده بوشهر قرار دارد). وي در دوران ابتدايي كه معمولاً محصلين مي توانند افرادي شلوغ، بازي‌گوش و بي‌نظم باشند فردي مرتب، منظم و از لحاظ حسن رفتار سرآمد بوده است.

    احمدي،دشتي، بركت، چاهيبخش و مرضيه عماري معلمين دلسوز و زحمتكشي بوده اند كه با علم و ايمان نعمت الله را براي جامعه اسلامي آماده كردند.

    مقطع راهنمايي:

    نعمت الله تهمتن پس از اتمام دوره ابتدايي و دريافت گواهينامه پايان تحصيلات ابتدايي از دبستان پورسينا با معدل سيزده وارد مدرسه راهنمايي دريادار اردلان بوشهر مي شود و دوره راهنمايي خود را در آن مدرسه كه اكثراً‌ فرزندان پرسنل ارتش در آن تحصيل مي كردند سپري مي‌كند.

    در اين دوره از تحصيل كه پايان آن مقارن بوده است با اوج‌گيري مبارزات مردمي روحيات نعمت الله تأثير شگرفي بر همكلاسيهاي خود كه عمدتاً از خانواده ارتشي وفادار به رژيم بوده اند مي گذارد. از جمله دبيران دوره راهنمايي را مي توان از آقاي شجاعي‌فر  ياد كرد. آقاي شجاعي‌فر از فرهنگيان با سابقه بوشهر است كه در كوي خواجه ها سكونت دارد . مديران مدرسه آقاي چرخساز و علي عباس زاده بوده اند. نعمت الله تهمتن گواهينامه خود را از مدرسه اردلان بهمني دريافت مي كند.

    مقطع متوسطه:

    نعمت الله تهمتن دوره متوسطه را در مدرسه پهلوي آن زمان شروع مي نمايد .كلاس اول اين دوره را در رشته علوم انساني در آن مدرسه طي مي كند . وي كلاسهاي دوم و سوم و چهارم را در دبيرستان سعادت و دكتر شريعتي (پهلوي) بوشهر پشت سر مي گذارد و گواهينامه پايان دوره تحصيلات متوسطه در سال 1359 از مدرسه سعادت بوشهر دريافت مي كند.

    در اين دوره آقاي حجه الاسلام والمسلمين سيد محمد حسن نبوي مدير كل آموزش و پرورش استان بوشهر بوده است . عبدالرسول منصف و ناصر ميگلي نژاد از جمله كساني هستند كه مديريت مدارس شهيد را بر عهده داشته اند.

    نمي توان نقش الگويي چنين انسانهايي وارسته مانند آقاي نبوي و غيره بر روي دانش پژوهان ناديده گرفت. در كلاس چنين مربياني نشستن عاقبتي جز نمونه شدن و خدايي زندگي كردن و سرانجام شهد شهادت نوشيدن ندارد.

    پروانه ورود به جلسه امتحان شهيد به شماره 19 توسط اين سيد فرزانه مرحوم سيد محمد حسن نبوي تأييد گرديده است.

    سيد محمد حسن فرزند سيد محمد صادق از علماء و نويسندگان بنام استان بوشهر است وي پس از پيروزي انقلاب مدير كل آموزش و پرورش استان مي شودو خدمات شاياني به نسل نونهال و نوجوان و جوان اين استان مي نمايد.

    از مديران و معلمان دوره هاي تحصيلي شهيد عده اي به رحمت ايزدي پيوسته اند و عده اي باز نشست شده اند .آري علاقه به درس و مشق كه در نتيجه فعاليت معلمين دلسوز كه از آنها نام برده شده در درونش چنان شعله اي بوجود آورده بود كه گاهي در كنار چراغ موشي بر روي كتاب به خواب مي رفت يا طره اش به شعله مشعل مي سوخت.   هرگز ترك تحصيل نكرد و عليرغم مشكلات و گرفتاريهاي فراوان خاص آن زمان ديپلم خود را در رشته اقتصاد گرفت.

    جبهه و جنگ:

    شهيد نعمت الله تهمتن در آذرماه سال 1359 كه اولين مرحله عزيمت ايشان به جبهه نبرد بوده است ديار عاشقان را ترجيح مي دهد او در سن بيست سالگي داوطلب جبهه هاي نبرد شد.

    وي در سال 1360 پس از گذراندن دوره آموزشي به زندان اوين در تهران مأمور مي شود و مدتي در آنجا خدمت مي كند.

    پس از چهل و پنج روز حضور در جبهه نبرد براي استراحت به منزل بر مي گردد .او حال و هواي ديگري دارد در پس نگاهش گويي خورشيد نقاب گرفته است ودر پس كلامش واژه نامه اي به تيراژ بي نهايت رفته است.

    سن و سالش از بزرگي طبعش بسيار كوچكتر به نظر مي رسد و تصور خاكي بودنش  پيش آسمانيان در حيطه باور نمي گنجد.

    او ماندن را در رفتن جستجو مي كند و مسير را انتخاب كرده و با اهل منزل وداع مي كند اما پدر براي ديداري ديگر در خيمه انتظار مي نشيند و مادر در كوچه هاي ذهن خاطرات بودنش را در وقتي ديگر به تماشا مي نشيند اما او مي رود،برادر او را تا مسيري همراهي مي كند و او را به اتفاق همرزمانش به خدا مي سپارد.

    شهيد نعمت الله تهمتن كه براي بار دوم راهي ميادين نبرد بود با تني چند از همرزمان در سه راهي چغادك به انتظار مركب مي نشيند و سرانجام بسوي جبهه عزيمت مي كند ودر اين مدت فقط دو بار نامه مي نويسد كه متاسفانه اثري ار آن نامه ها نيست. در عمليات طريق القدس بي سيم را بردوش مي گيرد و براي دفاع از خاك و دينش با خداي خود عهد مي بندد در اين زمان وقتي كه شهيد چمران از رزمندگان سئوال مي كند كه چه كسي بر روي مين مي رود او اولين نفري است كه حاضر مي شود در همين عمليات در جبهه دهلاويه شهادت نامه خود را در تاريخ 9/9/60 امضاء مي كند و به جمع اهل رضوان مي پيوندد. چهره را به خاك هويزه تيمم مي دهد و نام خود را در رديف واژگون رقاصان كوي عشق به ثبت مي رساند و خواب مادرش كه در عالم رؤيا ديده بود فرزندش به شهادت رسيده است تعبير مي كند.

    نعمت الله قريب به هفتاد و پنج روز طي دو مرحله در جبهه ها حضور پيدا كرد كه همرزمانش عبارتند از :1-سردار فولادي 2-عبدالله احمدي 3-محمد دشتي 4-حسن محمد پور 5-ابراهيم دلاور  6-جعفر پولادي 7-اردشير شمسي 8-مرحوم رستم پولادي 9-شهيد موسي بحراني دشتي 10-شهيد نادر مهدوي

    از جمله همرزمان وي كه از دوستان صميمي اين شهيد بوده است مي توان حاج عباس نيري را نام برد كه خود از جانبازان پرافتخار ميهن است.

    تشييع جنازه و محل دفن:

    سرانجام پس از پنج روز از شهادت كبوتر خونين بال همراه با ديگر شهيدان كه تعداد يازده نفر بوده است در بوشهر تشييع مي گردند.اين تشييع از بيمارستان فاطمه زهرا(س) تا بهشت صادق بوشهر انجام مي گيرد و 14/9/60 سرو قامتي در دل خاك بهشت عسكري باغك در ميان شور وصف ناپذير مردم به خواب هميشگي فرو مي رود كه ‹‹عند ربهم يرزقون››بدين ترتيب نام اولين شهيد تنگستان در كتاب ستارگان آسمان ايثار ثبت مي شود.

    آنان كه پرواز تا عرش خدا انتخاب مي كنند چون كبوتر سبكبال گشته اند تا قوس مقوس ايثار را شعاعي در بر اقطار باشند.

    آنان كه جرعه نوشان شربت شهادتند خود چون عسل شيرين شده اند ودر يك كلام آنان كه بسوي خدا مي روند خدايي گشته اند.

    شهيد نعمت الله تهمتن پريدن از دنيا را مقدمه پرواز تا عرش قرار داد وي روحيات معنوي بالايي در نتيجه حضور در مسجد بدست آورده بود .اذان مي گفت واز ادعيه به عنوان نردبان مدارج معنوي بهره            مي جست.در نوجواني در گرماي طاقت فرساي جنوب كه خبري از برق و امكانات سردكننده نبود روزه       مي گرفت روزها از باغ رطب مي چيد تا در هنگام افطار در مسجد كام مردم با آن شيرين كند.در ماه محرم و صفر در عزاداري امام حسين (ع) شركت مي كرد و به خاندان اهل بيت عصمت و طهارت (ع) ارادت مي ورزيد.

    شهيد نادر مهدوي كه از همرزمان وي بوده است در خصوص ويژگيهاي بارز اخلاقي و معنوي ايشان چنين مي گويد:‹‹ اينجانب قادر نيستم كه بتوانم ذره اي از خصوصيات شهيد تهمتن گفته باشم اخلاقي داشت كه براي همه ما درس عبرتي بود.لبيك گوي نداي رهبر كه مي فرمود:از پاسداري خوب پاسداري كنيد باشد و با اين اخلاق اسلامي كه داشت توانسته بود نظر مسئولين را چه در شيراز و چه در تهران و چه در جبهه ها به خود جلب نمايد .به خواندن دعا و قرآ‌ن علاقه وافرداشت. در اوقات استراحت مشغول راز و نياز با خداي خود بود.يادم مي آيد وقتي بسوي خط مقدم مي رفتيم نوحه مي خواند و اشك از گوشه چشمانش جاري  مي شد››

    در سفري كه به مشهد رفته بودنداز نيمه هاي شب به حرم مي رفت ودر مسجد گوهر شاد به راز و نياز با خدا مي پرداخت. در كارهاي عام المنفعه حضور فعال داشت همواره با جهاد گران جهاد سازندگي با جثه كوچكش كارگري مي كرد تا بتواند سرپناهي براي محرومين بنا كنند. به همين منظور دوره امداد رساني در اتفاقات غير مترقبه را پشت سرگذاشت تا مصداق اين شعر باشد كه:

    ‹‹بني آدم اعضاي يكديگرند   كه در آفرينش زيك گوهرند››

    ارادت خاصي به روحانيت داشت و همواره در راهپيماييهاي اول انقلاب در كنار روحانيت خصوصاَ حجه الاسلام طاهري نقش سازنده خود را ايفا مي كرد در اولين انتخابات رياست جمهوري شركت كرد و به دكتر حبيبي رأي داد.

    شجاعت ايشان تا بدان اندازه بود كه عكس شاه را در مدرسه دريادار اردلان پاره كرده بود.

    نظم و ترتيب، پشتكار و جديت از ويژگيهاي او بود.

    اگر تا آبان 1359 به جبهه نرفته بود ولي هرچه داشت در خدمت جنگ و جبهه مي گذاشت. مبلغ واريزي وي بتاريخ 27/7/59 بشماره حساب 077771 در بانك ملي بوشهر براي كمك به جبهه مهر تأييدي بر جمله فوق است .

    ‹‹ آنچه گفته شد قطره اي بود از درياي خلوص و معنويت ايشان ››
    ادامه مطلب
    با درود به رهبر كبير انقلاب امام خميني و ملت مسلمان و مستضعف ايران و خانواده عزيزم و با درود و سلام به روان پاك همه شهيدان راه انقلاب اسلامي ايران وصيت نامه خودرا با چند جمله اي از قرآن شروع مي كنم . اي گروندگان به دين اسلام شما مانند آنان كه  راه كفر و نفاق پيمودند نباشيد كه گفتند اگر برادران و خويشان ما به سفر نرفته و يا به جنگ حاضر نمي شدند بچنگ مرگ نمي افتادند اين آرزوهاي باطل را خدا حسرت دلهاي آنان خواهد كرد و خداست كه حيات بخش است و بميراند و به هرچه كنيد آگاه است اگر در راه خدا بميري و يا كشته شوي غم مداري كه برحمت ايزدي پيوسته و سوي خدا محشور خواهيد شد.                              ‹‹آيه 56 تا 58 آل عمران››

    چند سخن با پدر و مادرم و بستگان : ما همه روزه در سخنانمان چندين بار از كلمه شهيد ياد مي كنيم و مي گوييم شهيدان زنده اند پس براي كسي كه زنده است گريه كردن لازم نيست زيرا كه من زنده هستم و شما براي من نبايد گريه كنيد زيرا منافقين و آمريكا و ساير دشمنان اسلام از گريه كردن ما شاد مي شوند و از شادي شما دشمنان اسلام غمگين مي شوند مگر من از حضرت علي(ع) و امام حسين(ع) و ساير امامان و رهبران مذهبي – سياسي اين مملكت همچون مطهري ،مفتح ، باهنر،رجايي،بهشتي و ساير شهدا و فرزندان اين مملكت بهتر هستم. مردن حق است و بايد اين راه را پيمود و چه سعادتي بالاتر از اينكه انسان در راه محبوب خود و خالق خود در راه  اسلام وقرآن و بندگان صالح خداوند شهيد شود چه بهتر كه انسان در راه حفظ كيان و ناموس اسلامي خود شهيد شودزيرا امروز ميهن اسلامي و ناموس ما در معرض هجوم بيگانگان قرار گرفته است.پدر و مادرم من خود دوست دارم در كنار دوستانم در گورستان بهشت صادق شكري دفن شوم اگر شما هم مايل باشيد. وبراي من لباس عزا نپوشيد و حقوقم به افراد مستضعف كه مي خواهند عروسي كنند بدهيد و براي فقرا و مستحقين بدهيد در ضمن اگر جسد مرا در روز چهارشنبه يا پنجشنبه آوردند بگذاريد و آنرا در روز جمعه بعد از نماز جمعه بوسيله نمازگزاران بگورستان ببريد.پدر، مادر، برادر و خواهر و ساير بستگان ،شما در حق من خوبيها كرديد و من نتوانستم اين همه محبت و خوبيهاي شما را پاسخ دهم از اين

     

    بابت معذرت مي خواهم.امت مسلمان ايران كه اين همه محبت در حق من بعنوان پاسدار كردند و من نتوانستم پاسخ اين همه محبت را بدهم معذرت مي خواهم از دوستان و آشنايان اگر من در حق شما بدي كردم اميدوارم كه به بزرگي خودتان مرا حلال كنيد من مي خواهم از مردم كه از خداوند طلب عفو برايم كنند و اينك سخني با مردم:

    هم اكنون كه سه سال و نيم از انقلاب اسلامي ايران مي گذرد نگاهي به سال گذشته بيندازيد در سال گذشته براي چندمين بار ضعف و زبوني دشمنان الله و در رأس آن آمريكا و صهيونيسم از يك سو و كارايي ايمان از سوي ديگر و در ميداني به و سعت ايران به نمايش گذاشته شد جهانخواران ضد بشر كه با واژگوني رژيم دست نشانده شاه ضربه سخت و كشنده خورده بودند و توطئه رنگارنگشان در گنبد، آذربايجان،كردستان،خوزستان و ترور شخصيتها با شكست روبرو شدند و چاره اي جز مقابله و رويارويي با امت دلير ما را نديدند و ابتدا خواستند با محاصره اقتصادي و حمله نظامي به اصطلاح كار ايران را يكسره كنند اما غافل از اينكه دست تواناي خداوند همواره مددكار امت رنج ديده ايران است.

    همه مي دانند كه آمريكا شكست خورده و سعي خواهد كرد به صورتي شكست و رسوايي خود را جبران و به اصطلاح انتقام خود را از جمهوري اسلامي ايران بگيرد.به همين منظور است كه ابر -جنايتكار نقشه كودتا عليه جمهوري اسلامي را طراحي مي كند اما چه ناشيانه و رسوا،كه خداوند بر دلهايشان مهر زده است و اين توطئه بزرگ به ياري الله و هوشياري برادران مؤمن به انقلاب شكسته شد. جنگ تحميلي رژيم صدام عليه جمهوري اسلامي نيز براي به زانو درآوردن كشور سربلند ايران بود ولي به ياري الله و مقاومت يكپارچه و پيروز امت و رشادتهاي ارتش و سپاه و بسيج خيلي زود صدام را وادار به تسليم كرد و حال اي امت هوشيار وقت آن نرسيده كه از خواب غفلت بيدار شده و موقعيت حساس كنوني را درك كنيد و فرياد وحدت طلب امام را به گوش و جان بشنويم ؟آيا وقت آن نرسيده است كه از تنگ نظري و دفع همديگر بپرهيزيم ؟ وضعيتي كه در آنيم به هيچ وجه با مسامحه و كم كاري سازگار نيست نبايد از انقلاب انتظار كمك را داشت بلكه بايد به آن كمك كرد بياييد حرمت خون شهدا را پاس بداريم و اهداف آنان را تا آخر دنبال كنيم بياييد صبر و مقاومت را پيشه خود سازيم و همه براي يك جنگ طولاني آماده شويم بياييد دست در دست هم

     

    خرابيها را به سرعت باز سازي كنيم از لحاظ كشاورزي و صنعتي به خود كفايي كامل برسيم بياييد انقلاب فرهنگي را به معناي واقعي در فرد و جامعه تحقق عيني بخشيم و اخلاق اسلامي و روح برادري را دروجدان اقشار مختلف زنده كنيم بياييد صدور انقلاب را به معني واقعي شروع كنيم و اختلافات داخلي را به وحدتي آهنين و شكست ناپذير تبديل كنيم بياييد فرمانبر او كه فرمانبر خداست باشيم و اين امام برحق را ياري رسانيم و امام عزيز را تنها نگذاريم و اينك سخني با شما جوانان كه ملعبه دست گروهكهاي شرق و غرب زده قرار گرفته ايد لحظه اي بينديشيد كه براي چه كسي كار مي كنيد چه كسي از كارهاي شما خوشحال مي شود آيا جز كمك به آمريكا و شوروي و ساير ابر جهانخواران است؟بياييد و توبه كنيد و به دامن اسلام عزيز برگرديد و خود را فداي منافع آمريكا و شوروي و ديگر بيگانگان نكنيد و به خدا قسم اين جدايي و ايستادن در مقابل انقلاب و آرمانهاي مقدس اين انقلاب شما را خرد خواهد كرد و از اين بابت سودي نصيب شما نمي شود به خدا قسم ما از اعدام شما ناراحت مي شويم شما كه بايد بازوي اين انقلاب باشيد شماييد كه بايد آينده ساز اين مملكت باشيد امروز سدراه اين انقلاب هستيد ولي تكليف چيست كسي كه در برابر اين انقلاب مي ايستد و جوانان را بعنوان اينكه اين انقلاب را دوست دارند و استقلال مي خواهند و نمي خواهند زير بار سلطه باشند شهيد مي كنند جز اعدام است؟اي افراد فريب خورده لحظه اي به حقيقت بيانديشيد و به سرنوشت ديگر افرادي كه در برابر اين انقلاب قرار  گر فتند و چگونه نابود شدند بيانديشيد.

    بر قرار باد نظام جمهوري اسلامي به رهبري امام خميني ، نابود باد توطئه آمريكا ،شوروي و ديگر عمال داخليشان

    پيروز و سربلند باد ملت عزيز ايران

    با سپاس و تشكر نعمت الله تهمتن
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
     

    خاطراتي از شهيد

     

    ‹‹ زنگ پايان ››

    زنگ پايان مدرسه بصدا درآمد همه بچه ها عازم منزل شدند من و نعمت الله وتني چند از همكلاسيها نيز بسوي منزل حركت كرديم .هوا باراني بود، سرما زوزه مي كشيد و باران از فراخناي چهره امان به زير           مي چكيد،يكي از دوستان كه از خانواده ضعيف و فقير بود از شدت سرما و نداشتن لباس گرم چون بيد        مي لرزيد گويي مغلوب سرما شده بود نعمت الله تهمتن با ديدن چنين وضعي تنها لباس گرم خود را از بدن بيرون آورد و براو پوشانيد و خود بدون لباس گرم،بارش باران و شدت سرما را تحمل نمود.                                                                               (به نقل از همكلاسيهاي شهيد)

    ‹‹اهداء خون››

    در صحنه ايثار هميشه پيشرو و پيشقدم بود نه در گفتار بلكه در كردار و عمل، سن و سالي نداشت كه بخواهد تظاهر كند اما عقلش بسيار بزرگتر از سن و سالش بود.نوزده سال بيشتر نداشت بر روي تخت بيمارستان خوابيد و خون خود را به بيماران هديه كرد.                      (به نقل از پدر شهيد)

    ‹‹ دوچرخه يا……! ››

    تمام دلخوشيهاي بچه گانه اش دوچرخه اي بود كه با آن سرگرم بود به اين طرف و آنطرف مي رفت و آن را بسيار تميز و مرتب نگه مي داشت. گويي با آن زندگي مي كرد،دوستش داشت  يك دوستي در عالم بچه گانه.

    دوران جنگ كه فرا رسيد او ديگر با دوچرخه و ديگر سرگرميهاي خود دوست نبود گويي دوستي ديگر پيدا كرده بود دوچرخه را كه همه هست و نيستش بود فروخت و مبلغ ناچيز آن را كه براي او عالمي ارزش داشت به حساب 300 امام واريز كرد تا به جبهه و جنگ كمك شود.

    (به نقل از پدر شهيد››

     

    ‹‹ قرص نان ››

    روز دوم عمليات بود همه بچه ها خسته و گرسنه بودند نعمت الله به زحمت فراوان ناني تهيه كرده بود و سعي در تقسيم آن بين بچه ها داشت .پس از تقسيم ،تنها  تكه ناچيزي از آن باقي ماند تا بين من و خودش تقسيم كند كه ناگهان صداي مهيبي اوضاع را عوض كرد گرد و خاك سنگيني تمام آن جا را فرا گرفت چشم باز كردم ديدم نعمت الله در خون خود غلتيده است و به جاي نان شربت جانان نوشيده است.                                                                                              ‹‹به نقل از شهيد مهدوي››

    ‹‹آخرين سفارش››

    همه چغادك منتظر وسيله بوديم كه به خوزستان برويم مي گفتيم و مي شنيديم ولي نعمت الله نگاهش به افق بود و كلامش در سينه گويي با ما نبود كه سكوت را شكست و چنين گفت:من شهيد مي شوم شما بعد از من اين راديو و مبلغ را به منزل ما ببريد تا نشانه اي بر وداع من باشد.

    ‹‹به نقل از همرزمان››

    ‹‹آخرين خبر››

    پاييز بود مثل هميشه به محل كارم مدرسه مي رفتم .نسيم پاييزي مرا همراهي مي كرد.به محل كار كه رسيدم خدمتگزار مدرسه كه دايي شهيد بود گفت:چه خبر ! با اين سئوال صبح رنگ ديگري برايم داشت و پگاه نگاهي ديگر .

    ـ راديو را گوش گرفته اي ؟

    ـ نه گوش نگرفته ام

    ـ از راديو شنيدم كه نعمت شهيد شده است.

    به سوي بوشهر حركت كردم راننده ماشين راديو را روشن كرد.اطلاعيه اي از بنياد شهيد پخش شد اسامي شهدا يكي يكي قرائت شد تا اينكه گفت:شهيد نعمت الله تهمتن .هر لحظه برايم چون سالي گذشت و سپس خود را در كنار پيكرش ديدم و با او پدرانه به گفتگو نشستم.

    ‹‹به نقل از پدر شهيد››
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزارباغك
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    گالری تصاویر   
    مشاهده سایر تصاویر
    اسناد و مدارک   
    مشاهده سایر اسناد
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x