مشخصات شهید

X

"(ضروری)" indicates required fields

شهید سید عزیز جعفری

256
  • bale
  • eita
  • gap
  • soroush
  • telegram
  • whatsapp
نام سید عزیز
نام خانوادگی جعفری
نام پدر ناصر
تاریخ تولد 1333
محل تولد بوشهر - بوشهر
تاریخ شهادت 1359/07/02
محل شهادت اروند کنار
مدفن کنگان
  • زندگینامه
  • مصاحبه
  • در سال 1343 و خانوادهاي مذهبي  در اروند كنار از توابع آبادان ديده به جهان گشود  . شش سالگي راهي مدرسه حاج سعدون  شد و موفق گرديد دوره ابتدايي را با موفقيت به پايان برساند . با همه علاقه اي كه سيد عزيز  به كسب علم  داشت ، اما به علت فقر مالي نتوانست در دوره راهنمايي ثبت نام كند و  از تحصيل باز ماند . براي كمك به امرار معاش خانواده همراه پدر به شغل ماهيگيري روي آورد . وي  فردي بسيار خوش اخلاق و خوش برخورد و با همه اعضاي خانواده مهربان بود . شهيد به ورزش علاقه فراوان داشت  و هميشه شاد و خندان بود . هميشه قرآن تلاوت مي نمود و نمازش را اول وقت مي خواند . در سن 19 سالگي به خدمت مقدس سربازي اعزام شد ، اما طولي نكشيد كه معاف شد . بعد از برگشتن از سربازي با دختر عموي خود ازدواج كرد كه حاصل اين ازدواج يك دختر بود . شهيد در تاريخ2/7/59 به اتفاق پدر و چند تن از بستگان جهت ماهيگيري به دريا رفته بودند كه بر اثر بمباران هوايي دشمن به درجه رفيع شهادت نايل گرديد . روحش شاد و يادش گرامي باد .
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    شهيد به روايت فرزند

     

    دوساله بودم  كه پدرم به شهادت رسيده است  خاطرات زيادي از پدرم در ذهن ندارم . اما از ديگران شنيده ام كه مرا خيلي دوست داشته و زياد از من عكس مي گرفته كه متاسفانه در حال حاضر اثري از آنها  نيست .

    خلاء ناشي از نبود پدرم را با مهرباني هاي مادرم پر نمودم . مادرم  سعي داشت جاي خالي پدر را برايم پر نمايد و اين كار را هم كردند . هرگز نگذاشتند تنها و  بي پناه بمانم  . درست است كه محبت پدر را از كودكي احساس نكردم  ولي خدا را شكرمي كنم كه مادري مهربان نصيبم نمود .

    من بعنوان فرزند شهيد بايد پيرو راه شهداء باشم و از زندگي آنان سر مشق بگيرم مي خواستم درس بخوانم و به درجات بالاي علمي برسم تا روح پدرم را شاد كنم . اما با مانع شدن ديگران , نتوانستم به تحصيلم ادامه دهم .

     

    رجاءجعفري

    شهيد به روايت مادر

     

     

    شهيد اولين فرزند من مي باشد . با همه اعضاي خانواده مهربان و خوش اخلاق بود و احساس مسئوليت مي كرد .

    هنگام اعزام به جبهه 19 سال داشت  و بسيار خوشحال و بشاش بود .

    خبر شهادت اش را  از طريق خويشاوندان مطلع شدم  . خوشحال شدم كه پسرم در راه اسلام شهيد شده است . افتخار مي كنم كه تنها پسرم جانش را در راه اسلام فدا كرد .  مردم بايد تا جايي كه بتوانند ياد شهداء را زنده نگه دارند  و شهداء را فراموش نكنند تا هميشه سربلند و پيروز باشند .

     

     

    رباب ربيعي

    شهيد به روايت همسر

     

     

    17 سالگي با عزيز  ازدواج كردم . هفت سال با ايشان زندگي كردم . اخلاق بسيار خوبي داشتند و هيچ گاه مرا ناراحت نمي كرند . بسيارمهربان بود . بخاطر نوع شغلي كه داشتند نمي توانستند در منزل كمكي به من كنند . وقتي از دريا بر مي گشتند براي تميز كردن لنج و يا تور ماهيگيري مي رفتند و بعد از آن هم به استراحت مي پرداختند .

    . داراي يك فرزند هستم  . هنگاميكه فرزندمان  متولد شد پدرش  براي انجام كار در كويت به سر مي برد . وقتي خبردار شد  بسيار خوشحال شده بود كه بعد از سه سال بچه دار شده بوديم و از فرط خوشحالي ، همان جا شربت و شريني داده بود .

    هنگام جنگ مجبور شديم براي درامان ماندن از بمباران هوايي دشمن به باغ پناه ببريم . در باغ بوديم كه به ما خبر دادند لنج ها را بمباران كرده اند وعزيز شهيد شده است .

     

    زربقه جعفري
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    ادامه مطلب
    اطلاعات مزار
    محل مزارکنگان
    تصویر مزار
    موقعیت مکانی مزار
    در صورتی که تصویر، اطلاعات و یا خاطره ای مرتبط با شهید در اختیار دارید با ما به اشتراک بگذارید

    فایل ها را به اینجا بکشید
    Max. file size: 64 MB, Max. files: 10.
      your comments
      guest
      0 دیدگاه ها و دلنوشته ها
      بازخورد (Feedback) های اینلاین
      مشاهده همه دلنوشته ها
      0
      ما را از دلنوشته های خود محروم نکنید ...x