مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید ابراهیم افروز

645
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام ابراهيم
نام خانوادگی افروز
نام پدر محمد علي
تاریخ تولد 1340/01/01
محل تولد بوشهر - تنگستان
تاریخ شهادت 1363/04/28
محل شهادت جزيره مجنون
مسئولیت رزمنده
نوع عضویت سرباززميني ارتش
شغل -
تحصیلات دوره راهنمايي
مدفن جائينك
  • زندگینامه
  • وصیت نامه
  • مصاحبه
  • خاطرات
  • زندیگنامه شهید

    برادر شهيد ابراهيم افروز در سال 1340 در روستاي جائينك چشم به جهان گشود او در  هفت سالگي روانه مدرسه ابتدائي جائينك شد و پس از اتمام دوره ابتدائي كه شايد موفقترين دوران زندگيش بشمار مي رفت با علاقه خاصي وارد مدرسه راهنمايي رئيس علي دلواري شد ولي بعلت فقر مالي با ناراحتي و تاثر زياد از مدرسه خداحافظي كرد و جهت امرار معاش خانواده وارد جهاد سازندگي گرديد اخلاق وي در حدي بود كه توجه هر انساني را بخود جلب مي نمود او هميشه براي حركت و طرفداري از اسلام از جان خود مايه مي گذاشت در انقلاب هميشه پيشقدم بود و مردم را براي شركت در راهپيمائيها وتظاهرات تشويق مي نمود و با شروع جنگ تحميلي رژيم بعثي عراق بر ايران اسلامي دواطلبانه رهسپار جبهه ها شد و سراسيمه خود را در اختيار جمهوري اسلامي قرار داد بعد از چندين نوبت كه عازم جبهه ها بود عازم خدمت مقدس سربازي شد و در دوران سربازي از انسانهائي بود كه براي اسلام و پيروزي جمهوري اسلامي از هيچ تلاش و كوششي فروگذار نمي نمود و بطور دواطلبانه دوران سربازي خود را تماماً در منطقه جنگي مي گذراند و در اغلب شناسائيها و باز كردن خط مقدم نفر اول بود براي انجام هر گونه ماموريتي هميشه آماده بود تا آنجايي كه در حين ماموريت براي شناسائي منطقه عملياتي مشغول انجام وظيفه و ايثار و فداكاري بود كه رحمت خداوند شامل حال وي گشت و با خمپاره جانسوز صداميان به فوز عظيم شهادت نائل گشت .

     

    خانواده شهيد

    روحش شاد و راهش پر رهرو باد
    ادامه مطلب
    به نام الله پاسدار حرمت خون شهيدان

    با سلام و درود به رهبر كبير انقلاب اسلامي و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران و با سلام و درود به رزمندگان سلحشور و با سلام فراوان به شهداي صدر اسلام تا كنون كه پشتوانه ي جمهوري اسلامي و تضمين كننده اين انقلاب اسلامي بوده اند و با درود فراوان به ياران صديق امام و سلام به امام امت ، وصيت نامه ام را شروع مي كنم .

    اي مردم حزب الله و شهيد پرور ايران ، ما رزمندگان اسلام با تمام تلاش و كوشش خود حتي از مال و جان خود براي نگهداري قرآن مجيد دريغ نكرده ايم پس خوب از دستورات قرآن و معنا و ترجمه قرآن كه بزرگترين و افضل ترين وصيتنامه هاست پيروي كنيد . و ما لشكريان اسلام همچون سيلي خروشان بحركت توفنده خود ادامه مي دهيم و مي رويم تا براي هميشه اسم اين جنايتكاران و دشمنان قرآن مجيد از صفحه روزگار محو كنيم  و بدست ظلمت و فراموشي بسپاريم و اما اي سپاهيان اسلام و اي لشكريان مهدي و اي ياوران و زور بازوي امام بر شما مبارك باد اين لباس خدمت و فكر و انديشه اسلام و بدانيد كه هر فردي و هر شخصي قدرت و انديشه اين خدمت در موقع امتحان و آزمايش گذارد و نه لياقت و سعادت براي رزمندگان و مقربان الهي ، كه در كلاس الله مورد قبول واقع شده ايد سجده شكر بجا آوريد و خدمات شبانه روزي كه در دل تاريك و نيمه شبها و زير بادهاي شمال و سرد كردستان و در جنوب داغ خوزستان دررويارويي دشمن صف كشيده ايد لباس افتخار و عزت و سربلندي بر تن داريد مبادا دست از طرفداري اسلام و دست از دامن و اين عقيده مقدس برداريد و اما اي مردم حزب الله مباداكاري مرتكب شويد كه فرداي قيامت پيش اين همه ايثارگري شهدا سربزير باشيد ما اعلام ميداريم بنابر وظيفه و سعادتي كه ايزدمنان نصيب ما كرده از دل و جان گذشتيم . براي آسايش و احساس مسئوليّت كردن شما در برابر قانون جمهوري اسلامي ايران اطاعت نمائيد و دچار اين بلاهاي رنگارنگ از جمله فرزند و مال و دنيايي كه مانند مار پر خط و خال است نشويد دست به مار سمي (دنيا) نزيند كه شما را خواهد گزيد و اين دنيا دنياي عمل است نه حساب و قيامت روز حساب است نه روز عمل و بترسيد از روزي كه آرزو مي كنيد زنده شويد ولي امكان ندارد . قدر زنده بودن خود را در عمل خير بدانيد و در پايان از پدر و مادرم مي خواهم قدر فضيلت شهادت را بدانيد و بجاي گريه ، لبخند پيروزي نهايي اسلام بزنند و از برادرانم مي خواهم كه در مرگم صبور و به حال و وضعيت خانواده مفقودالاثرها بنگرند و از خواهرانم مي خواهم كه حجاب كه كوبنده تر از خون ما  مي باشد حفظ نمايند و از اقوام و خويشانم مي خواهم كه ما را ببخشند .

    خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار

    تا نماز آرد بجا در سنگر دين و شرف

    دردم آخر خون خود وضودار شهيد

    آب غسلش خون پاك و جامعه جانش كفن

    در دو عالم زين فضيلت آبرودار شهيد

    والسلام

     
    ادامه مطلب
    مصاحبه با خانواده  شهيد ابراهيم افروز

     

     

    1ـ چه كسي نام او را انتخاب كرد و انگيزه او از اين انتخاب چه بود ؟  مادرش چون به شاهزداه ابراهيم علاقه داشت  اسم او را ابراهيم گذاشت .

    2ـ مدارك و پروند شهيد در كجا و نزد چه كسي است ؟ بسيج و مدرسه راهنمايي دلوار

    3ـ ميزان علاقه و ديدگاه شهيد نسبت به امام خميني و ولايت فقيه را بيان كنيد ؟ تا حد شهادت به امام و ولايت فقيه علاقه داشت .

    4 ـ خدمت سربازي را در كجا گذراند؟ در جزيره مجنون

    5ـ چه مدت خدمت سربازي او در جبهه بود ؟ 15 ماه

    6ـ اولين بار در چه سني به جبهه رفت ؟ 17 سالگي

    7ـ عامل تشويق و تحرك اصلي اعزام به جبهه او چه بوده است ؟ دفاع از اسلام و پيام امام

    8 ـ آخرين مرتبه اي كه به جبهه مي رفت چه حالات روحي داشت و چگونگي وداع او را بيان كنيد ؟ با روحيه بالا مثل شهداي انقلاب

    9 ـ چگونه و توسط چه كسي از شهادت فرزندتان با خبر شديد ؟ دوستانش

     
    ادامه مطلب
    اينجانب در تير ماه سال 1363 در جبهه ي جفير همراه برادر شهيد ابراهيم افروز مشغول نبرد با نيروهاي عراقي بوديم . حدود ساعت 2 بعد از ظهر بر اثر شدت آتش دشمن ، خاكريز ما شكافته شد و متأسفانه آبي كه نيروهاي بعثي طي 4 روز متوالي در پشت اين خاكريزها جمع كرده بودند به طرف رزمندگان اسلام سرازير گشت . سيل بندها يكي پس از ديگري از بين رفته و آب تمام منطقه را فرا گرفت . بچه ها تا آخرين لحظه به دفاع ادامه دادند . در آن موقع آب حدود 2 متر بالا آمده و تمام سنگرها را آب گرفته بود تلاش  رزمندگان براي مهار كردن آب بي نتيجه ماند . در هيمن هنگام برادر افروز بر اثر اصابت خمپاره 120 به زمين افتاد و جسد مطهر او قطعه قطعه شد . بنده طاقت تماشاي پيكر خون آلوده ايشان را نداشتم و گريه امانم نمي داد بالاخره آب جسد پاك او را پوشيد و از ديدگانم دور شد . بعد از پايان عمليات گروه امداد پيكر شهيد افروز را به خشكي  انتقال دادند . آري او نداي آسماني را لبيك گفته و به ديار حق شتافت . [1]

     

    ‹‹ يادشان همواره گرامي باد ››

     

    ابراهيم افروز قهرماني از خانواده اي مستمند و فقير و مذهبي بود كه عشق به خدا و اخلاص و نيكوكاري در اين خانه موج مي زد ابراهيم شخصيتي بسيار شجاع و نترس و در عين حال معصوم و    بي گناه بود وقتي برادرش از ابراهيم حرف مي زند اشك در چشمانش موج مي زد و مي گفت كه برادرم خيلي ساده دل بود تا جائيكه مي توانست اموال خود را با فقيران تقسيم مي كرد و با موتوري كه داشت افراد بي بضاعت خصوصاً يكي از معلومين روستا را به گردش مي برد و هيچ وقت از وي        بي خبر نبود . شهيد خيلي صاف و بي ريا بود نماز اول وقت خود را هم در جبهه و هم قبل از جبهه هيچ وقت از دست نمي داد . يكي از همرزمان وي به نام اصغر علوي ذكر مي كند كه شهيد آنقدر پاك و خالص و دوست داشتني بود كه وقتي شهيد شد آنقدر بر روح و فكر من تأثير وارد آورد كه خود را در ميدان آتش رها كردم تا شايد از وي جانمانم و به وي برسم ولي اين افتخار لايق ابراهيم بود زيرا كه لياقت اين مرتبه و منزلت داشت . وي در سنگرها كفش رزمندگان را پاك مي كرد و سعي مي كرد هميشه ظرف ها را خود بشويد و كار دوستان را با ميل تمام انجام مي داد . عشق به قرآن و امام در ذهن وي مملو بود و عاشقانه او را به پاي چوبه منصور حلاج برد و حلاج وار دست در آغوش مرگ برد و با تمام صفا و پاكي جان را كه براي ما عزيزترين لطيفه است فداي ميهن و حقانيّت اسلام نمود . ذكرها و خدايا گفتن وي خيلي معصومانه گوش ها را ترنم مي داد و نفسش از وصال معشوق خبر مي داد . گواراي وجودت باد شهامت و شهادت .

     

     

     

     

     

    شعر

     

    از شما در عجب هم نتوان بود

    كه شگفتي در برابر قدرتان رنگ مي بازد

    از شما حتي آسمان هم خجلت زده

    چشم به زمين مي دوزد

    از شما كه خستگي را شكست داديد

    و باد غرور را زير پوتين هاي وصله دارتان

    له كرديد

    از تو ، تو كه در صفحه ي شطرنج زندگي ات

    حتي شاه توان ديدن چشمان انتقامجويت را ندارد

    تا چه رسد كه فرمان ايست را دهد

    از تو كه در نظرت

    هفت خان گرهم هفتادخان باشد سهل است

    از تو كه به الهام رنگ ديگري دادي

    آن هنگام كه از داغ لاله اي

    در تب و تاب سوختن بودي

    نگران از آواره شدن باغ پر از ميوه هاي گيلاس

    خيبرها و الفجرها

    هم صدا با ابراهيم مي خواندي

    يازهرا

    آن قوم لعين

    چگونه توانستند برلبان تو كه

    چون لبان حسين

    چشمه اي بود براي فوران قرآن

    چنين خونين كنند

    در سالي كه دو كبوتر از بام خانه شما پريد

    روستايم خنده هايش را در قاب خاطرات قاب كرد

    و در بايگاني تاريخ به امانت نهاد[2]

    خاطره نويس : اصغرعلوي

    شاعر : زهرا عابديان
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزارجائينك
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x